نقد و بررسی فیلم بلااستفاده (Haywire)

  • 0 دیدگاه
  • 287 بازدید
نقد و بررسی فیلم بلااستفاده (Haywire)

درباره منتقد

  • نام: جیمز براردینلی
  • سن: 56 ساله
  • بیوگرافی :

    جیمز براردینلی (متولد ۲۵ سپتامبر ۱۹۶۷) نویسنده و منتقد فیلم آمریکایی است.وی در نیوجرسی آمریکا متولد شد و پس از طی کردن دوران کودکی به چری هال و پس از آن به پیسکاتاوی نقل مکان کرد. وی از دانشگاه پنسیلوانیا مدرک کارشناسی ارشد برق را اخذ نمود و برای سالیان سال در این حوزه مشغول به کار شد. وی همسر خو...

    ادامه بیوگرافی همه نقدها

نقد و بررسی فیلم بلااستفاده (Haywire) (نقد فرمالیستی)

نقد و بررسی فیلم بلااستفاده (Haywire)

فیلم Haywire ساخته ی «استیون سودربرگ» Steven Soderbergh، نمونه ی برجسته ای برای نشان دادن نهایت استفاده ی مفید از طول زمان نمایش یک فیلم به شمار می رود. در عصر حاضر سینما، که فیلم های اکشن اکثراً توهم شاهکار بودن دارند و اکشن های ضعیف و بی معنی هم به کمتر از دو ساعت راضی نمی شوند، چنین خصیصه ای نادر و غیر معمول به نظر می رسد. در واقع شاید به نظر بعضی ها زمان فیلم Haywire بیش از حد کوتاه باشد. این فیلم در نوع خودش و بی آنکه مخاطب را زیاد درگیر کند، به اندازه ی کافی تماشایی و لذت بخش هست که اگر ده یا  پانزده دقیقه ی دیگر هم به زمان آن اضافه می شد، تماشاگر را خسته نمی کرد. ولی باز هم امکانش بود که با اضافه شدن زمان، ریتم فیلم دیگر به این شدت سریع و نفس گیر نباشد. جریان پیشروی داستان و روایت تنها در مواقعی که آماده سازی اطلاعات و زمینه ی وقوع اتفاقات صحنه ی بعد لازم به نظر می رسد، کمی آهسته می شود. این فیلم یکی از آثار مهم کارگردان خود به شمار می رود، گرچه به نظر می رسد او در روند ساخت این فیلم تا حدودی در برابر میل همیشگی خود برای ایجاد صحنه های هنری عجیب و غریب مقاومت کرده است. صحنه های خشونت بار و بی رحمانه ی فیلم آنقدر زیاد هستند که نمی شود فکر کرد فیلمی که Soderbergh ساخته، یک فیلم هنری است و جنبه های هنری آن در پس ظاهر اکشن پنهان شده اند.


به انتخاب خلاقانه ی بازیگران فیلم هایش شهرت دارد. با اینکه بدش نمی آید از ستاره های مشهوری در حد «جولیا رابرتز» Julia Roberts یا «جورج کلونی» George Clooney استفاده کند تا فیلم هایش کمی هم جنبه ی هالیوودی پیدا کنند، اما در پیش گرفتن روش های غیر عادی و خلاف عرف هم از خصوصیات شناخته شده ی اوست. او برای فیلم «تجربه ی دوست دختر داشتن» The Girlfriend Experience، با گشتی در دنیای فیلم های بزرگسالان the adult industry، Sasha Grey را برای بازی در فیلم خود برگزید. و حالا برای فیلم Haywire به سراغ دنیای هنرهای رزمی ترکیبی/ Mixed Martial Arts رفته و Gina Carano را انتخاب کرده است. قبل از این Carano چندین بار در نقش خودش در فیلم های سینمایی و تلویزیونی ظاهر شده بود، اما تجربه ی چندانی برای بازی در قالب یک شخصیت داستانی نداشت. با وجود اینکه سایر بازیگران اغلب مشهور و با تجربه هستند، اگر Carano نقش خود را به خوبی ایفا نمی کرد، نتیجه ی کار فاجعه آمیز بود. Soderbergh  محیط پیرامون بازیگر تازه کار خود را با حضور چهره های شناخته شده ای مانند Ewan McGregor، Michael Fassbender، Antonio Banderas، Michael Douglas و Bill Paxton پر می کند. بازی Carano در این نقش او را نامزد جایزه ی اسکار نمی کند، اما او شایستگی خود را ثابت کرده است و با حضور او دیگر لازم نیست برای صحنه های درگیری و زد و خورد از حقه های سینمایی و بدلکاران استفاده کرد. شاید از این به بعد قهرمان ( یا قهرمان زن) فیلم های اکشن او باشد. جای چنین قهرمانی در دوره ی کنونی سینما خالی ست. در حال حاضر جذابترین قهرمان فیلم های اکشن «مت دیمون» Matt Damon است، اما او اکنون  آنقدر در دنیای بازیگری پیشرفت کرده که نمی شود توقع داشت مدام درگیر فیلم های اکشن و زد و خورد دار باشد.


جانمایه ی اصلی Haywire به فیلم های «هویت بورن» Bourne Identity یا «جواز قتل» License to Kill شبیه است. خط داستانی از همان الگوی همیشگی فیلم های تریلر جاسوسی پیروی می کند. مأمور زبده ای که مورد خیانت مافوق های خود قرار گرفته و دستور کشته شدنش صادر شده است، اوضاع را به نفع خود تغییر می دهد و به دنبال آنها می گردد تا بی گناهی خود را ثابت کند و انتقام بگیرد. در این فیلم مالوری کین (با بازی Gina Carano) مستقیماً برای سازمان جاسوسی آمریکا/CIA یا سازمان جاسوسی انگلیس/MI6 کار نمی کند. او عضو گروهی است که به صورت غیر مستقیم مأموریت های دشوار و پیچیده ای را انجام می دهند که مأموران دولتی مانند کوبلنز (با بازیMichael Douglas) بایستی بتوانند بی اطلاعی و بی خبری خود از وقوع آنها را ثابت کرده و باور پذیر جلوه دهند. بعد از به انجام رساندن مأموریتی در بارسلونا، مافوق مالوری، کنت (با بازی Ewan McGregor) او را به دوبلین می فرستد. قرار است آنجا او به پاول (با بازی Michael Fassbender) ملحق شود و با کمک هم مأموریت جدیدی را تکمیل کنند. کل ماجرا توطئه و ظاهر سازی است و در پی آن سلسله وقایعی رخ می دهد که به صحنه ی زد و خورد شدید مالوری و دوست پسر سابقش آرون (با بازی Channing Tatum) در رستورانی در شمال نیویورک ختم می شود. این همان صحنه ای ست که در سکانس افتتاحیه ی فیلم می بینیم.


تصمیم گرفته است تا دو سوم زمان فیلم به حالت فلش بک/ بازگویی داستان اختصاص پیدا کند و تنها ۳۰ دقیقه ی پایانی در “زمان حال” می گذرد. اصل ماجرا در دوبلین اتفاق می افتد، و کل این اتفاقات بخشی از چیزهایی است که مالوری برای یک فرد نیکوکار (Michael Angarano) که موقع دعوا با آرون به کمک او می آید، تعریف می کند.


دلیلی منطقی برای انتخاب این سبک روایی وجود دارد. به کمک این سبک تمرکز داستان بر روی اتفاقات مهمی است که در بارسلونا و دوبلین افتاده اند و نیازی نیست برای ایجاد ارتباط بین آنها از ماجراهای فرعی استفاده کرد. حالا که مالوری داستان را تعریف می کند، فیلم می تواند هر جا که لازم است از نمایش ماجراها سر باز زند و از گفته های او برای پاسخ به سؤالات بهره جوید. فیلم Haywire به پشتوانه ی همین روش موفق شده است داستان خود را در چنین زمان کوتاهی روایت کند و به انجام برساند. اگر کارگردان شیوه ای عادی تر در پیش می گرفت، فیلم حداقل پانزده دقیقه طولانی تر می شد.


ویژگی مثبت فیلم Haywire جلوه های بصری آن است. فیلمبرداری آن مانند سایر فیلم های اکشن نیست. از آنجایی که Soderbergh شخصاً تصویربرداری فیلم هایش را انجام می دهد، لازم نیست اعتبار و تحسین حاصل از این روش را با کسی تقسیم کند. شیوه ی تصویربردای نماهای انتخاب شده بسیار متنوع و متفاوت هستند: نماهای سیاه و سفید. نماهایی با فیلترهای رنگی اشباع زدایی شده /Desaturated. فیلمبرداری از بالای سر، نماهایی که با دوربین روی شانه گرفته شده اند، نماهایی که با دوربین روی دست گرفته شده اند (این نما ها تنها در صحنه های اولیه لرزان هستند). گرچه به نظر می رسد بعضی از نماهای انتخاب شده توسط کارگردان منطق و نظم خاصی را دنبال نمی کنند، اما باقی آنها در راه دستیابی به هدفی خاص به کار گرفته شده اند. به عنوان مثال میتوان به قسمتی از فیلم اشاره کرد که مالوری در خیابان قدم برمی دارد و می خواهد از چنگال کسی که قصد کشتنش را دارد فرار کند. نماهای انتخاب شده در انتقال تنش و هیجان لازم به مخاطب موفق عمل می کنند. نمای از روبرو که پس زمینه ی تصویر را از بالای شانه ی او نشان می دهد. خطری که او را تهدید می کند از جانب مردی است که آن طرف خیابان به موازات او قدم بر می دارد؟ یا ماشینی که از کنار پیاده رو حرکت می کند؟ یا در یکی از خیابان های فرعی پنهان شده است؟ و یا اصلاً خطری در کار نیست و مالوری دچار پارانویا/ جنون ایجاد سوءظن شده است؟


سکانس های مبارزه طولانی و بی رحمانه هستند. مانند اکثر فیلم های تریلر اکشن، شخصیت ها زیر ضرباتی دوام می آورند که تنها موجودات فوق بشری قادر به تحمل آنها هستند. چندین بار پیش می آید که مالوری به شدت کتک می خورد اما با این وجود هنوز هم زیبایی خود را حفظ کرده است. البته تنها بعد از یک صحنه ی درگیری به خصوص، حس می کند مجبور است کبودی های صورتش را با آرایش کردن بپوشاند. گوشه ای از خلاقیت کارگردان در صحنه ی تعقیب ماشین ها در برف به چشم می خورد، و انگار سعی شده در کل فیلم ته مایه ای از شوخ طبعی هم گنجانده شود. البته خنده دارترین چیز در فیلم شیوه ی تعقیب و گریز ماشین هاست.


مانند اکثر فیلم های این چنینی، در خط داستانی Haywire هم سؤالات بی جواب و گاف هایی دیده می شود. اما نویسنده ی فیلمنامه Lem Dobbs که علاوه بر چندین کار دیگر، فیلمنامه ی فیلم های «شهر تاریک» Dark City و «سرباز انگلیسی» The Limey (به کارگردانی Soderbergh) را هم نوشته است، آنقدر به قابلیت داستان گویی خود اطمینان دارد که مطمئن باشد این گاف ها در همان لحظه به چشم مخاطب نمی آیند. فرقی نمی کند که  Soderberghرا کارگردانی صاحب سبک بدانیم و یا یکی از سازندگان فیلم های تجاری سرگرم کننده، در هر صورت نمیتوان این فیلم را نشانه ی دوران اوج او دانست. اما این فیلم، یکی از فیلم های خوب اوست و همین هم کافی است. Haywire فیلم سرگرم کننده ای است و من شخصاً بدم نمی آید ببینم بعد از این چه بر سر مالوری می آید. خیلی وقت است که در فیلم های اکشن قهرمان زنی نداشته ایم که بتواند به پای الن ریپلی – شخصیت اصلی سری فیلم های «بیگانه» Alien – برسد.


برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان