نقد و بررسی فیلم بعد از طوفان (After The Storm)

  • 0 دیدگاه
  • 591 بازدید
نقد و بررسی فیلم بعد از طوفان (After The Storm)

درباره منتقد

  • نام: جسیکا کیانگ
  • سن: ثبت نشده!
  • بیوگرافی :

    جسیکا کیانگ (Jessica Kiang)، سابقه فعالیت در حوزه نویسندگی و نقد را در کارنامه فعالیت های خود دارد.وی از منتقدین مجله خبری ورایتی می باشد.

    ادامه بیوگرافی همه نقدها

نقد و بررسی فیلم بعد از طوفان (After The Storm) (نقد استراتژیکی)

نقد و بررسی فیلم بعد از طوفان (After The Storm)

کارگردان :Hirokazu Koreeda

نویسندگان :Hirokazu Koreeda

بازیگران :Hiroshi Abe, Yôko Maki, Satomi Kobayashi

خلاصه داستان : ریوتا که در گذشته نویسنده‌ی موفقی بوده همچنان در آن روزها زندگی می‌کند و درآمدی که از طریق کارآگاه خصوصی بودنش بدست می‌آورد را در قمار هدر می‌دهد تا حدی که حتی از پس حمایت مالی فرزندش نیز به سختی بر‌می‌آید.


صحنه آغازین «بعد از توفان» اثر کارگردان ژاپنی هیروکازو کوریدا یکی از بهترین صحنه‌هایی است که این استاد درام‌های خانوادگی و درعین‌حال تعالی‌بخش تابه‌حال ساخته. این صحنه چیزی نیست جز مشاجره لفظی مادربزرگ و دختر بزرگش بر سر آماده‌کردن غذا و غرولند ملایم آنها درباره پسر/برادر تنبل و بی‌مسئولیتشان. این سکانس سرگرم‌کننده، بی‌درنگ به دل می‌نشیند -بی‌شک در صحنه‌آرایی و دکور چندان حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد- با اینکه ضرب‌آهنگ دقیق آن را سخت می‌توان یافت اما تأثیری سرراست و بی‌واسطه دارد. «بعد از توفان» فیلمی است که شما را به داخل فرامی‌خواند و درحالی‌که شما در ورودی خانه دارید کفش‌هایتان را درمی‌آورید، برایتان سر میز شام جا باز می‌کند.

 

After the Stormبسیاری از آن حس میهمان‌نوازی بی‌قیدوشرط – که اتفاقا ویژگی مشترک تمامی آثار کوریداست- از شخصیت مادربزرگ (یوشیکو) سرچشمه می‌گیرد که نقش آن را بازیگر همیشگی کوریدا، کیرین کیکی («هنوز درراه»، «خواهر کوچک ما»، «مثل پدر مثل پسر») بازی می‌کند. چه در تکاپوی پخت‌وپز باشد و لابه‌لای نیش و کنایه‌های سوزناک درافشانی کند و چه خود را پیرزنی کوچک و غمگین بنمایاند تا حرفش را به کرسی بنشاند؛ او اساسا موجودی سرگرم‌کننده است و تقریبا جای افسوس است که بعد از این حباب درخشان پرگفت‌وگوی آغاز فیلم با گسترش پلات‌محوری او را برای بازه‌های طولانی رها می‌کنیم.

 

After the Stormتمرکز اصلی قصه روی مادر نیست بلکه روی ریوتو (هیروشی آبه) پسر ناخلف خانواده است که ۱۵ سال پیش‌ برای رمانی که نوشت، جایزه‌ای برد. از آن موقع تاکنون از به‌سرانجام‌رساندن رمانی دیگر عاجز مانده است و به کاری هشل‌هف در یک مؤسسه خصوصی کارآگاهی درِپیت اشتغال دارد. ریوتو کمی رند است اگرچه از نوع خوبش؛ قماربازی قهار که از همسرش کیوکو (که نقش او را یوکو ماکی بازی می‌کند) جدا شده است و خوشحال نیست از اینکه از آپارتمان به‌هم‌ریخته و کوچک مادرش چیزهایی می‌دزدد تا با گروگذاشتن آنها بتواند مخارج این عادتش را تأمین کند. همچنین او از ایفای نقش پدری حمایتگر وامانده است. حقیقتی که باعث می‌شود کیوکو تهدید کند که او را از گردش‌های گاه‌وبیگاهی که اجازه دارد با فرزند دلبندش شینگو (با بازی تاییو یوشیزاوا) داشته باشد، محروم خواهد کرد. پویایی درهم‌شکسته خانواده از هر دو جهت برای ریوتو گسترش می‌یابد – در پی مرگ اخیر پدر، او به‌تازگی توانسته رابطه با مادرش را بازسازی کند- و از رهگذر غرولندهای دوست‌داشتنی اما نیش‌دار یوشیکو پی می‌بریم که ریوتو مصداق بارز میوه‌ای است که چندان دور از درخت نمی‌افتد اما درعین‌حال از آن متنفر است.

