اِنیو موریکونه (به ایتالیایی: Ennio Morricone) تلفظ ایتالیایی: [ɛnnjo morriˈko:neˈ] (متولد ۱۰ نوامبر سال ۱۹۲۸) آهنگساز، تنظیمکننده و رهبر ارکستر ایتالیایی است.
طی شش دهه انیو موریکونه برای بیش از ۴۰۰ اثر سینمایی و تلویزیونی موسیقی نوشته است.[۲][پ ۱]علاوه بر این، افزون بر ۱۰۰ اثر مستقل در زمینههای دیگری چون موسیقی برای ارکسترهای بزرگ یا مجلسی، کنسرتوهایی برای پیانو و دیگر سازها، آثار کرال، و قطعاتی برای باله از دیگر ساختههای اوست. وی با کارگردانان بسیاری چون سرجو لئونه، برناردو برتولوچی، رومن پولانسکی، فرانکو زفیرلی، الیور استون، کوئنتین تارانتینو، جوزپه تورناتوره و پیر پائولو پازولینی همکاری داشته است. آثار او در حدود ۳۰ پارتیتور برای فیلمهایی با گونه وسترن را شامل میشود که یک مشت دلار (۱۹۶۴)، به خاطر چند دلار بیشتر (۱۹۶۵)، خوب بد زشت (۱۹۶۶)، و روزی روزگاری در غرب (۱۹۶۸) از آن جملهاند. موسیقی برای روزی روزگاری در آمریکا (۱۹۸۴)، ماموریت (۱۹۸۶)، تسخیرناپذیران (۱۹۸۷)، سینما پارادیزو (۱۹۸۸)، هملت (۱۹۹۰)، باگزی (۱۹۹۱)، افسانه ۱۹۰۰ (۱۹۹۸)، مالنا (۲۰۰۰)، هشت نفرتانگیز (۲۰۱۵)، و مکاتبه (۲۰۱۶) از آثار دیگر اوست.
انیو موریکونه از سوی دولتهای ایتالیا ، فرانسه و مقدونیه نشان افتخار دریافت کرده است. در سال ۲۰۰۷ آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا یک عمر فعالیت هنری وی را "مشارکتی درخشان و چند وجهی در هنر موسیقی فیلم تلقی نمود و اسکار افتخاری آکادمی را به او اهدا کرد. وی که طی سالهای ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۵ میلادی نامزد دریافت شش جایزه اسکار در بخش بهترین موسیقی فیلم بود در سال ۲۰۱۵ موفق به دریافت این جایزه برای موسیقی هشت نفرتانگیز در بخش رقابتی گردید.
موریکونه را شاید بتوان پرکارترین آهنگساز فیلم در جهان دانست. روزنامه گاردین در فوریه سال ۲۰۰۱ با انتشار مقالهای وی را «موتزارت سینما» لقب داد.[۱۴] از میان آثار او که بالغ بر ۶۰ میلیون نسخه از آن در جهان به فروش رفته است روزی روزگاری در غرب با فروش تقریبی ۱۰ میلیون نسخه از پرفروشترین موسیقیهای اینسترومنتال فیلم در تاریخ سینما به شمار میآید.
اوایل زندگی
تحصیل
موریکونه در خانوادهای اهل موسیقی و در محلهای از رم به نام «تِراستوِره» متولد گشت. او فرزند نخست ماریو موریکونهو لیبرا ریدولفی بود.موسیقی را با نواختن ترومپت آغاز کرد. شاید حضور قابل توجه ترومپت در آثار او خبر از علاقهاش به این ساز از همان دوران فراگیری موسیقی میدهد. استعداد و توانایی وی در یادگیری موسیقی از همان سالهای نخستین خانواده او را به ادامه تحصیلاتش دلگرم میکند. مجله تایم در مصاحبهای با او در سال ۱۹۸۷ مینویسد: «پدر انیو خود نوازنده ترومپت بود. او در زمینه موسیقی جاز، اپرا و ضبط موسیقی برای فیلم ساز مینواخت و فرزندش انیو از شش سالگی آغاز به نوشتن موسیقی کرد». تقریباً دو سال بعد زمانیکه او هشت ساله بود به مدرسهٔ ابتدایی «یحیی تعمیددهنده» در رم رفت. آنجا بود که او با سرجو لئونه هممدرسهای شد. کارگردانی که سالها بعد همکاری با او سرآغاز شهرت و موفقیت برای هر دویشان گشت.
آکادمی سانتاسیسیلیا، کنسرواتواری که موریکونه در آن موسیقی را فراگرفت.
انیو از همان کودکی به سرعت تواناییهای خود را در موسیقی گسترش داد. او دوازده ساله بود که والدینش او را به کنسرواتواری در رم فرستادند. این آکادمی که از مراکز معروف تعلیم موسیقی در رم بود، «آکادمی سانتاسیسیلیا» نام داشت. هنرمندانی چون دانیل بارنبویم و نینو روتا تربیتشده این آکادمی بودهاند. آنجا موریکونه زیر نظر «آمبرتو سمپرونی»به آموختههایش در نوازندگی ترومپت افزود. همان روزها مدرس هارمونی او، «روبرتو کاگیانو»، پیشنهاد میکند که او آموختن آهنگسازی را نیز آغاز کند. خیلی زود موریکونه با «کارلو گاروفالو»،[پ ۷] «آلفردو دنینو»[پ ۸] و «آنتونیو فردیناندی» مبانی آهنگسازی را فرا گرفت.
موریکونه برای تکمیل آموختههایش در آهنگسازی شاگرد گوفردو پتراسی شد. موریکونه قطعهای از ساختههایش را نیز به وی تقدیم کرده است. پتراسی که از نامداران موسیقی ایتالیا در سده بیستم است خود از فارغالتحصیلان آکادمی سانتاسیسیلیا بود. هفت کنسرتوی او برای ارکستر بسیار معروف است. پتراسی طی دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۰ چند موسیقی فیلم هم تصنیف کرد.
موریکونه سرانجام در ۱۹۴۶ موفق به دریافت دیپلم از آکادمی سانتاسیسیلیا شد و فارغالتحصیل گردید.بیشک مهمترین عامل در اشتیاق او به تحصیل و کار جدی موسیقی را جز عشق نمیتوان دانست؛ همانطور که خود گفته است: «معتقدم هر کسی برای ایجاد خلاقیت حرفه خود قطعاً به عاملی متکی است. از زمانی که فهمیدم به موسیقی علاقهمند هستم به آثار هنرمندانی مانند باخ، استراوینسکی و… عشق میورزیدم. این آهنگسازان در زندگی من نفوذ کردند و به عبارتی میتوان گفت مانند اعضای خانوادهام بودند».
آثار و فعالیتهای نخستین
موریکونه همزمان با تحصیل نوشتن موسیقی برای نمایشنامههای رادیویی را آغاز کرد و در زمینه نواختن نیز دست به ساز شد و در چند ارکستر به نواختن ترومپت پرداخت. پس از پایان تحصیلات و بعد از پایان جنگ جهانی دوم او با آنکه چندان به نواختن موسیقی با گروههای دیگر رضایت نداشت، به دلیل شرایط سختی که بر کشورش حکمفرما بود با گروه کوچکی که برای ارتش آمریکا و اروپا موسیقی مینواخت همکاری میکرد. سالهای تحصیل به سبب بمبارانهای سنگین سالهای سختی برای ایتالیا میبود. آثار موریکونه نیز بیتاثیر از حال و هوای جنگهای آن زمان نبود. از نخستین آثار وی میتوان به «دیستاکو ۱»و «دیستاکو ۲»اشاره کرد. دیگر آثار جدی از آن زمان قطعهای بود با نام «ایمیتازیونه» با متنی از «جیاکومو لئوپاردی»و دیگری «اینتیمیتا»[پ ۱۴] با متنی از «اولینتو دینی» که هر دو برای پیانو و آواز نوشته شده بود.
در ۱۳ اکتبر ۱۹۵۶ او با «ماریا تراویا»[پ ۱۶] ازدواج کرد. همسر او نقشی مکمل در برخی آثار وی ایفا کرده است و به طور مثال متون لاتینی که در موسیقی فیلم مأموریت (۱۹۸۶) شنیده میشود سروده اوست. حاصل زندگی آنها ۳ پسر و ۱ دختر بود که در میان پسران آندرهآ به آهنگسازی و جیووانی به فیلمسازی روی آوردند.
به سبب شرایط نامطلوب پس از جنگ موریکونه برای حمایت مالی بهتر از خانواده شروع به نوازندگی در یک گروه جاز و نیز تنظیم ترانههای مردمی برای سرویس پخش ایتالیایی «رای» کرد و زیر نظر این شبکه مشغول به کار شد، اما در همان روز نخستین کار را رها کرد و دلیل آن را اینطور توضیح داده بود که این سازمان پخش موسیقیهای ساخته شده توسط کارکنان را ممنوع اعلام کرده بود. چندی بعد وی به یکی از تنظیمکنندههای معتبر «آر.سی. اِی»بدل شد. آنطور که جف اسمیت شرح میدهد موریکونه در اوایل دهه ۱۹۶۰ به آر.سی. ای وارد شد و آنجا مهارتش را در سازبندی و تنظیم موسیقی به کار بست و پس از مدتی به جمع سرآمدان ضبط موسیقی در ایتالیا پیوست. او بیش از ۵۰۰ ترانه تنظیم کرد و با هنرمندان بسیاری کار کرد. او فعالیتهایش را در طول این دوران در زمینههای گوناگون موسیقی از جمله موسیقی راک، جاز و ترانههای عاشقانهٔ نئوپولیتن گسترش داد.
در میان ترانههایی که موریکونه موسیقی آن را به دست گرفت ترانهای با عنوان «سه تلفوناندو» با صدای خواننده ایتالیایی، مینا ماتزینی، به موفقیت ویژهای دست یافت و به ترانهای مشهور از آلبوم «استودیو اونو ۶۶» مبدل شد. تنظیم موریکونه برای این ترانه مرکب بود از ملودیهای ترکیبی برای ترومپت، درام با سبکی شبیه به سبک نواختن «هال بلین»، مجموعهای از سازهای زهی، سبک و سیاق آوازهای دهه ۶۰ اروپا برای خواننده زن و زیر صدایی از ترومبونها. ترانهای که مقام هفتم را در میان ترانههای ایتالیایی رقیب خود از «هیتپاراده ایتالیا» کسب کرده بود هشت مدولاسیون برای خواننده زن داشت که در سراسر ترانه کشش موسیقی را حفظ میکرد. در طول دهههای بعد این ترانه از سوی بسیاری در ایتالیا بازخوانی و یا تنظیم مجدد شد. در جشن هفتاد سالگی مینا طبق آماری که از رأی خوانندگان نشریه لا رپوبلیکا برآمد این ترانه با کسب سی هزار رأی بهترین ترانه او نام گرفت. در سراسر دهه ۶۰ و اویل دهه ۷۰ موریکونه برای هنرمندان متعددی چون هلن مریل، جانی موراندی، کاترین اسپاک، رناتو راسل، پل آنکا، میری ماتیو، و دمیس روسس نیز ترانههایی تصنیف کرد.
موریکونه از ۱۹۶۴ به گروهی ملحق شد که به ساخت و اجرای قطعاتی با حال و هوای موسیقی آوانگارد ایتالیا میپرداخت. این گروه که «گروه بداههنوازی کنسونانس نو»نام داشت تحت تأثیر آثار آهنگسازان مدرنی مانند لوئیجی نونو و غیره بود.
موریکونه در چند ارکستر نیز که به ضبط موسیقی فیلم میپرداختند به عنوان نوازنده ترومپت کار میکرد. او در مصاحبهاش با گاردین در سال ۲۰۰۱ میگوید: «بیشتر موسیقیهای متن فیلم آن زمان بد بودند و من میتوانستم بهتر از آنها بنویسم. پس از پایان جنگ جهانی دوم صنعت سینما در ایتالیا توانمند شده بود و نئورئالیسم در سینمای ایتالیا فوقالعاده بود، اما این فیلمهای خوب موسیقی خوبی نداشتند. من به پول نیاز داشتم و همین علت دیگری بود که به سوی موسیقی فیلم بروم». برخی از این تأثیرات نئورئالیستی در فیلمهای لئونه که موریکونه خود نیز در شکلگیری آنها نقش بسزایی داشت مشهود است. به طور مثال زمانی که شخصیتی در حال پایین آمدن از یک پلکان است اصرار لئونه بر دیده شدن تکتک قدمهای آن شخصیت در کادر تصویر است. مثال دیگری از این شیوه از فیلمسازی در خوب بد زشت مشاهده میشود. شخصیت «چشم عقابی» در حال وارد شدن به خانه است و به آرامی به سوی میز اتاق غذاخوری قدم برمیدارد. در اینجا بینندگان فیلم هر قدمی که او برمیدارد به وضوح میبینند. این نشانهای از همان رئالیسمی است که در نماهای بلند و دیالوگهای کوتاه به موریکونه فرصت میدهد تا به هدفش دست یابد و آن چیزی نیست جز بیشتر و بهتر شنیده شدن موسیقی او. تأثیر موسیقی از هر صدای حاضر در صحنه کاملتر است.
اگرچه ساختههای او برای سینما کلیت آثار او را در بر نمیگیرد اما از هر نظر که بخواهیم باور کنیم، چه علاقه و چه تأمین مالی، او به سوی عالمی کشیده شد که امروز برای آن از هر چیز بیشتر شهرت دارد و آن هنر موسیقی فیلم است.
دههٔ ۱۹۶۰
مهارت و کسب تجربه در حوزه وسیعی از کار موسیقی موریکونه را بر آن داشت که در اوایل دهه ۶۰ به ساخت موسیقی برای فیلم روی آورد.آشنایی او به سازبندی و رهبری موسیقی امکان ساخت اولین موسیقیهای فیلم را به او داد. با آنکه در آغاز این موسیقیها موفقیتهای هنری به حساب نمیآمدند اما از دیدگاه تجاری با اقبال مواجه شدند. آثار نخستین او و تنظیم آنها تأثیر یافته از حال و هوای ترانههایش بود. استفاده از گیتار الکتریک در موسیقی خوب بد زشت و آثار دیگر او مثالی بر این مدعاست.
موریکونه در آغاز کار سینما را با نامهای مستعار «دان ساویو» و «لئو نیکولز»انجام میداد.او ساخت موسیقی فیلم را با فاشیست در ۱۹۶۱ آغاز کرد. این فیلم در ۱۹۶۵ در سینماهای آمریکا اکران شد. «لارنس مکدونالد» در مورد ورود او به سینما میگوید: «ساختههای او برای تئاتر در ایتالیا مقدمات ورود او به عالم موسیقی فیلم را فراهم کرد. بعد از کار با لوچانو سالچه در چند نمایش تئاتر، او بود که موریکونه را دعوت کرد تا برای فاشیست موسیقی بسازد».
از دیگر آثاری که او در آغاز با آنها سینما را تجربه کرد میتوان به فیلم کمدی موفقیت (۱۹۶۳) به کارگردانی «مائورو موراسی»، مارمولکها (۱۹۶۳) به کارگردانی «لینا ورتمولر» و اسکی مارپیچ (۱۹۶۵) به کارگردانی لوچانو سالچه اشاره کرد.
اگرچه در ابتدا کارهای موریکونه خیلی بارز نبود اما با ورود به سینمای وسترن نام وی بر سر زبانها افتاد. وسترنهایی که خصوصیات خود را داشتند و به نام وسترن اسپاگتی شهرت یافتند. این عنوانی بود که منتقدان آمریکایی بر این نوع از سینما نهادند. موریکونه اما دو واژه وسترن و اسپاگتی را ناخوشایند و رنجآور برای این فیلمها میدانست.[۳۱] این ژانر در میانه دهه ۶۰ به دست سینماگران ایتالیایی چون مایکل کارراس، سرجو لئونه و سرجو کوربوچی ابداع شد و قواعد نوینی برای فیلمهای وسترن رقم زد. فیلمهایی که معمولاً با سرمایه کم شکل گرفتند و زبان آنها نیز ایتالیایی بود.
موریکونه و لئونه در دهه ۱۹۳۰ در یک مدرسه در کنار یکدیگر تحصیلات ابتدایی را گذراندند اما آنها پس از آن دوران دیگر با هم ارتباطی نداشتند. کریستوفر فریلینگ از آغاز همکاری آنها میگوید: «زمانی که موریکونه برای موسیقی یک مشت دلار انتخاب شد مشغول نوشتن موسیقی تفنگها حرف نمیزنند (۱۹۶۴) بود. موسیقی آن خیلی جذاب نبود. یک تم با چهار آکورد اصلی داشت که برای ارکستر تنظیم شده بود. از نظر لئونه موسیقی موریکونه تا آن زمان خیلی مناسب کار او نبود اما آرانژمان متفاوت موریکونه برای یک کار بومی آمریکایی به نظر او جذاب آمد و باعث همکاری آنها برای یک مشت دلار شد».[۳۱] از بارزترین خصوصیات کارگردانی لئونه، حضور تعیینکننده موسیقی در سکانسهای کلیدی فیلم است. ایدههای لئونه در زمینه موسیقی فیلم، همانند سبک تصویری و روایی فیلمهای او نیز متفاوت بود. موریکونه نیز متوجه تفاوت کار او با نمونههای دیگر این نوع فیلمها بود. بنابر این تلاش کرد از سبک رایج موسیقی فیلمهای وسترن آن روز متمایز عمل کند
موریکونه با ابزار خاص تأکید و هیجانی مضاعف به سکوت کنایهآمیز مردان ایستاده و خاموش سینمای وسترن بخشید (نمایی از یک مشت دلار)
موسیقی موریکونه برای یک مشت دلار کاملاً متفاوت با هر آنچه او پیش از این ساخته بود از آب درآمد. ملودی آن و لحن موسیقی چندان منحصر به فرد نبود اما تنظیم آن بسیار نو و فوقالعاده بود. از آنجا که فیلم بودجه اندکی داشت، موریکونه نمیتوانست از یک ارکستر بزرگ برای ضبط موسیقی استفاده کند؛ بنابراین ترجیح داد بهجای ساختن یک اثر ارکسترال بزرگ به سبک آثار آهنگسازانی چون دیمیتری تیومکین یا المر برنشتاین، با افکتهای صوتی مثل صدای تیر تفنگها، نعره آدمها، صدای تازیانه، صدای سوت، زنبورک، سازهای بومی سیسیلی، ترومپتها و گیتار الکتریک که در آن زمان تازگی بیشتری داشت سعی در رفع این محدودیتها کند. اگرچه این موسیقی مقداری عجیب و غریب میآمد اما تصور و تخیل لئونه را با موسیقیش محقق مینمود. نمایاهای نزدیک و به یاد ماندنی سرجو لئونه، خشونت تند و تیز و کمدی تهدیدآمیز او به موریکونه کمک کرد تا ایدههای موزیکال ممکن در هنر موسیقی فیلم را تا آنجا که ممکن بود توسعه دهد. لئونه سبک کار موریکونه را پسندید و همکاری آنها بعد از این فیلم نیز ادامه پیدا کرد. موریکونه دربارهٔ چگونگی این همکاری گفته است: «او خیلی به موسیقی علاقهمند نبود و شناخت چندانی هم از موسیقی نداشت. اما دقیقاً میدانست چه میخواهد. من فیلمهای او را تماشا میکردم و موسیقی مناسب فیلم را پیشنهاد میکردم. معمولاً وقتی قطعهای را برای او مینواختم همان را انتخاب میکرد. اما تردید و دودلی جزء لاینفک وجود لئونه بود و همواره پس از پایان ساخت موسیقی متن فیلم دربارهٔ آن دچار شک و تردید میشد. او موسیقی را بخش مهم فیلمهایش میدانست و صحنههای سادهای را برای آنها انتخاب میکرد. بر ادامه موسیقی در جریان نمایش فیلم اصرار میورزید و به همین جهت اغلب صحنههای فیلم هماهنگ با سبک موسیقی پیش میرفت».
موریکونه در برهه نوشتن پارتیتور یک مشت دلار همکاری بلند مدتی را با دوست دوران کودکیش الساندرو الساندورینی آغاز میکرد. الساندورینی در بسیاری از آثار او ماهرانه سوت میزد و گیتار مینواخت و با آنسامبل «کانتوری مدرنی»،[پ ۳۰] که خودش پایهگذار آن بود، به همکاری با آهنگساز پرداخت. کانتونی مدرنی دستهای از خوانندگان کر زن بودند که موریکونه تکخوان سوپرانوی آن «اِدا دلاورسو» را میستود و از آن به صدایی شگفتانگیز در آثارش یاد میکرد.
برای فیلم خوب بد زشت آنها قبل از آغاز تصویربرداری فیلم مدتها دربارهٔ موسیقی آن بحث کردند و موریکونه بسیاری از قطعات را قبل از شروع فیلمبرداری ساخت. لئونه نیز برای تقویت حس بازیگران و رسیدن به ریتم تصویری مناسب، این آهنگها را زمان فیلمبرداری پخش میکرد. به این ترتیب ریتم حرکت دوربین و بازیگران هماهنگی بسیار دقیقی با ریتم موسیقی موریکونه پیدا کرد. تم اصلی فیلم، یک ملودی با نتهای اندک است که با الهام از نعره گرگ وحشی صحرایی ساخته شده که در همان نمای اول فیلم دیده میشود. حیوانی که در میان خرابهها پرسه میزند و زوزه میکشد.
تم اصلی موسیقی خوب بد زشت
موریکونه برای توصیف هر یک از شخصیتهای اصلی فیلم، تم اصلی را با یک ساز جداگانه اجرا کرده است. به طور مثال برای شخصیت کلینت ایستوود یا «بلوندی» از فلوت پیکولو، برای لی وان کلیف یا «انجل آیز» از اوکارینا و برای ایلای والاک از نعره انسان سود برده است. این تم که بارها در فیلم شنیده میشود از توجه بیشتری نزد سینماروها برخوردار شد و بعدها الهام بخش گروههای موسیقی چون رولینگ استونز و گروههای راک و پانک مثل متالیکا شد. استفاده موریکونه از گیتار اسپانیایی، شکل باورپذیرتری به فضای مکزیکی فیلم بخشیده است. «پادره رامیرز»،قطعه آرامی است که بر اساس تم اصلی نوشته شده و با گیتار اسپانیایی نواخته میشود. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد موسیقی فیلم خوب بد زشت، صدای سوت جان اونیلاست که موریکونه از آن به عنوان یک ساز استفاده کرده است. این ساز بر روی نماهای باز از صحرا که سوارکار تنهایی در آن میراند شنیده میشود. موسیقی موریکونه مثل شکل داستان و شخصیتهای لئونه ساده هستند. او در ساخت موسیقی خوب بد زشت از سازدهنی نیز استفاده کرده است. «مارستا»[پ ۳۴] قطعه آرامی است که با سازدهنی نواخته میشود. داستان خوب بد زشت در پس زمینه جنگهای داخلی آمریکا اتفاق میافتد. در صحنهای از فیلم کلینیت ایستوود و الی والاک در مسیرشان با یک سرباز زخمی که در حال مرگ است مواجه میشوند. همدردی ایستوود با این سرباز، نشاندهنده قلب رئوف او، علیرغم ظاهر خشن و بیرحم او است. موریکونه قطعه «مرگ سرباز» را برای این صحنه ساخته که با یک آواز کر مردانه شروع میشود و با ساز دهنی همراه است. موسیقی او با آخرین نفسهای سرباز در حال مرگ همنوایی میکند. در پایان فیلم صحنه دوئلی سه نفره در گورستان دیده میشود. آهنگساز در این صحنه با ترکیب گیتار الکتریک و اسپانیایی و سازهای بادی و زهی، موسیقی دراماتیکی ساخته که به روح فیلم لئونه و شخصیتهای فیلمهای او نزدیک است. موسیقیای که با شلیک نخستین گلوله متوقف میشود.
