نقد مجموعه تلویزیونی «سرزمین کهن»

  • 0 دیدگاه
  • 148 بازدید
نقد مجموعه تلویزیونی «سرزمین کهن»

درباره منتقد

نقد مجموعه تلویزیونی «سرزمین کهن» (نقد فرمالیستی)

نقد مجموعه تلویزیونی «سرزمین کهن»

روایت یک درام اجتماعی در بستر تاریخی



مجموعه تلویزیونی «سرزمین کهن» به کارگردانی کمال تبریزی و تهیه کنندگی محمد مسعود ـ که پخش آن با وجود اطلاع رسانی های سیما هفته ها به تعویق افتاده بود ـ بالاخره از پنجشنبه سوم بهمن ۹۲ از شبکه سه روی آنتن رفت. این مجموعه که در ۴۰ قسمت ۴۵ دقیقه ای برای این شبکه تولید شده است، پنجشنبه ها ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه پخش و جمعه ساعت ۱۹ و ۳۰ دقیقه از همین شبکه تکرار می شود.

سرزمین کهن به بررسی وقایع تاریخی، سیاسی و اجتماعی ایران از سال ۱۳۲۰ به بعد می پردازد و می توان گفت اولین فیلمی است که درباره زندگی «توده» و شرایط آنها در آن برهه زمانی ساخته شده است. میترا حجار، ثریا قاسمی، بیتا فرهی، پرویز پورحسینی، هنگامه قاضیانی، شهاب حسینی، نیکی کریمی، حسن پورشیرازی، جعفر دهقان، فرهاد قائمیان، امیر آقایی، الهام حمیدی و پژمان بازغی بازیگرانی هستند که در آن ایفای نقش می کنند.

داستان این فیلم با زندگی رهی اردکانی، پسربچه یک توده ای به نام جواد اردکانی آغاز می شود که پس از بمباران دهکده ای توسط نیروهای متفقین، از زیر آوار بیرون کشیده و پس از چند روز مراقبت از سوی مادرش راهی تهران می شود. سال ها بعد او در یک خانواده توده ای بزرگ می شود، اما به وسیله یکی از همشاگردی هایش و بر اثر وقوع ماجراهایی او را به خانواده درباری می سپارند. در این خانواده است که او رفته رفته به هویت خود پی می برد و همین باعث می شود به یک خانواده دیگر که صبغه مذهبی دارند، سپرده شود و در ادامه ماجراهای دیگری برای او و اطرافیانش پیش می آید.

                                  

 

این سریال پربازیگر که هم از چهره های تلویزیونی و هم از چهره های سینمایی استفاده کرده، به قلم علیرضا طالب زاده نوشته شده است و قصه آن در سه فاز زمانی روایت می شود که خط ربط همه آنها شخصیت رهی است. طالب زاده بدرستی دریافته است که یکی از بهترین راه های ارتباطی میان این سه برهه، حضور شخصیت ثابتی است که از طریق او آدم های اطرافش را با هر نوع گرایش سیاسی و اعتقادی به تصویر بکشد. او زیرکانه از طریق این کاراکتر و پرداختن به او به عنوان سوژه اصلی، قصه و شرایط و بستر تاریخی را در اطراف سوژه نمایش می دهد. نویسنده با انتخاب رهی با پیش داستانی مبنی بر کاذب بودن هویت اصلی او به دو نتیجه مهم دست یافته است؛ اول این که برای بررسی هر کدام از فرقه ها و گروهک های موجود در آن برهه تاریخی، باید به راهی بیندیشد که مستقیم سراغ اصل مطلب نرود و تاثیراتی را که بر حوادث و وقایع آن زمان داشته اند در لفافه مطرح کند. دوم این که اگر رهی فرزند واقعی جواد اردکانی بود، نمی توانست دیگر گروه ها را از طریق او نشان دهد، زیرا رهی به عنوان یک کودک محصل به چنین محافلی راه نمی یافت و نویسنده مجبور می شد جواد اردکانی را پررنگ تر و دیگران را از طریق او دنبال کند که مسلما خطای بالا یعنی مستقیم گویی رخ می داد، اما با ترفندی که طالب زاده اندیشیده است، رهی ابتدا از یک خانواده توده ای به خانواده ای اشرافی و پس از آن به یک خانواده مذهبی منتقل می شود و در مسیر این انتقال ها بیننده با مسائلی که اطراف آنهاست یا مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می کنند، آشنا می شود.

مستقیم گویی در بسیاری از فیلم هایی از این دست به صورت دیگری نیز اتفاق می افتد. در بیشتر فیلم هایی که قرار است برهه ای از تاریخ را به تصویر بکشد، نویسنده با مرکزیت یک حادثه تاریخی و مصائبی که انسان های تاریخ ساز با آن دست به گریبانند و نتیجه به دست آمده از آن، فیلمنامه را می نویسد و تاریخ گرچه ممکن است در بطن خود داستان ساز باشد، اما این داستان ها لزوما دراماتیک نیست و جذابیت نمایشی ندارد. طالب زاده باز هم هوشمندانه از طریق رهی از این خطر جسته و درامی اجتماعی خلق کرده که در یک بستر تاریخی خاص رخ داده است. بیننده با دیدن سرزمین کهن، سرنوشت رهی را دنبال می کند و بدون این که چیزی به او تحمیل شود، بستر تاریخی آن زمان را درک می کند، با آن همراه می شود و این درست همان کارکردی است که یک درام نمایشی در هر مدیوم باید داشته باشد.

سومین حسن فیلمنامه سرزمین کهن نیز زبان است. در بیشتر سریال های اینچنینی از زبان مکتوبی استفاده می شود که در رایج بودن آن میان مردم عامه جای بسی شک و شبهه است و از طرفی به دلیل ثقیل و ناملموس بودن کمتر مورد توجه مخاطب قرار می گیرد و در برخی موارد حتی بیننده آن را پس می زند. طالب زاده نیز از زبان رایج البته با کسر لغت ها و ترکیب های درست و غلطی که اکنون به زبان فارسی معاصر اضافه شده، استفاده می کند که حتی اگر به واقع زبان مردم آن زمان نبوده باشد برای بیننده این زمان ملموس و دور از تکلف و تصنع به نظر برسد. البته صراحت و استفاده از تمام قابلیت های مثبت و منفی ـ از جمله دشنام ـ زبان را به صورت موجودی جاندار در اثر نمایان می کند که البته به دلیل خط قرمزهای صدا و سیما برای برخی نویسندگان و کارگردان ها امکان چنین استفاده وسیعی از زبان وجود ندارد.

کارگردانی سرزمین کهن که با متن بسیار همخوان و همگن است، از رابطه درست و انتخاب آگاهانه این دو در جوار یکدیگر نشان دارد. این فیلم که لوکیشن های بسیاری هم دارد، در انتخاب آنها به انطباق معماری آن برهه توجه کاملی داشته است و بیشتر در اصلاح رنگ و نور آنها سعی کرده قدمت را نشان دهد، آن هم نه با فیلترهای قهوه ای و راش های سیاه و سفید که بسیاری از فیلمسازان به آن گرایش دارند. این فیلترها فیلم را بسیار تاریک و خاک گرفته نشان می دهد و از تنوع رنگی و جذابیت بصری کمتری بهره می برد. اصلاح رنگ در حد استفاده از راش های رنگی بسیار ضعیف سبز و قهوه ای است که هم کمی زمان را به عقب می برد و هم شفافیت و طراوت تصویر را حفظ می کند. در طراحی لباس نیز از لباس های کهنه و رنگ و رو رفته خبری نیست. فقر خانواده اردکانی با لباس های کثیف و بدرنگ معلوم نمی شود، بلکه در جنس و دوخت و سادگی طراحی آن قابل مشاهده است. چراکه در آثار هنری حتی برای متکدیان و دریوزگان باید از کثیفی و پارگی برآمده از زیبایی شناسی رنگ و طرح استفاده کرد و نه از شلختگی های واقعی، وگرنه طراحی لباس معنای خود را از دست می دهد.

در سرزمین کهن، همه بازیگران در حد و اندازه های واقعی خود ظاهر شده اند و بازی آنها گذشته از توانایی و تجربه های شخصی، تا حد زیادی مدیون بازیگردانی و تحلیل دقیق کارگردان از نقش ها و روابط آنهاست. این مساله را بیشتر در بازیگران کودک و نوجوان فیلم که عموما بدون تجربه هستند بهتر می توان ارزیابی کرد. همه هنرمندان و علاقه مندان پیگیر هنر خوب می دانند کار کردن با ماده خام اولیه که کیفیت نسبی دارد به هنر هنرمند بستگی دارد. بازیگران خردسال نیز همین مواد خام هستند که اگر درست و هنرمندانه از آنها استفاده نشود، می تواند نتیجه نامطلوبی برای هنرمند رقم بزند، اما در این مجموعه که مرحله اول آن کودکی رهی را در بر می گیرد و همسالان و همکلاسی های او را نیز، این کودکان بازیگر آنقدر در ایفای نقش خود و نزدیکی به حس و حال و شرایط شان خوب و درست عمل می کنند و در عین حال دوست داشتنی به نظر می رسند که بر توانمندی بازیگردانی کارگردان صحه می گذارند. همچنین توجه کارگردان به خرده روابط و مناسباتی که میان کودکان رایج است، ازجمله کری هایی که برای هم می خوانند، رعب و وحشت هایی که برای هم ایجاد می کنند، سادگی و دلبستگی آنها به چیزهای کوچک که می توان از طریق آن به چیزی ترغیب شان یا آنها را از چیزی بازداشت، ترس از دزدیده شدن لوازم تحریر در زنگ تفریح و...، دست به دست هم داده تا در مجموع بازی و روابط جانداری را از آنها شاهد باشیم.

در تصویربرداری فیلم نیز جز به الزام فضا، کمتر از قاب ثابت هایی که در این دست مجموعه ها رایج است، استفاده کرده و تا حد امکان خود را با فضای کلی حسی و تکنیکی فیلم همگام کرده است.



موسیقی متن و تیتراژ سرزمین کهن نیز با تلفیقی از سازهای ایرانی و جهانی به حس و حال انواع موقعیت های موجود در فیلم اعم از فانتزی، کمیک، ملودرام و حماسی کمک شایانی کرده و از تنوع معقولی برخوردار است و بزرگ ترین حسن آن استقلالی است که می توان برای آن جدای از فضای اثر متصور بود.

و اما گریم نقش ها به گونه ای است که نه در تیپ و شخصیت کسی اغراق شود و نه به استفاده از فوم جهت رفله اکتفا کند. برخی کاراکترها هم به گونه ای گریم شده اند که مشابه یا یادآور شخصیت های حقیقی هستند. ازجمله گریم امیر آقایی در نقش جواد اردکانی توده ای که چهره او را کاملا شبیه صمد بهرنگی کرده است.


برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان