خلاصه داستان:
مرتضی ( حمید فرخ نژاد ) و ناصر ( رضا عطاران ) دو باجناق هستند که به شهر پاتایا در تایلند سفر کرده اند تا...
کارگردان :
عبدالرضا کاهانی: متولد 1352 در شهر نیشابور هست و فعالیت خودش را با ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کرد اما ورود رسمی اش به دنیای سینما با فیلمنامه نویسی فیلم « سفر به شرق » ( 1380 ) آغاز شد. پس از « سفر به شرق » « کاهانی » وارد عرصه کارگردانی شد اما چندان مورد توجه واقع نگردید تا اینکه در سال 1387 فیلم تحسین شده « بیست » را با انبوهی از ستارگان سینما روانه سینماها کرد که مورد استقبال مردم و منتقدین قرار گرفت. « آن جا » فیلم بعدی « کاهانی » محسوب می شد که در نطفه بایکوت شد! در سال 1388 نیز کاهانی « هیچ » را کارگردانی کرد که این یکی با حواشی بسیار به سینماها وارد شد و مورد استقبال هم قرار گرفت و سپس « اسب حیوان نجیبی است » را روانه سینما کرد که با استقبال بسیار خوبی مواجه شد. « بی خود و بی جهت » هم ششمین فیلم عبدالرضا کاهانی بود که این یکی نیز با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و « استراحت مطلق » هم با واکنش مثبت نسبی مخاطبین همراه بود.
نقد فیلم « خانم یایا » :
عبدالرضا کاهانی از جمله کارگردانان سینمای ایران است که حواشی فراوانی را در دوران فیلمسازی اش تجربه می کند. آخرین اثر اکران نشده او به نام « ارادتمند؛ نازنین، بهاره و تینا » مدتهاست که توقیف شده و تمام مسئولان سینمایی نیز یکصدا گفته اند که این فیلم حتی در صورت اصلاح نمی تواند به اکران برسد! حالا کاهانی با حل نشدن مشکل فیلم قبلی اش، با اثری جدید به نام « خانم یایا » که پیش از این « ما شما را دوست داریم خانم یایا » نام داشت به سینما بازگشته است، فیلمی که به سختی می توان نام یک فیلم سینمایی بر روی آن نهاد.
نخستین ایراد سازندگان و در راٌس آنها تیم بازاریابی اثر در اینجا بود که در تبلیغات شان از این فیلم به عنوان یک اثر کمدی یاد کردند و در تیزرهایی هم که از فیلم منتشر شد تاکید بر جنبه کمدی اثر بود، در صورتی که « خانم یایا » ابداً یک فیلم کمدی نیست و اتفاقاً هیچ ژانر مشخصی هم ندارد! فیلم از زمانی که آغاز می شود ما با دو شخصیت به نامهای مرتضی و ناصر مواجه می شویم که در شهر پاتایا واقع در تایلند به سر می برند این مقدمه یک خطی، نزدیک به 30 دقیقه از زمان فیلم را به خود اختصاص می دهد چراکه داستان نصفه و نیمه فیلم پس از 30 دقیقه آغاز می شود و ما مطلع می شویم که آنها افراد پایبندی هستند که در تایلند حضور دارند تا کمی خوش بگذرانند اما توان انجام آن را ندارند.
« خانم یایا » هدفی برای روایت قصه ندارد و خلاصه داستان یک خطی که به آن اشاره شد، تمام چیزی است که از خلاصه داستان می توان بیان نمود. در عوض کاهانی در طول داستان انواع و اقسام اشارات سیاسی گل درشت و پرداخت نشده را طول داستان مطرح می کند و به حدی هم اینکار را بصورت نازل و سطحی انجام می دهد که مخاطب به سختی و به حق، اشارات کارگردان درباره مسائل سیاسی و اجتماعی را متوجه می شود و سعی در دریافت کدهای فیلمساز دارد.
بزرگترین ایراد « خانم یایا » در اینجاست که قانون اول سینما را از یاد برده و به یک مفهوم زدگی افراطی کشیده شده است. در صنعت سینما قصه پردازی جایگاه مهمی دارد و در مرحله اول نیاز هست تا نویسنده و فیلمساز بتواند قصه ای را روایت کرده و در کنار آن به پیامها یا اشارات اجتماعی - سیاسی بپردازند و در واقع، دغدغه هایشان را بصورت پنهان در فیلمنامه قرار دهند تا مخاطب آنها را دریافته و به ذهن بسپارد. قاعده ای که ابداً درباره « خانم یایا » رعایت نمی شود و ما با مجموعه ای از سکانس ها و موقعیت ها مواجه هستیم که کمترین جذابیت را دارند و در یک چرخش کامل در حال تکرار شدن می باشند!
مرتضی و ناصر دو شخصیت ترسویی هستند که معنای زندگی را از یاد برده اند و آمده اند که تغییراتی در زندگی شان ایجاد نمایند اما آنها طی زندگانی شان در ایران به حدی پژمرده شده اند که اصلاً نمی توانند خود را با شرایط وفق دهند و حتی یک ترس دائمی در گوشه خیالشان ایجاد شده که آنها را از هرچه که اندکی خوشگذرانی در آن باشد، می ترساند و به شدت دور می کند. خانم یایا که شخصیتی تخیلی و فانتزی است، دائماً سعی در ترغیب آنها به خوشگذرانی دارد و از آنها می خواهد تا به همراه یکدیگر به هتل بروند اما هربار با مخالفت این دو مواجه می شود. مخالفتی که نه از سر اعتقاد بلکه از ترس دائمی شان سرچشمه می گیرد. در سکانس آب بازی نیز سر و صدای گلوله به چشم می خورد که اشاره به ماجرای آب بازی تهران دارد که اتفاقات گوناگونی را رقم زد.
کاهانی در ادامه اما غلظت پیامهای سیاسی و اجتماعی را بیشتر می کند و شخصیتی به نام عظیم را وارد داستان می کند تا از طریق او بتواند چند انتقاد اجتماعی و سیاسی را هم مطرح نماید. اما در تمام این دقایق کاهانی فراموش کرده که می بایست در بستر یک قصه شخصیت ساخته شده و به داستان اضافه شود نه آنکه به یکباره شخصیتی را به جان قصه انداخت و انتظار داشت که مورد توجه تماشاگر قرار گیرد. عظیم چنین وضعیتی دارد، شخصیت بی معنی و اضافه ای که به داستان اضافه می شود و روند داستان را بیش از پیش به سمت پرتگاه سوق می دهد.
اما همانطور که گفته شد، تمام این اشارات می توانست در قالب یک داستان منسجم شکل بگیرد نه تصاویر پراکنده و موقعیت هایی که کوچکترین منطق روایی در آن به چشم نمی خورد و بدون ترتیب به نمایش در می آیند. فارسی صحبت کردن بازیگران ایرانی و پاسخ گرفتن به زبان تایلندی از سوی بازیگران تایلندی و بالعکس، شاید به استناد به توهم بتواند توجیه پذیر باشد، اما اینکه فیلمساز حوصله ای برای توضیح دادن نداشته و به یکباره خانم یایا را در گوشه و کنار خیابان، استخر و خیابان پدیدار می کند، اشتباه بزرگ و عجیب فیلمساز بوده که ذات سینما را زیر سوال می برد و البته، زمان ارزشمند تماشاگر را هم از او سلب می کند.
بازیگران در « خانم یایا » کار مهمی برای انجام دادن نداشته اند و از این جهت نمی توان اشاره ای به آنها داشت. بسیار سخت است که بتوان در سینما اثری را یافت که نتوان به هیچ بخش از بازی بازیگران اشاره ای نکرد اما در « خانم یایا » چنین اتفاقی افتاده است و دو ستاره پولساز فیلم، ابداً بازی منحصر به فردی ارائه نداده اند و حضورشان در اثر تنها به جهت فروش در گیشه بوده و نه کارایی آنها.
« خانم یایا » می خواهد اثری انتقادی باشد اما درمانده تر از آن است که حتی بتواند کلمه ای بر زبان جاری سازد. مجموعه تصاویر شلخته و سکانس های بی ارتباط که بطور شگفت انگیزی به ورطه تکرار می افتند، کلیت فیلم جدید عبدالرضا کاهانی را تشکیل داده اند. « خانم یایا » به مثابه هواپیمایی است که قصد پرواز دارد و می خواهد از لحاظ امکانات بهترین در نوع خود باشد اما نه چرخ دارد و نمی داند چرخ چیست و در عین حال، اعتقادی هم به بال برای پرواز ندارد!