کارگردان :Mamoru Hosoda
نویسنده :Mamoru Hosoda
بازیگران :Haru Kuroki, Moka Kamishiraishi, Gen Hoshino
خلاصه داستان :یک پسر جوان با یک باغ جادویی مواجه می شود که او را قادر می سازد تا در طول زمان سفر کند و با خانواده های جوان خود از آینده آشنا شود…
آقای «مامورو هوسودا» پس از ساخت آثاری همچون «بچههای گرگی»(Wolf Children) و جنگهای تابستانی(Summer Wars) تصمیم گرفته تا اثر متفاوتی بسازد. این استاد انیمیشنسازی داستانی چنان صمیمی، بدون تظاهر و با سادگی خالصانه ساخته است که شما به سختی باور میکنید که این فیلم را این کارگردان آیندهنگر ساخته است. و در عین حال، «میرای»(Mirai) را کس دیگری نمیتوانست بسازد؛ داستان این اثر دربارهی زندگی پسری است که با ورود خواهر کوچکترش دستخوش تغییرات زیادی میشود. این فیلم ساخت دست یک مولف واقعی است که در قالب یک سرگرمی خانوادگی ارائه شده است(«میرای» به نظر شخصیترین ساختهی او تا به امروز است).
چه کسی «هوسودا» میتوانست همچین سناریویی(که بسیار شبیه به داستان «سرود کریسمس»(A Christmas Carol) از چارلز دیکنز است) را تصور کند ؟ سناریویی که در آن «کان» ۴ ساله، خواهری که در وهلهی اول خوشآمدش نبود را بالاخره میپذیرد آن هم از طریق یک سری دیدار رویاگونه با اعضای دیگر خانوادهاش؛ گذشته(پدربزرگ قهرمان جنگش و مادری که دههها جوانتر است)،حال(یک سگ خانگی که شکل انسان است) و آینده(میرای، که در جوانی خود حضور دارد). خواهر و برادرهای واقعی به این راحتی با یکدیگر جور نمیشوند اگرچه این برخوردها به زیبایی به ما نشان میدهند گذر از نقش تکفرزندی به نقش «برادر بزرگتر» چقدر سختی دارد.
این فیلم در کشور خود آقای «هوسودا» باید در نظر خانوادهها و فرزندانی که در این شرایط قرار دارند مقبول بیفتد، در حالی که دنبالکنندگان خارجی «هوسودا» که بیشتر او را به عنوان کارگردانی در نظر دارند که جایگزین افسانههای قدیمی استودیو «گیبلی» شده است، دلتنگ دیدن علایق ماورالطبیعه او خواهند شد. البته این سخن به این معنی نیست که «میرای» به نوبهی خود از جادو بهرهای نبرده است اما در این مورد به نظر میرسد که روایت مرکزی و اصلی اثر با تمام قدرت در داخل محوطهی محدود «کان» قرار گرفته است؛ یک خانهی منحصر به فرد که توسط پدر مهندس طراح او یعنی خلق شده است. پدر او در زمانهایی که مادر در خانه نیست باید نقش مادر را نیز بازی بکند.
خانهی عجیب و غریب نقش کلیدیای در «میرای» دارد. این مکان در چندین سطح مختلف ساخته شده است و یک باغ بزرگ دارد با درختی خاص و یکتا – که ممکن است همان «درخت خانواده» باشد – که از وسط اتاق بازی «کان» در طبقهی پایین عبور میکند(که نمایانگر فضای شخصی این پسربچه است که در اشغال قطارها و اسباببازیهای مختلف است) و بخش اصلی خانه که محل زندگی است را در میان حیاط میتوان دید(جایی که پدر و مادرش مشغول زندگی هستند و تغییری که با ورود «میرای» ایجاد میشود در آنجا قابل حس کردن است). اما در آن فضای جذاب خالی بین دو بخش خانه، «کان» تنهایی بازی میکند و با اعضای دیگر خانواده تعامل دارد.
اولین نمونه از این موجودات خیالی انسانی همان سگ «کان» است، کسی که به طرز غیرقابل توضیحی تبدیل به یک پرنس میشود اگر چه با یک دم بلند و یک ضعف برای رفت و آمد. سپس مادر «کان» سر و کلهش پیدا میشود که به سختی میشود او را یک انسان بالغ به حساب آورد. مادر قصد دارد به «کان» بگوید که خود او نیز تا قبل از آشنایی با پدرش چندان انسان مسئولیت پذیری نبوده و بلکه یک آدمبزرگ بسیار شلخته بوده است. پدربزرگ «کان» را با موتور به گردش میبرد تا به پسربچه نصیحتهایی بکند. و در نهایت «میرای» نیز پیدا میشود آن هم از آینده تا به برادر بزرگترش نشان دهد در آینده چه زنی خواهد شد و توجه او را به خود جلب کند و به آن بچهی نقنقو که پدر مادرش به خانه آورده اند به عنوان یک همبازی نگاه کند.
رابطهی بین اعضای خانواده در تمامی فیلمهای «هوسودا» همیشه از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است، ارتباطاتی که عملا معنای خانواده را میسازند، اگرچه این اولین باری است که این کارگردان مستقیماً تغییراتی را خطاب قرار داده است که بنیان این روابط را تهدید میکنند (به یاد داشته باشید، انیمیشن تاریخی و بزرگ «همسایه من، توتورو»(My Neighbor Totoro) با محوریت یک داستان ساده روی میدهد آن هم زیر نظر گرفتن یک خانواده و حرکت آنها به سوی یک خانهی روستایی است در حالی که مادر خانواده در بیمارستان در حال بهبودی است). در اینجا، کارگردان اثر یک پیشفرض واقعگرایانه را با جزئیات فانتزی تزئین کرده است که باید برای طرفدارانش آشنا قابل درک باشد از جمله طرفداران آثاری همچون «پسر و دیو»(The Boy and the Beast) که شامل حیواناتی همچون انسان میشود و قابلیتی همچون پروازکردن یا سفر در زمان که در اثری مثل «دختری که در زمان جهش کرد»(The Girl Who Leapt Through Time) از آن استفاده شده بود.
اما چیزی که باعث خاص شدن «میرای» میشود، تاثیرات کوچک از جهان واقعی هستند از جمله لحظهای که صورت «کان» پس از خشمگین شدنش کج میشود(که فقط در انیمیشن ممکن است) و یا صحنهی دیگری که برادر و خواهر با یکدیگر متحد میشوند تا معبدی که پدر فراموشکارشان فراموش کرده بود را به زیر بکشند. تمام اینها باعث شده اند تا شاهد فیلمی بسیار جوانانه و مهربانانهتر از او باشیم. و در عین حال، اگر بخواهیم به لحاظ احساسی صحبت بکنیم، «میرای» بسیار عمیقتر میشود آن هم به کمک موسیقی زیبایی از «ماساکاتسو تاکاگی» که تدریجاً علاقهی پسر به خواهر کوچکترش را نشان میدهد.