نقد سریال نقطه کور (blindspot)
سریال به ظاهر یک مجموعه پلیسی اکشن جذاب است که با پیدا شدن شخصیت اصلی آغاز می شود، کسی که هیچ شخصی حتی خودش مشخصات و اطلاعی از هویت و زندگی اش ندارد.
شباهت های او با دوست دوران کودکی افسر پرونده و آزمایشاتی که بعدا ساختگی بودن آن آشکار می شود باعث می شود همه فکر کنن او بچه ی بوده که دزدیده شده و حالا پس از مدت ها پیدا می شود.
روی بدن این شخصیت خالکوبی هایی شده که رمزگشایی اینها سبب آشکار شدن خطرات و حملاتی است که امنیت مردم ایالت متحده را به خطر می اندازد...
سریال در واقع درگیری و جنگ بین دو گروه است:
1. مدافع نظام حاکم ایالت متحده که نماد آن در فیلم FBI است.
2. کسانی که معتقدن این حکومت بالاصاله دچار مشکل شده است و باید تغییر کند.
گروه اول حتی به صراحت در بعضی دیالوگ ها تایید میکنند که حکومت اشکال دارد اما اشکال فقط به بعضی عناصر فاسد ربط می دهد و میگوید حکومت باید بماند و این افراد باید به تدریج شناسایی و از سیستم خارج شوند.
گروه دوم هم معتقدند که برای نابودی این حکومت، از هیچ کاری نباید دریغ کرد و عملا در سریال، آنها و حرکات آنها را تروریستی و خشن نشان میدهد که اعتقاد دارند هدف وسیله را توجیه میکند.
ساختن چنین سریال هایی به مخاطب میفهماند که تغییر حکومت برای بهتر شدن وضعیت جامعه، هزینه های جبران ناپذیری در بر دارد و بهتر است مردم به همان وضع موجود با وجود مشکلاتش، راضی باشند و سعی کنند مفاسد را به تدریج برطرف نمایند.
این سریال عملا به حرکت هایی مانند جنبش 99% و با افرادی که دنبال تغییر عملکرد سیاسی ایالت متحده هستند مخالفت میکند و حتی آنها را مورد حمله قرار میدهد.
مسأله جالب تر اینکه خالکوبی هایی که رمزگشایی میشود، در برخی موارد به رقبای بین المللی ایالت متحده اشاره دارد که افرادی از چین، روسیه و... سعی در به خطر انداختن جان مردم و حکومت ایالت مردم دارند.
تاکنون 3 فصل از این سریال ساخته شده است.
حال سوالی که باقی است این است چرا در کشورهایی نظیر سوریه، ایران، اوکراین و در جنبش های اسلامی کشورهای عربی، دولت ایالت متحده چنین رویکردی را ندارد؟!