 

After the Stormحتی یک عنصر نیز در بعد از توفان وجود ندارد که کوریدا پیش‌تر به آن نپرداخته باشد اما در ترکیب و بازترکیب بی‌پایان دغدغه‌های مکررش گاه‌وبیگاه شاهکاری ارائه می‌دهد. «بعد از توفان» گاهی به این مقام نزدیک می‌شود اما درمجموع آن را به تمام کسب نمی‌کند. بخش‌هایی که ریوتو را سر کار نشان می‌دهد که مشغول زیرنظرگرفتن هتل‌های پرزرق‌وبرق عشاق است و سعی می‌کند در پرونده‌های زناشویی دوبه‌هم‌زنی کند، مکانیکی و جدا از هسته احساسی فیلم به نظر می‌رسد. حتی خود این هسته که همان پیوند پدر-پسر بین ریوتو و شینگو، پسر عزیز شیرین‌زبان و جدی اوست و نیروی بالقوه‌ای برای رستگاری در اختیار ریوتو قرار می‌دهد نیز چیز تازه‌ای نیست جز چند اجرای خوب و مهارت خطاناپذیر ترکیب تلخی و شیرینی. هرچند لحن شکست‌خوردن از نفس اماره به آن طنین خاصی می‌دهد.

 

After the Stormعنوان انگلیسی فیلم کمی گمراه‌کننده است. بخش اعظم فیلم پیش از آغاز توفان رخ می‌دهد و نقش توفان بیش از آنکه حادثه‌ای ویرانگر باشد، اتفاقی تطهیر‌کننده است. گسستی است در رخوت زندگی گذشته در آستانه روزی نو که آسمان پاک‌تر است اگرچه لزوما آفتابی نیست. در صحنه‌ای جذاب که توفان پایان می‌پذیرد و اعضای خانواده درهم‌شکسته به دنبال بلیت‌های خیس لاتاری که با باد پراکنده‌ شده‌اند و این‌سو و آن‌سو می‌دوند، هستند، تمام شخصیت‌ها به درکی جدید از موقعیت خود رسیده‌اند که این موضوع در بازی زیرپوستی و ماهرانه بازیگران درجه‌یک متجلی می‌شود. آبه در نقش ریوتو بی‌نظیر است. چهره زیبا، تکیده و پرمعنای او گهگاه آدمک وودی در «داستان اسباب‌بازی» را تداعی می‌کند. از آن‌سو یوکو ماکی در نقش همسرش کیوکو از چشم‌هایش استفاده درخشانی می‌کند چنان‌که در آزردگی برانگیزاننده و پذیرش غمگینانه پایان یک عشق می‌تواند آنها را مثل چراغی روشن کند و بر عمقی پرتو بیفکند که ریوتو هنوز به درک آن نرسیده است.

 

مادربزرگ یوشیکو در جایی از فیلم از خود می‌پرسد: چرا مردان نمی‌توانند در لحظه عشق بورزند. ریوتو که گرفتار رشد سرکوب‌شده خودش است، به حتم نمونه‌ای عالی است از مردی نجیب در مرحله‌ای از زندگی که تصویر برساخته از خودش روی ایثار برای خانواده‌اش سایه افکنده و باعث شده آنها را از دست بدهد بدون اینکه حتی د‌رواقع متوجه این اتفاق شده باشد. همان‌طور که از صدای سوت سرخوشانه و جرنگ‌جرنگ جعبه موسیقی در نغمه‌ای بی‌تکلف پیداست، این فیلم یک درام تکان‌دهنده نیست. گرچه تفسیر طبقاتی پنهانی در برخی جزئیات آن جاری است اما آن‌طور که در نگاه اول به نظرمی‌رسد، سهل‌الوصول نیست. کوریدا کارگردانی است که نامش حالا دیگر اساسا با صفت‌های لطیف و فریبنده گره‌ خورده است. اما موضوع بعد از توفان با تمام خوش‌طینتی‌اش شاید غم‌انگیزترین چیز دنیا باشد یعنی همین حقیقت ساده که با عزمی جزم می‌توان تغییر ایجاد کرد اما هرگز نمی‌توان به گذشته برگشت. ازاین‌رو کسی که روی دیگران سرمایه‌گذاری می‌کند، احمقی است که دل به دریا می‌زند؛ کاری که مخاطرات آن به‌اندازه بلیت‌های معمولی لاتاری بزرگ و غیرقابل‌پیش‌بینی است.


برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان