کارگردان :Taika Waititi

نویسندگان :Taika Waititi, Barry Crump

بازیگران :Sam Neill, Julian Dennison, Rima Te Wiata

خلاصه داستان : فیلم داستان یک پسر بچه بازیگوش است که پدر خوانده‌اش در طبیعت وسیع نیوزیلند گم شده و تحت تعقیب یک شکارچی قرار میگیرند …

به ندرت اتفاق می افتد که فیلمی کوچک و بدون تبلیغات اکران شود که با هوشمندی و طنزش تجربه ی لذت بخشی به شما دهد طوریکه باور نکنید چقدر خوش شانس بوده اید که این فیلم را دیده اید. "شکار انسان های سرگردان" چنین فیلمی ست.

فیلم ماجرای عجیب و غریبِ همدستی نه چندان دوستانه ی پسرک تپل و بزهکار با فردی منزوی بد اخلاق و عاشق زندگی در جنگل است. تیکای ویتیتی، کارگردان و نویسنده فیلمنامه اهل نیوزلند است و آخرین بار نام او را به عنوان یکی از دو کارگردان فیلم تحسین شده ی شبه مستند و طنز آمیزِ خون آشامیِ "آنچه در سایه ها انجام می دهیم" دیده بودیم.

"انسان های سرگردان یک شگفتی برای مخاطبان جشنواره ساندنس ۲۰۱۶ بود که هر کس در آن به این فیلم اشاره میکرد لبخند میزد و دلیل خوبی برای لبخندش داشت. فیلم به تنهایی کیفیت پوچ گرایانه ی ملایم و احساسات عصیانگرانه ای را نمایش می دهد و کمدی را با ماجراجویی جدی و پرحرارت ترکیب می کند به صورتی که همواره ما را شگفت زده می کند. بیشترِ فضای خاصی که در فیلم میبینیم مبتنی بر کتابیست که فیلمنامه بر اساس آن به تحریر در آمده یعنی "خوک وحشی و گیاه آب تره۱" که توسط بری کرامپ نوشته شده است. کرامپ نویسنده ای خاص و بسیار محبوب در نیوزلند بوده و میلیون ها نسخه از کتاب هایش در این کشور ۴ میلیون نفری فروخته شده است. (کرامپ یکی از چهره های مشهور تلویزیونی نیوزلند بود و حضورش در آگهی تبلیغاتی اتومبیل تویوتا پیش از مرگش در ۱۹۹۶ او را حتی به چیزی بیش از یک چهره ملی در نیوزلند بدل ساخته بود).

ترکیب احساس گراییِ کرامپ و فیلمساز در حال رشدی مثل ویتیتی و ماجراجویی سخت و خشن فیلم، تعدادی از بازیگران نیوزلندی و در راسشان سام نیل کهنه کار را متقاعد کرده تا در فیلم به ایفای نقش بپردازند. به هر حال فیلم "انسان های وحشی" بدون حضور دیگر بازیگرش یعنی جولیان دنیسن ۱۳ ساله نمی توانست به موفقیتی دست یابد. بازیگری با استعداد که در سومین حضور سینمایی اش کاراکتری خلق کرده که به نحو قانع کننده ای چند بعدی است و تماشاگر نسبت به غیر قابل پیش بینی بودنِ او و انگیزه هایی که برای خودش ایجاد می کند هرگز تردیدی به خود راه نمی دهد.

