ابتدا حملهای توسط گروهی از ببرهای تیزدندان به یکی از دهکدههای انسانها صورت میگیرد که طی آن همسر یکی از افراد قبیله اسکیموها در طول جنگ همراه با بچهاش فرار میکند. یکی از ببرها به دنبال او میرود و او مجبور میشود تا خود را در آب بیندازد. کمی بعد ماموتی تنها (به نام مندی) همراه با خرس بسیار تنبلی (به نام سید) که با او به تازگی آشنا شده است-بر حسب یک تصادف سید به او وابسته شده است-آن زن را در رودخانه میبیند، زن بچهاش را به آنها میدهد و خود جانش را از دست میدهد. یکی از ببرها (به نام دیگو) مأمور میشود تا بچه را بیاورد، برای همین با آن دو حیوان دوست میشود. طی اتفاقاتی در این راه دیگو، مندی و سید نسبت به بچه احساس مسئولیت بیشتری میکند و رابطهٔ صمیمانهتری با هم ایجاد کنند. دیگو نیز از کارش عذاب وجدان میگیرد و سرانجام دیگو هنگامی که بقیه ببرها برای حمله به بچه میآیند از آن دو حیوان دفاع میکند و آنها با کمک یکدیگر ببرها را شکست میدهند. سرانجام آنها بچه را به پدرش تحویل میدهند.
تغریبا اسم فیلم عصر یخبندان رو اکثر جوان ها و نو جوان ها شنیدند و این یکی از نشانه های عالی بودن و محبوب بودن این فیلم هستش دیگه فکر نکنم لازم باشه تعریف تمجید دیگه ای بکنم