چارلی و کارخانه شکلاتسازی (به انگلیسی: Charlie and the Chocolate Factory) نام فیلمی به کارگردانی تیم برتون است. این فیلم بر پایهٔ کتابی با همین نام نوشتهٔ رولد دال و با بازی جانی دپ ساخته شدهاست. این فیلم محصول سال ۲۰۰۵ میلادی است.
داستان
در لندن چارلی، پسری کوچک و فقیر، با پدر و مادرش بههمراه دو پدربزرگ و مادربزرگ پیر خود در کانون گرم خانوادگی زندگی میکند و فقر را احساس نمیکند. چارلی علاقهٔ زیادی به شکلات دارد، ولی به حدی فقیر است که هر سال فقط یک شکلات میخورَد.
در نزدیکی خانهٔ او کارخانهٔ بزرگ شکلاتسازی قرار دارد که قبلاً به دست فردی عجیب به نام دکتر ویلی وانکا اداره میشدهاست. او بهترین شکلات دنیا را میساخت و آن را به تمام دنیا صادر میکرد، اما کمکم کارخانهداران دیگر به او حسودی کردند و اسرار شکلاتسازی او را دزدیدند و شکلاتهایی به همان خوبی ساختند. آقای وانکا روحیهٔ خود را باخت و کارخانه را تعطیل کرد.
حالا بعد از سالها این خبر به گوش میرسد که ویلی وانکا پنج بلیط طلایی داخل پنج شکلات وانکا پنهان کردهاست و میگوید که پنج کودک خوششانس از هر جایی در جهان میتوانند از کارخانهٔ او بازدید کنند. جهان بهدنبال این پنج بلیط زیرورو میشود و در آخر پنج کودک مشخص میشوند: «آگستوس گروپ»، یک پسر چاق و شکموی حریص؛ «وروکا سالت»، دختری که والدین پولدارش او را لوس کردهاند؛ «وایولت بورگارد»، دختری که آدامس میجود؛ «مایک تیوی»، پسری دیوانهٔ تلویزیون؛ و در نهایت «چارلیِ» فقیر و خوشبخت. هر کدام از آنها با یکی از بستگانشان به کارخانه میآیند. این بازدید یک برندهٔ خوششانس دارد که جایزهٔ ویژهای میبَرد.
ویلی وانکا آدم بهشدت عجیبی است که بعد از گذشت سالها تنها زندگی کردهاست. پدر دندانپزشک او شکلات را برای او ممنوع کرده بوده و در او عقده ایجاد کرده بود. ویلی از خانه فرار میکند و تمام عمرش به همان صورت بچگی زندگی میکند.
در آبشارِ شکلات، موجودات کوچکی به نام اومپالومپا کار میکنند که در واقع کارمندان کارخانه هستند.
آگوستوس، همان پسر حریص شکمو، در آبشار میافتد و از بازدید حذف میشود. وایولت در اتاق اختراعات با یک آدامس باد میشود و او نیز حذف میشود. وروکا به قصد دستزدن به یکی از سنجابها مورد حملهٔ آنها قرار میگیرد. مایک تیوی نیز در اتاق تلویزیون شکلاتی حذف میشود. در نهایت چارلی باقی میمانَد و برنده میشود.
جایزهٔ او خودِ کارخانهٔ شکلاتسازی است که آقای وانکا به او واگذار کردهاست. اما وانکا پیشنهاد میکند که چارلی بدون خانوادهاش این کارخانه را اداره کند. چارلی جواب منفی میدهد و میگوید که کارخانه و همهٔ شکلاتهای دنیا را با خانوادهاش عوض نمیکند؛ و بعد از چند روز آقای وانکا به خانهٔ چارلی میرود و باهم به دیدن پدر آقای وانکا میروند و آقای وانکا با پدرش آشتی میکند و سرانجام آقای وانکا وارد خانوادهٔ چارلی میشود. او دوباره به چارلی پیشنهاد میدهد و چارلی قبول میکند.
چارلی یک کارخانه برنده شد، اما چیزی که آقای وانکا برنده شد خیلی بزرگتر و باارزشتر بود: یک خانواده.
جوایز
این فیلم کاندیدای 1 اسکار (کاندیدای اسکار بهترین طراحی لباس) در سال 2006 شد.
bad nist