کارگردان :Kleber Mendonça Filho
نویسندگان :Kleber Mendonça Filho
بازیگران :Julia Bernat, Sonia Braga, Humberto Carrão
خلاصه داستان : کلارا، بیوه ۶۵ ساله برزیلی و منتقد موسیقی بازنشسته که در خانواده ای سنتی و ثروتمند متولد شده است آخرین ساکن آکواریس است که ..
خاطرات برای ما پدیده های فرَار ،ناملموس و دست نیافتنی هستند که در ذهنمان الک میشوند. اما در " آکواریوس" ( یا برج دلو) فیلم جدید کارگردان برزیلی، کلبر مندونکا ، این خاطرات همچون اشیائ ملموسی اطرافمان هستند: ساختمانی که در آن زندگی میکنیم، کتاب ها و سی دی هایی که قفسه ی کمدمان را پرکرده اند ، آلبوم عکسی که زیر تختمان قرار دارد.
گنجه ای که توجه لوسیا(تایا پرز) را در تولد ۷۰ سالگی اش بخود جلب میکند در نظر بگیرید که در پیش درآمد دهه ی ۸۰ فیلم جلوه ای همچون عکس های پالورویدی دارد. هنگامی که نوه های لوسیا متنی زیبایی را میخوانند ، او بیاد عمل جنسی که در دوران جوانی اش روی این گنجه انجام داده بود می افتاد.
این میراث خانوادگی حالا متعلق به کلارا خواهر زاده ی لوسیا است ، اما وجودش آن را تبدیل به آرشیوی از احساسات کرده است- که محتویاتش لحظات شفا بخش گذشته هستند. وقتی چیزی محو میشود ، بهمراه آن گذشته اش نیز برای همیشه گم میشود.
این فرضیه ی بغرنج اما مجاب کننده ی دومین اثر بلند فیلهو است که داستان سرراستی در مورد عدالت اجتماعی را به تفحصی جالب توجه در باب ارزش گذشته در زمان حال تبدیل میکند. داستان فیلم بر محوریت کلارا ( سونیا براگا) است . منتقد بازنشسته ی موسیقی که بلوک آپارتمان ساحلی اش ، بنام آکواریوس ، مد نظر فرد بساز بفروشی است تا در آنجا آسمان خراشی برپا کند.
همسایه های کلارا یا آنجا را ترک کرده اند یا در شرف رفتن هستند: او تنها نفری است که آنجا مانده ، و نوه ی چرب زبان مرد برج ساز( اومبرتو کارائو)در تلاش است تا او را به ترک خانه راضی کند. اما پول برای کلارا اهمیت ندارد . اینجا خانه ی اوست، جایی که سه بچه اش را بزرگ کرده ، از جراحی و سرطان سینه نجات پیدا کرده و موسیقی های زیادی را گوش کرده و نواخته .
در صحنه ای فوق العاده که مالکان جدید ساختمان ( افراد مرد برج ساز) با برپایی مهمانی پرسر و صدایی میخواهند او را از این شرایط خسته کنند ، او آهنگ fat bottomed girl کویین را با صدای بلند پخش میکند – و برای سه ونیم دقیقه ی دیوانه وار ، این مکان را دوباره مال خود میکند.
بمانند فیلم سال ۲۰۱۲ ی مندونچا فیلهو ، “ neighboring sound” ، داستان آکواریس هم در شهرخود کارگردان اتفاق می افتد و به همان اندازه که داستان مطالعه ی یک کاراکتر هست ، داستان منطقه ی جغرافیایی خاصی نیز میباشد. حس شفاف فیلم ازفضا و مکان ، به کمک قدرت تشخیص دوربین برای گرفتن جزئیات حسی – بصری و طراحی صدا که حس دل نشینی را به گوش شما میبخشد ، یکی لذت بخش ترین جنبه هایی است که فیلم به شما میبخشد.
در حینی که نزاع کلارا با افراد برج ساز ادامه میابد تا تنش درام منفعلی -تهاجمی را شدت بخشد، هیچ وقت توجه همسایگان که در پس زمینه رفت و آمد میکنند جلب نمی شود – مثل غریق نجات آن طرف ساحل ( ایرادیر سانتوس) که صبح ها با کلارا لاس میزند و دوستانی که اشتیاقشان برای یک جوان ژیگول ، زندگی رمانتیک کلارا دوباره بعد از مدت ها شعله ور میکند.
براگا نقش پیچیده و چند وجهی در اینجا دارد. او همچون یک شیر زن با زمختی به درون نقش میرود و شان و ابهتی به نقش میدهد که شما را بسیار تحت تاثیر قرار میدهد.
پیچیدگی جامعه ی برزیلی ، با اقشار اجتماعی و نژادی متفاوتش و اهمیت پیوندهای خانوادگی ، تبدیل به تار عنکبوت لرزانی برای گذر پیرنگ و خود لارا از درون آن شده است. تا پایان فیلم ، شما باخوشی درگیر هر دوی این ها میشوید و هرگز نمیخواهید که از آن بیرون بیایید.