رستگاری در شاوشنک

درام , جنایی
  • 0 دیدگاه
  • 486 بازدید
10
رستگاری در شاوشنک

رستگاری در شاوشنک

داستان فیلم

رستگاری در شاوشنک (به انگلیسی: The Shawshank Redemption) یک فیلم درام جنایی به کارگردانی فرانک دارابونت و بازی تیم رابینز، مورگان فریمن، باب گانتون محصول سال ۱۹۹۴ توزیع شده توسط شرکت آمریکایی کلمبیا پیکچرز است که به‌طور گسترده‌ای به عنوان برترین فیلم تاریخ سینمای جهان شناخته می‌شود. این فیلم براساس داستان کوتاهی از استیون کینگ به نام «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» ساخته شده‌است و در آن رابینز در نقش اندی دوفرین و فریمن در نقش الیس «رد» ردینگ بازی می‌کنند.

در مراسم جایزه اسکار سال ۱۹۹۴ این فیلم نامزد هفت اسکار شد (بهترین فیلم، بهترین بازیگر–مورگان فریمن، بهترین فیلمنامه، بهترین فیلمبرداری، بهترین تدوین، بهترین موسیقی فیلم، و بهترین صدابرداری) اما موفق به بردن هیچ‌یک نشد.

رستگاری در شاوشنک در حال حاضر در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما در سایت IMDb با بیش از ۲۰۰۰۰۰۰ رأی رتبهٔ اول را به خود اختصاص داده‌است.

این فیلم در هفت تا از لیست‌های مجموعهٔ «۱۰۰ سال…» بنیاد فیلم آمریکا که هرکدام ۱۰۰، ۵۰، یا ۲۵ عنوان فیلم یا شخصیت سینمایی را متشکل می‌شوند نامزد شد؛ و در دو تا از آن‌ها موفق به دریافت رتبه شد.

فیلم محصول ۱۹۹۴ که براساس رمان کوتاهی از استیفن کینگ به نام «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» ساخته ساخته شده توانست نظر مردم و منتقدان در سرتاسر دنیا را به خود جلب کند و حتی بسیاری از سایت‌ها و مجلات حوزه سینمایی این فیلم را بهترینِ تاریخ سینما می‌دانند.

داستان فیلم دربارهٔ اندی دورفین بانکدار جوانی است که به اتهام قتل همسر و معشوق همسرش به زندان می‌افتد و ادعا می‌کند که بیگناه است و در ادامه داستان، ماجراهای اندی داخل زندان و مسیر آزادیش از زندان را می‌بینیم.


داستان فیلم

اندی دوفرین (تیم رابینز) بانکدار جوانی است که به جرم قتل همسر و معشوقه پنهانی‌اش به حبس ابد در زندان ایالتی شائوشنک محکوم می‌شود. وی تأکید می‌کند که این جرمی است که مرتکب نشده، ولی قاضی تشخیص می‌دهد که او گناهکار است. او سال‌های متعددی را در این زندان می‌گذراند در حالی که تنها سرگرمی‌اش دست‌وپنجه نرم کردن با افرادی از پایین‌ترین طبقهٔ جامعه است؛ کسانی مثل همجنس گرایان و قاتل‌ها که مدام او را آزار و اذیت می‌کنند. آلیس بوید رِدینگ (مورگان فریمن) یکی از زندانی‌های سیاه‌پوست و راوی داستان است که به این مشهور است که می‌تواند هرچیزی را در زندان فراهم کند. او کسی است که اندی بعد از چند ماه بیش از دو کلام با او صحبت می‌کند و از او یک نوع چکش مخصوص می‌خواهد. رد ابتدا فکر می‌کند که اندی برای فرار از زندان این چکش را می‌خواهد ولی پس از دیدن اندازه چکش، متوجه می‌شود که بسیار کوچک است و برای شکستن سنگ‌های کوچک طراحی شده؛ رد، روی فیلم روایت می‌کند که سوراخ کردن دیوار زندان با این چکش ششصد سال زمان می‌برد؛ بعدها وی از رد درخواست پوستری بزرگ از ریتا هیورث، بازیگر زن مشهور را می‌کند و آن را به دیوار سلول خود می‌آویزد. وقتی رئیس زندان از سلول اندی بازرسی می‌کند چون می‌بیند انجیل در دست اندی است، او را به خاطر چسباندن پوستر سکسی بر روی دیوار، می‌بخشد؛ سپس به انجیل اشاره می‌کند و می‌گوید «رستگاری در این کتاب نهفته اندی.» و از سلول خارج می‌شود.

بعدها رئیس زندان متوجه موقعیت و تحصیلات اندی می‌شود و از او برای پول‌شویی رشوه‌هایش استفاده می‌کند. اندی و رد سال‌های زیادی در زندان می‌گذرانند تا اینکه پسر جوانی به عنوان زندانی به شاوشنگ منتقل می‌شود. وی که فردی دلنشین است، خیلی سریع تبدیل به یکی از دوستان اندی و رد می‌شودو وقتی ماجرای اندی را می‌شنود، داستانی را که قبلاً از یکی از همسلولی‌هایش در زندانی دیگر شنیده، تعریف می‌کند؛ که حکایت از کشته شدن زن اندی به دست آن زندانی دارد. رئیس زندان که از شهادت دادن این جوان به نفع اندی و روشن شدن حقیقت قتل و آزادی اندی بخاطر لو رفتن خلافها و پولشوئی‌هایش می‌ترسد، پس از کشاندن این جوان به محوطه زندان، دستور شلیک به وی را صادر و او را می‌کشد. یک روز اندی با رد دربارهٔ جزیره‌ای به نام «زواتانئو» صحبت می‌کند؛ صحبت‌های وی که با لبخندی تلخ همراه است توسط موسیقی متنی با همین نام ساختهٔ نیومن همراه می‌شود. او می‌گوید می‌خواهد زندگی‌اش را در آنجا بگذراند؛ «مکانی گرم و بدون خاطره». رد که ازین حرف‌ها تعجب کرده به او می‌گوید نباید خیالبافی کند و وقتی به حبس ابد محکوم است نباید به آزادی امید داشته باشد زیرا این مسئله می‌تواند او را نابود کند. او از جا بلند می‌شود و پس از گفتن اینکه حق با رد است و همهٔ این‌ها به انتخابی ساده منتهی می‌شود، معروف‌ترین دیالوگ فیلم را به رد می‌گوید و آنجا را ترک می‌کند:"برای زندگی تلاش کن؛ یا به پیشواز مرگ برو… " رد که ازین حرف نگران شده‌است و فکر می‌کند اندی فکر خودکشی را در سر می‌پروراند، با دوستان خود در این‌باره صحبت می‌کند و شگفت‌زده‌تر می‌شود وقتی یکی از آن‌ها می‌گوید اندی امروز یک طناب از او گرفته‌است. آن‌ها با نگرانی تمام شب را می‌گذرانند.

فردا صبح موقع بازرسی، مسئولین زندان با کمال تعجب متوجه می‌شوند که سلول وی خالی است و وقتی رئیس زندان با عصبانیت سنگی به طرف یکی از پوسترها که همان پوستر هنرپیشهٔ زن که توسط رد تهیه شده پرت می‌کند، متوجه سوراخ عمیقی در دیوار می‌شوند که اندی با همان چکش کوچکی که رد گفته بود سوراخ کردن با آن ششصد سال طول می‌کشد، طی قریب بیست سال هر روز دیوار را حفر کرده و از آن به بیرون فرار کرده، و با خود تمامی مدارک پولشوئی و مدارک شناسائی فردی که رئیس زندان به نام او حساب بانکی باز کرده و در واقعیت وجود ندارد به همراه تمامی آنچه که رئیس زندان در این مدت از راه‌های خلاف جمع‌آوری کرده، را برداشته، و فردای همان روز در اول وقت اداری با مراجعه به کلیه شعبی که رئیس زندان با امضای اندی به نام فردی جعلی پولهای خود را در بانک سپرده‌گذاری کرده، تمام پولها را با ارائه مدارک شناسائی از حساب خارج و مدارک کلاهبرداریهای رئیس زندان را در یک پاکت دربسته به منشی بانک تحویل می‌دهد و از او می‌خواهد که به آدرس مربوطه پست کند و پس از آن با تمام پولها، به همان جزیرهٔ آرام و دور، زواتانئو فرار می‌کند. بعدها، رئیس زندان انجیل اندی را در اتاق خود پیدا می‌کند و متوجه می‌شود اندی تمام مدت، چکش را آنجا پنهان می‌کرده‌است. انجیلی که در روز اول قرار بود به اندی در رستگاری کمک کند، حالا به زیرکی توسط اندی با دفتر عمل‌های حقوقی رئیس جابه‌جا شده (دفتری که همهٔ کلاه‌برداری‌ها را ثابت می‌کند) و باعث رسوایی و نابودی همهٔ افرادی که در این تجارت نقش داشته‌اند می‌شود.


در صفحه اول انجیل جمله‌ای با امضای اندی دوفرین نوشته شده‌است:

"حق با شما بود رئیس! رستگاری در این کتاب نهفته!"

بعدها رد آزاد می‌شود و به‌خاطر قراری که مدت‌ها پیش با اندی گذاشته‌بوده به محلی می‌رود تا چیزی را که آنجا حفرشده دربیارد. آن چیز، نامه‌ای بیش نیست که توسط اندی و پس از فرار از زندان نوشته شده. نامه به رد اطلاع می‌دهد که اندی در حال حاضر در همان جزیرهٔ دورافتاده زندگی می‌کند. در قسمتی از نامه یکی دیگر از دیالوگ‌های معروف فیلم را می‌خوانیم:

"... امید چیز خوبیه؛ شاید بهترینِ چیزها؛ و هیچ چیز خوبی هیچ وقت از بین نمیره… "

فیلم در حالی به پایان می‌رسد که رد با پولی که اندی برایش در زیر همان سنگ سیاه گذاشته‌است به جزیره دور افتاده می‌رود و اندی رو می‌بیند در حالیکه دارد یک قایق قدیمی رو تعمیر می‌کند.

یادداشت: متن پررنگ‌شده نامزد مقام در فهرست برترین نقل قول‌های سینمایی تاریخ سینما به انتخاب بنیاد فیلم آمریکا شده‌است.


درونمایه

منتقد روزنامه شیکاگو سان-تایمز راجر ایبرت استدلال کرد که رستگاری در شاوشنک تمثیلی برای حفظ احساس عزت نفس فرد در وضعیتی خالی از امید است. شرافت اندی دوفرین درونمایه‌ای مهم در داستان است؛ به ویژه در زندان که شرافت نایاب است. آیزک ام. مورهاوس اظهار می‌کند که فیلم تصویری فوق‌العاده از اینکه چگونه شخصیت‌ها می‌توانند بسته به نگرششان به زندگی حتی در زندان آزاد باشند یا که در آزادی آزاد نباشند، ارائه می‌دهد.

تیم رابینز اشاره کرد که داستان در به تصویر کشیدن یک داستان عشقی غیر جنسی بین دو مرد منحصر به فرد است.

برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان