نجات سرباز رایان

حماسی
  • 0 دیدگاه
  • 661 بازدید
7
نجات سرباز رایان

نجات سرباز رایان

داستان فیلم

نجات سرباز رایان (به انگلیسی: Saving Private Ryan) نام فیلمی جنگی حماسی محصول سال ۱۹۹۸ می‌باشد که به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و نویسندگی رابرت رودات ساخته شده‌است. داستان این فیلم در طول نبرد نرماندی در جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد. ۲۷ دقیقه آغازین فیلم که رسیدن نیروهای متفقین به فرانسه در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ را نشان می‌دهد، بسیار مشهور است. تام هنکس در نقش کاپیتان جان میلر به همراه هفت سرباز دیگر مأموریت می‌گیرند تا سرباز جیمز فرانسیس رایان را پیدا کنند و به خانه برگردانند. او سه برادر داشته که همگی در جنگ کشته شده‌اند و به دستور فرمانده کل ارتش، رایان می‌تواند به پیش مادرش بازگردد.


داستان این فیلم در سال ۱۹۹۴ و زمانی در ذهن رودات شکل گرفت که داشت از بنای یادبود چهار برادر کشته شده در جنگ داخلی آمریکا دیدن می‌کرد. رودات تصمیم گرفت تا داستانی شبیه به آن‌ها در جنگ جهانی دوم بنویسد. او فیلم‌نامه را نوشت و در اختیار مارک گوردون قرار داد. نهایتاً استیون اسپیلبرگ به عنوان کارگردان انتخاب شد.


نجات سرباز رایان، با استقبال خوبی از سوی تماشاگران و منتقدین روبه‌رو شد. این فیلم به صورت جهانی، ۴۸۱٫۸ میلیون دلار در گیشه فروش داشت که آن را به پرفروش‌ترین فیلم سال ۱۹۹۸ تبدیل کرد. آکادمی علوم و هنرهای سینما این فیلم را نامزد ۱۱ جایزه اسکار کرد، از جمله اسپیلبرگ که جایزه بهترین کارگردانی را برد. نجات سرباز رایان در سال ۱۹۹۹، وارد شبکه ویدئویی خانگی شد که ۴۴ میلیون دلار فروخت.


داستان

فیلم با نشان دادن سکانسی از حضور یک سرباز جنگ جهانی دوم به همراه خانواده‌اش، در گورستان کشته‌شدگان نبرد نرماندی، آغاز می‌شود. سپس صحنه به روز ۶ ژوئن ۱۹۴۴ (روز نبرد نرماندی) می‌رود. سربازان آمریکایی برای پیاده شدن در ساحل اوماها در نرماندی در فرانسه (که به دست آلمانی‌ها اشغال شده‌است) آماده می‌شوند. قایق‌ها به ساحل می‌رسند و سربازها بیرون می‌روند. در همان لحظات نخست ورود سربازان، آلمانی‌ها به روی آنان آتش باز می‌کنند و بسیاری از سربازان کشته می‌شوند. کاپیتان جان اچ. میلر (تام هنکس) به همراه چند تن از سربازان دیگر، سعی می‌کنند تا خطوط دفاعی ساحلی را بشکنند.


در سکانس بعدی، دفتر جرج مارشال، فرمانده کل ارتش ایالات متحده، نشان داده می‌شود. به او خبر می‌دهند که سه تن از چهار برادر از خانواده رایان در جنگ کشته شده‌اند و مادر آن‌ها در یک روز، خبر مرگ آن‌ها را دریافت کرده‌است. آن‌ها متوجه می‌شوند که فرزند چهارم و کوچک‌تر، جیمز فرانسیس رایان، در جایی در نرماندی، گم شده‌است. او بعد از خواندن نامه بیکسبی که از طرف آبراهام لینکلن برای خانم بیکسبی نوشته شده بود، دستور می‌دهد تا سرباز رایان را هر چه زودتر پیدا کنند و او را به خانه بازگردانند.


در فرانسه، سه روز بعد از روز دی، میلر دستور می‌گیرد تا رایان را پیدا کنند. او تیمی شش نفره به علاوه یک سرباز که زبان آلمانی و فرانسه را به خوبی صحبت می‌کند، با خود همراه می‌کند و بدون هیچ اطلاعاتی به جستجوی رایان می‌رود. کاپارزو (وین دیزل)، یکی از مردان وی، با ورود به شهر توسط یک تک‌تیرانداز کشته می‌شود. جکسون با مهارت بالای خود تک‌تیرانداز را می‌کشد. آن‌ها یک سرباز به نام جیمز فردریک رایان از ایالت مینه‌سوتا پیدا می‌کنند، اما زود متوجه می‌شوند که اشتباه کرده‌اند. در راه، آن‌ها یکی از اعضای گروهی که رایان در آن بوده را پیدا می‌کنند و محل فرود رایان را می‌فهمند. آن‌ها به محل می‌روند و توسط یکی از دوستانش باخبر می‌شود که رایان به همراه چندتن دیگر از یک پل در شهر رامل، که از نظر استراتژیکی مهم است، دفاع می‌کند.


در راه شهر رامل، آن‌ها به عده‌ای آلمانی با تیربار برمی‌خورند و تصمیم می‌گیرند تا آن‌ها را از بین ببرند. آن‌ها موفق می‌شوند و یکی از سربازان آلمانی را نیز اسیر می‌کنند. هم‌چنین تیری به شکم وید، پزشک تیم، برخورد می‌کند و او جانش را از دست می‌دهد. سربازان تصمیم می‌گیرند تا سرباز آلمانی را معدوم کنند. فقط آپهام با این کار مخالف است. نهایتاً میلر تصمیم می‌گیرد تا سرباز آلمانی را چشم‌بسته رها کند تا نیروهای آمریکایی او را پیدا کنند. با آزاد کردن سرباز آلمانی، ریبن تصمیم می‌گیرد تا از تیم جدا شود و این باعث می‌شود با هورواث، درگیر شود. درگیری بالا می‌گیرد تا این که میلر به بحث پایان می‌دهد و هم‌چنین در مورد گذشتهٔ خود اطلاعاتی را فاش می‌کند. او می‌گوید که قبل از شروع جنگ یک معلم زبان انگلیسی بوده. بعد از این ریبن تصمیم می‌گیرد بماند.


آن‌ها به شهر رامل می‌رسند و رایان را پیدا می‌کنند. به او خبر می‌دهند که سه برادرش کشته شده‌اند، هم‌چنین در راه یافتن او، دو سرباز جان خود را از دست داده‌اند و این که او باید به خانه برگردد؛ ولی او مخالفت می‌کند و می‌گوید انصاف نیست که بقیه را تنها بگذارد. میلر تصمیم می‌گیرد به همراه تیمش در آن‌جا بماند و از پل در برابر آلمانی‌ها دفاع کند.


نیروهای آلمانی به همراه پنجاه سرباز مجهز به شهر می‌رسند. با وجود تلفات سنگین آلمانی‌ها، بیشتر آمریکایی‌ها از جمله جکسون، ملیش و هورواث کشته می‌شوند. زمانی که میلر می‌خواهد برای جلوگیری از عبور آلمان‌ها، پل را منفجر کند، تیر می‌خورد و مجروح می‌شود. قبل از این که تانک آلمانی‌ها به پل برسد، پی-۵۱ ماستنگ آمریکایی از راه می‌رسد و تانک و نیروهای باقی‌مانده را از بین می‌برد. آپهام که در جریان درگیری از گروه جدا شده‌است، اسیر آلمانی را که توسط میلر آزاد شده و دوباره به جنگ برگشته را می‌کشد. رایان، ریبن و آپهام تنها کسانی هستند که زنده مانده‌اند. رایان در آخرین لحظات زندگی میلر به پیش او می‌رود و میلر در آخرین جمله‌اش به رایان می‌گوید که: «جیمز، سزاوارش باش، لیاقتش [کاری را که برایت انجام شد] را داشته باش.»


دوباره زمان حال نشان داده می‌شود. پیرمردی که در گورستان سربازان کشته‌شده در نبرد نرماندی حضور دارد، همان سرباز رایان است. او بر سر مزار میلر از همسرش می‌خواهد تصدیق کند که او مرد خوبی بوده و لیاقت فداکاری میلر و سربازانش را داشته. سپس دوربین به سنگ قبر نزدیک می‌شود و نام جان اچ. میلر نمایان می‌گردد. فیلم با نشان دادن برافراشته شدن پرچم ایالات متحده پایان می‌یابد.

لینک های دانلود





برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان
  • nadia rajabzade
    nadia rajabzade 5 سال پیش

    ba tashakor