"انسان های وحشی" در اعماق بوته های نیوزلند آغاز می شود و ما خودروی پلیسی را می بینیم که به سوی نقطه ای دور افتاده در خارج از شهر می رود. در صندلی عقب ریکی بیکر (با بازی دنیسن) چاق و عبوس را میبینیم، پسرکی شهری که حالا از خانه بسیار دور افتاده و همچنان دورتر نیز می شود. اندی مامور پلیس (اسکار کایتلی) به همراه پولا هال (ریچل هوس) با ظاهری نیمه رسمی از مرکز حمایت کودکان او را به آخرین خانه در یک رشته از سکونت گاه های جنگلی می برند پولا ریکی را پسرکی پررو و واقعا شرور توصیف می کند. درآنجا بلا فالکنر (ریما ته ویاتا) مادرخوانده جدید و سرخوش ریکی را میبینیم که چنین نگرانی هایی ندارد و پر از شور و اشتیاق بوده و بلافاصله ریکی را بار آغوش باز می پذیرد. اما شوهرِ بِلا کاملا فرد دیگریست. ابتدا در نگاهی اجمالی او را میبینیم که جسد گراز وحشی ای که کشته را روی دوشش حمل می کند. هک نگاه کوتاهی به ریکی می اندازد که میتواند فلز را ذوب کند. او می پرسد تا حالا تو مرزعه کار کردی یا فقط گل تزئینی چیدی؟ با وجود اهانت هک مشخص می شود که ریکی پسر بدی نیست و تنها مورد بی توجهی قرار گرفته است. ممکن است چیزهایی شبیه به این بگوید: "من تهدیدی برای جامعه هستم"، ولی علاقه ی او به کیسه آب گرم در اتاقش (که برای گرم کردن بدن در مکان های دور افتاده ضروریست) او را از فرار به سوی منزل بر می گرداند.

اوضاع برای ریکی در جشن تولد سیزده سالگی اش امیدوار کننده بنظر می رسد. او یک سگ هدیه می گیرد (که سریعا نام او را توپاک می گذارد) و ِبلا به افتخارش شعری می گوید که در آن ریکی را به عنوان فردی که زمانی مورد بی توجهی قرار گرفته و زمانی پذیرفته شده توصیف می کند. ناگهان بدون اینکه تقصیری متوجه ریکی باشد همه چیز تغییر می کند. مرکز حمایت کودکان می خواهند که او را برگردانند و در حالیکه ریکی حتی امیدوار است مثل یک گنگستر در فیلم صورت زخمی درگیر یک تیراندازی شود، هک تصمیم می گیرد که درون بوته ها ناپدید شود. ریکی خودش می گوید که آنها می توانند یک تیم برای فرار تشکیل دهند ولی هک به شکل تحقیر آمیزی می گوید که او پنج دقیقه هم در آن جنگل دوام نمی آورد.

اگرچه این موضوعی کمی ناگهانی و تصادفیست بنظر می رسد که شرایط بطور جالبی با هم جور می شوند تا همکاری ایندو شکل بگیرد، اما سوء برداشت ها و پیچش های داستانیِ کمیک و دیوانه واری که این همکاری را ادامه می دهند طوری ایجاد شده که به همان اندازه که جالبند غیر منتظره و بسیار هم زیاد باشند. موضوع اساسی در فیلم خلافکاری و مجرم بودنِ کاملیست که دو ستاره به کاراکترهایشان می آورند که در واقع چندان هم فایده ای برای دیگری ندارد. بازی نیل همچون صخره ایست که به هر چیزی برخورد می کند و دنیسون در افشای جنبه های دیده نشده ی ریکی مثل علاقه اش به نوشتن شعر هایکو و آشنایی زودهنگام با اصطلاحات روانشناسانه ای همچون "هنوز با ذهنت در حال پردازشی" خوب عمل می کند. ویتیتیِ کارگردان که خود نقش کوتاه جالبی (یک وزیر) را برعهده دارد و احتمالا کار بعدی اش ساخت فیلم ابرقهرمانی ثور (ثور: راگناروک-۲۰۱۷) خواهد بود، در قلب موفقیت فیلمِ انسان های سرگردان قرار دارد. او نه تنها بطور اتفاقی، سرگرمی و نغمه ای عاطفی را ترکیب می کند، بلکه کاری کرده که خلق چیزی که هم مربوط به یک مکان خاص بوده و هم جهانی باشد ساده ترین کار در فیلمسازی به نظر برسد.