نقد و بررسی فیلم An Education (درس آموزی)

  • 0 دیدگاه
  • 1176 بازدید
نقد و بررسی فیلم An Education (درس آموزی)

درباره منتقد

  • نام: جیمز براردینلی
  • سن: 57 ساله
  • بیوگرافی :

    جیمز براردینلی (متولد ۲۵ سپتامبر ۱۹۶۷) نویسنده و منتقد فیلم آمریکایی است.وی در نیوجرسی آمریکا متولد شد و پس از طی کردن دوران کودکی به چری هال و پس از آن به پیسکاتاوی نقل مکان کرد. وی از دانشگاه پنسیلوانیا مدرک کارشناسی ارشد برق را اخذ نمود و برای سالیان سال در این حوزه مشغول به کار شد. وی همسر خو...

    ادامه بیوگرافی همه نقدها

نقد و بررسی فیلم An Education (درس آموزی) (نقد ژورنالیستی)

نقد و بررسی فیلم An Education (درس آموزی)

نقد و بررسی فیلم An Education (درس آموزی)

چه اتفاقی رخ می‌دهد وقتی شما به سراغ ترکیب یک حرکت ستاره‌ساز به کمک یک بازیگر جوان به همراهی بازیگران مکملی که کارنامه قابل اعتمادی دارند و یک فیلمنامه نوشته شده به دست «نیک هورنبای» (با سابقه آثاری چون «در مورد یک پسر» (About A Boy) و « وفادارانه» (High Fidelity)) می‌روید؟ نتیجه، توسط فیلمساز زاده دانمارک یعنی «لون شرفیگ» (Lone Scherfig) راهی پرده سینماها شده است، فیلم «درس آموزی»، یکی از بهترین فیلم‌های سال 2009، یک نگاه باز و صادقانه به مقوله سیاست‌های جنسی و جایگاه یک زن در جهان در دهه 60. «درس آموزی» که از نقش آفرینی و تصویربرداری معصومانه و خاصی بهره می‌برد، شیره فیلمنامه قوی‌اش را بیرون می‌کشد (که بر اساس خاطرات «لین باربر» (Lynn Barber) است)، و مخاطبان را با یک تجربه غنی و رضایت بخش همراهی می‌کند.

در نقش «جنی» (Jenny)، «کری مولیگن» (Carey Mulligan) کاری می‌کند که تماشاگران به سراغ گشتن وبسایت IMDb برای یافتن باقی آثار و نقش‌آفرینی‌های او بروند. در واقع، کارنامه او خیلی پربارتر از بسیاری از بازیگران 22 ساله دیگر است، ولی اکثر نقش‌های او مربوط به آثار تلوزیونی انگلیسی بوده است (از بین آثار او که از لحاظ بین المللی معروف‌تر ستند می‎تواند به «ایدا کلیر» (Ada Clare) در اقتباس تلوزیونی بی بی سی از «خانه متروک» (Bleak House) و «سالی اسپارو» (Sally Sparrow)  در قسمت «چشمک» (Blink) سریال «دکتر هو» (Doctor Who) اشاره کرد.)  بازی «مولیگن» در «درس آموزی» خیره کننده است؛ هیچ اغراقی نیست اگر بگوییم او یکی از دلایلی است که این فیلم تا این اندازه خوب شده است. او نقش شخصیتی که شش سال از خودش کوچک‌تر است را به باورپذیرترین شکل ممکن ایفا می‌کند. او هیچ وقت وارد تله‌های رایج مرتبط با بلوغ فکری زودتر از موعد شخصیت و غلو در احساسات به طور عمدی نمی‌شود، و در طول سکانس‌های در پاریس، رویکرد او کمی بیش از حد معمول شبیه به «آدری هپبورن» (Audrey Hepburn) می‌شود. «جنی» باهوش، مصمم، و آن قدری آگاه از راه‌های مختلف در دنیا است که او را گاها ساده می‎کند و بیش از آن که این موجب ضرر دیدن شخصیت او شود، منجر به دوست داشتنی شدن آن می‌شود. «مولیگن» این شگردها را تا مرز رسیدن به بی‌نقصی در کنار هم جمع می‌کند و شایسته آن است که در لیست کوچک مرتبط با بازیگرانی قرار بگیرد که نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر زن شده‌اند.

داستان «درس آموزی» در اوایل دهه 60 در شهر لندن شروع می‌شود، جایی که تمام زندگی «جنی» 16 ساله معطوف به رسیدن به آکسفورد بوده است. پدر او، «جک» (با بازی «آلفرد مولینا»)، به او مدام یادآوری می‌کند که از چیزهایی که موجب حواس پرتی او می‌شود دوری کرده و کمی بیشتر روی زبان لاتین خود کار کند، اگرچه او بیشتر نگران این است که اگر او در دانشگاه قبول شد، چطور باید از پس مخارج‌اش بربیاید. مادر «جنی»، «ماژور» (با بازی «سارا سیمور»)،  بیشتر دلواپس احساسات دخترش است. و «جنی» نیز به خودی خود کارش این است که درس بخواند و با ویلن سلو تمرین کند تا بعدازظهر، هنگامی که یک غریبه در یک ماشین پرزرق و برق به او پیشنهاد رساندن او (و ویلن‌اش) به خانه را در زیر بارش باران می‌دهد. او یک مرد سی و چند ساله به نام «دیوید» (David) است (با بازی «پیتر سارزگارد»)، و او همان قدر مجذوب مسافر نوجوان و کوچک خود شده که آن مسافر مجذوب «سر گالاهاد» (Sir Galahad) است. دیوید، به عنوان یک فرد کاریزماتیک و اغواگر، راهی را پیدا می‌کند تا کم کم خودش را در زندگی «جنی» جای دهد و «جک» و «ماژور» هم به مانند دخترشان، تحت تاثیر او قرار گرفته‌اند. ولی به طور واضح «دیوید» زیادی برای یک آدم واقعی خوب است، و هرچقدر که «جنی» بیشتر با او گذران وقت می‌کند، بیشتر به رمز و رازهای جالب زندگی «دیوید» پی می‌برد.

نام فیلم اشاره به درس‌هایی از زندگی دارد که «جنی» در نتیجه رابطه رومانتیک خود با «دیوید»، تعاملات با دوستان خود، «دنی» (با بازی «دامنیک کوپر») و «هلن» (با بازی «روزامند پایک»)، و درک این مسئله که انتخاب‌های یک زن تحصیل کرده قبل از دوران برابری چقدر محدود بوده، آن‌ها را می‌آموزد. در طول این فیلم، «جنی» در مورد زندگی، عشق و خودش می‌آموزد. او در حالی وارد رابطه با «دیوید» می‌شود که حس می‌کند از خود مطمئن است، ولی خیلی زود او درمی‌یابد که تعلیمات سربسته‌ای که به فردی چون او داده شده هرگز نمی‌تواند یک انسان را کاملا برای تمام جنبه‌های «زندگی واقعی» آماده کند.

«لون شرفیگ»، که دانش آموخته مدرسه فیلمسازی «دوگما» (Dogma) است (او کار جدی خود را با کمدی رومانتیک «زبان ایتالیایی برای مبتدی‎‌ها» (Italian for Beginners) در سال 2000 آغاز کرد، فیلمی که دوازدهمین اثری بود که رسما مهر تائید دوگما را دریافت کرد)، به طور واضح از سواستفاده در رویکردی که برای بازگویی داستان «جنی» انتخاب کرده پرهیز کرده است، و این یک انتخاب بدون شک درست تلقی می‌شود. با نگه داشتن ملودرام در حد ملایم، «شرفیگ» از «جنی» یک شخصیت قوی، نیرومند می‎سازد که در نهایت مسئول سرنوشت خودش است، نه یک دختر ساده که بازیچه دست یک مرد مسن‌تر از خودش با تمایلات نامشخص می‎شود. فیلمنامه «نیک هورنبای»، مطابق معمول، هوشمندانه و زیرکانه است، پر از دیالوگ‌های پرمغز. تنها سکانسی که اشتباه به نظر می‌آید آنجایی است که «آلفرد مولینا» یک مونولوگ بلند را در نزدیکی یک در بسته بر زبان جاری می‌کند.

اگرچه نقش آفرینی «مولیگن» اول و آخر فیلم است، ولی او را بازیگران مکمل خوبی همراهی می‌کنند. «پیتر سارزگارد»، که اینجا یک لهجه بریتانیایی باورپذیر هم دارد، خیلی زود تبدیل به یکی از آن نقش‌های در ظاهر بدرفتار است که هرچه جلوتر می‌رود احساساتش بی ریاتر از آن چیزی که ابتدا به نظر می‌رسد، برای مخاطبان شرح می‌شود. «دامنیک کوپر» و «روزامند پایک» به مانند مارهای «بهشت برین» می‎مانند، موجوداتی ملال آور و شهوانی که محال است به سبک زندگی آن‌ها غبطه نخورد. «اولیویا ویلیامز» (Olivia Williams)، در یک نقش که چندان به چشم نمی‌آید، یک معلم است که می‎خواهد با هشدار دادن به «جنی» در مورد «دیوید» آبروی او را بخرد. «اما تامپسون» (Emma Thompson) سرگرم کننده و جالب توجه هم در نقش رئیس مدرسه حضور دارد، کسی که حرف‌ها و سخنان خردمندانه‎اش به شکل سرگرم‌کننده و جالب مذهبی به زبان آورده می‌شود. «آلفرد مولینا» و «سارا سیمور» هم مقداری کمدی با دوز بسیار کمرنگ را به فیلم اضافه می‌کنند به عنوان والدین یک خانواده از طبقه متوسط اجتماع که خیلی راحت در دام جذابیت فردی مثل «دیوید» می‌افتند. «سالی هاوکینز» (Sally Hawkins)، که سال گذشته در فیلم «مایک لی» (Mike Leigh) یعنی «بی غم» (Happy-Go-Lucky) نقش آفرینی به یاد ماندنی داشت، یک نقش کوتاه اما مهم در فیلم دارد.

در ظاهر، شاید این فیلم طوری به نظر برسد که انگار یک داستان هشدارآمیز در مورد خطرات وارد شدن یک دختر نوجوان به رابطه‌ای رومانتیک با فردی که دو برابر خودش سن دارد است، ولی «جنی» با سری بالا و ذهنی باز وارد ماجرای رومانتیک خود می‌شود. او نهایتا نه به خاطر معصومیت خودش بلکه به خاطر چیزی که ممکن است هر کسی را در هر سنی قربانی کند، گرفتار می‎شود. در نهایت، این بیشتر مطالعه شخصیت «جنی» است تا یک داستان در مورد عشق آزاردهنده، و یک یادآوری برای این نکته که هر آموزشی که ارزش‌اش را داشته باشد، بهایی را طلب می‌کند.

برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان