مارمولک

کمدی , درام
  • 0 دیدگاه
  • 574 بازدید
9
مارمولک

مارمولک

داستان فیلم

مارمولک فیلمی درام-کمدی به کارگردانی کمال تبریزی، تهیه‌کنندگی منوچهر محمدی و با بازی پرویز پرستویی است. این فیلم محصول سال ۱۳۸۲ ایران است.

این فیلم نگاهی متفاوت به مسئله روحانیت دارد.


حواشی

در ملاقاتهایی که بین کمال تبریزی و سید علی خامنه‌ای در سالهای بعد از اکران این فیلم انجام شد، رهبر ایران به دفعات از این فیلم تعریف کرده بودند و درک نشدن محتوای آن توسط مخاطبین را دلیل مخالفتهایی دانسته که در زمان اکران با آن صورت گرفت 

محمدرضا زائری و ابراهیم حاتمی‌کیا از جمله مشوقان کمال تبریزی در ساخت این فیلم بوده‌اند.

کمال تبریزی سال‌ها بعد، به نامگذاری نامناسب این اثر اذعان کرد.

پیمان قاسم‌خانی در مصاحبه‌ای با برنامه 35 که فریدون جیرانی میزبانش بود، گفت: «برخی فیلم‌ها در تسویه حساب‌های سیاسی می‌افتد، مثل مارمولک و شب‌های برره». 


خلاصه داستان

رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک دزد سابقه‌داری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانه است. رضا را به زندانی تحویل می‌دهند که رئیس آن (آقای مجاور، احتمالاً برگرفته از نام و شخصیت ژاور در داستان بینوایان) مردی بسیار سختگیر و انعطاف‌ناپذیر است. شخصیت وی را می‌توان با «آقای نورمن» که در فیلم رستگاری در شاوشنک رئیس زندان بود نیز مقایسه کرد. او عقیده دارد باید آنقدر نسبت به مجرمان - با روش‌هایی خاص - سخت‌گیری کند که حتی فکر اعمال خلاف به مغزشان نرسد؛ و معتقد است زندانیان را به زور هم که شده باید وادار به درستکاری کرد تا به بهشت بروند. رضا در حادثه‌ای مجروح می‌شود و به بیمارستان خارج از زندان منتقل می‌شود. در آنجا لباس یک روحانی بیمار را می‌رباید و در لباس روحانیت موفق به فرار از بیمارستان می‌شود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک شهرک مرزی می‌رود تا از این طریق و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شود؛ اما با روحانی ای که قرار بوده به عنوان امام جماعت به آن روستا اعزام شود اشتباه گرفته می‌شود و امامت جماعت مسجد روستا را برعهده‌اش می‌گذارند. او با شیوه‌های خودش مردم را موعظه و راهنمایی می‌کند و چندین بار اعمال خلافکارانه اش به سوءتعبیر نیکوکاری قلمداد می‌شود. به هر حال در روستا مریدهای زیادی پیدا می‌کند و خود او نیز کم‌کم تحت تأثیر لباس و موقعیت جدید قرار گرفته و شخصیتش عوض می‌شود و در روستا نامش بر سر زبان‌ها می افتد و به اعمال مثبتی روی می‌آورد تا اینکه آقای مجاور رئیس زندان که همه جا به دنبال او می‌گردد، به سراغش می‌آید؛ اما او هم دیگر مایل نیست رضا را با دستبند دستگیر کند.

برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان
  • nadia rajabzade
    nadia rajabzade 6 سال پیش

    khub bud