محبوبیت آثار موریکونه تا بدانجا پیش رفت که وی طی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ حدود ۳۰ اثر بلند دیگر در ژانر وسترن اسپاگتی به کارنامه کاری خود افزود.[۵] وسترنهایی که از آنها میتوان گرینگو (۱۹۶۳)، ششلولی برای رینگو (۱۹۶۵)، بازگشت رینگو (۱۹۶۵)، هفت تپانچه برای مکگریگور (۱۹۶۶)، تپههای سرخ (۱۹۶۶)،گلولهای برای ژنرال (۱۹۶۶)،مرگ، سوار بر اسب میتازد (۱۹۶۷)، تِپِپا (۱۹۶۸)،توپهای سان سباستین (۱۹۶۸)، سقفی از آسمان پر ستاره (۱۹۶۸)، ارتش پنج نفره (۱۹۶۹)، دو قاطر برای خواهر سارا (۱۹۷۰)،و رفیق به غرب میرود (۱۹۸۱) را نام برد.
بخش قابل توجهی از آثار موریکونه در دهه ۱۹۶۰ برآمده از سینمایی به غیر از ژانر وسترن بودند؛ نظیر نبرد الجزایر (۱۹۶۶)، پرندههای بزرگ و پرندههای کوچک (۱۹۶۶)، ال گرکو (۱۹۶۶)، گالیلئو (۱۹۶۸) و دسته سیسیلیها (۱۹۶۹). او در این دهه همکاری با ماریو باوا را نیز در فیلم خطر: دیابولیک (۱۹۶۸) تجربه کرد. موریکونه در طول سالیان پیش رو برای بسیاری از فیلمهای دیگر سینمایی نیز موسیقی نوشت که شاید شهرت برخی اسپاگتی وسترنهای زبانزد را نداشت اما او را به یکی از پرکارترین آهنگسازان تاریخ سینما بدل کرد.
دههٔ ۱۹۷۰
موریکونه مشغولیتهای دیگر را کاهش داد و معطوف به سینما شد آنچنان که در یک سال بیش از ۲۰ اثر بلند سینمایی با موسیقی او به روی پرده سینماها رفت. در ۱۹۷۰ موریکونه برای «شهر خشونت»[پ ۵۰] موسیقی نوشت. در همان سال برای نخستین بار جایزه سینمای ایتالیا، روبان نقرهای را برای موسیقی فیلم «یک شب در شام» دریافت کرد و سال بعد مجدداً همین جایزه را برای فیلم «ساکو و وانزتی»[پ ۵۲] کسب کرد که البته این یکی همکاریای میان او و خواننده آمریکایی، جوآن بائز به یادگار گذاشت. در ۱۹۷۳ برای فیلم جنایی «هفتتیر» موسیقی نوشت و سرانجام در ۱۹۷۹ برای نخستین بار نامزد جایزه اسکار برای موسیقی روزهای بهشت شد و پس از آن به ترتیب برای ماموریت در ۱۹۸۶، تسخیرناپذیران در ۱۹۸۷، باگزی در ۱۹۹۱، مالنا در ۲۰۰۱ و هشت نفرتانگیز در ۲۰۱۵ نامزد دریافت این جایزه بود.
از دیگر آثار سینمایی او از این سالها میتوان پرندهای با بالهای بلورین (۱۹۷۰)، مِتلو (۱۹۷۰)، کالیفا (۱۹۷۰)، جزئیات بازی (۱۹۷۰)،دکامرون (۱۹۷۱)،مرشد و مارگاریتا (۱۹۷۲)، به من میگویند هیچکس (۱۹۷۳)،دجال (۱۹۷۴)، راز (۱۹۷۴)، ۱۹۰۰ (۱۹۷۶)،ارث (۱۹۷۶)،صحرای تاتارها (۱۹۷۶)،[پ ۶۴] سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم (۱۹۷۵)، آخرین روزهای موسولینی (۱۹۷۵)، لیبرا، عشق من (۱۹۷۵)،اُرکا (۱۹۷۷)، جنگیر ۲: مرتد (۱۹۷۷)،هولوکاست ۲۰۰۰ (۱۹۷۷)، کورلئونه (۱۹۷۸)،علفزار (۱۹۷۹)، وراثت (۱۹۷۹)،قفسی برای دیوانگان (۱۹۷۹)،و لونا (۱۹۷۹؛ به کارگردانی برناردو برتولوچی) را نام برد.
او طی دهه ۷۰ برای مجموعههای تلویزیونی متفاوتی چون ویرجینیایی (۱۹۷۱)، موسی (۱۹۷۴) و فضا: ۱۹۹۹ (۱۹۷۵)نیز موسیقی نوشت.
دههٔ ۱۹۸۰
موریکونه در اوایل دهه ۱۹۸۰ برای موجود، فیلم ترسناک و علمی تخیلی ساخته جان کارپنتر موسیقی ساخت. در ۱۹۸۴ بار دیگر با لئونه و در روزی روزگاری در آمریکا به همکاری پرداخت. روزی روزگاری در آمریکا به دلیل طولانی بودن زمان فیلم برای نمایش در آمریکا دستخوش تدوین مجددی شد که اثرگذاری فیلم را کاهش داد و سبب شد فیلم از جوایز اسکار بینصیب بماند. در ابتدا لئونه فیلمی به طول ده ساعت تهیه کرده بود که پس از چند مرحله حذف و با ادغام برخی صحنهها که به عقیده خودش برای فیلم ضروری بودند به چهار ساعت کاهش پیدا کرد. اما استودیوی فیلمسازی باز هم به این کاهش دقایق رضایت نداد و با استخدام زک استینبرگ در حدود چهل و پنج دقیقه دیگر از این فیلم را نیز کوتاه کردند. پس از آن که نسخه دو ساعته به جای نسخه چهار ساعته به سینماهای آمریکا راه یافت، این فیلم مورد استقبال واقع نشد و موفقیتی نیز در اسکار کسب نکرد. موریکونه برای روزی روزگاری در آمریکا نامزد جایزه گلدن گلوب و برنده جایزه بفتا در بخش بهترین موسیقی فیلم سال شد اما موسیقی او جهت ارزشیابی به آکادمی ارائه نشد و اسکار آن سال به موریس ژار برای گذری به هند تعلق گرفت. امروز این باور در برخی وجود دارد که روزی روزگاری در آمریکا چکیده زبردستی و هنرمندی انیو موریکونه است.
موریکونه در ۱۹۸۶ از سوی رولند جافه به همکاری برای فیلم مأموریت دعوت شد. فیلمی با بازی رابرت دنیرو و جرمی آیرونز در نقش دو مبلغ مسیحیت در آمریکای جنوبی. موسیقی فیلم از مهمترین عوامل اثرگذاری فیلم است. موریکونه در ابتدا تصمیم نداشت برای آن موسیقی بنویسد. بعد از آنکه به دیدن رافکات فیلم رفت احساس کرد که فیلم نیازی به موسیقی ندارد و بر این باور بود که بدون موسیقی زیباتر خواهد بود. سازندگان فیلم اما مصر بودند تا موریکونه برای آن موسیقی بنویسد و او نیز پذیرفت. موسیقیای که او برای فیلم نوشت بر پایه سه تم اصلی گسترش پیدا کرد. اولین تم، تم «آبشار»، تمی ساده، شامل چهار نُت بود که هر کدام با هارمونی متفاوتی تکرار میشد. این تم گاهی با یک ساز تنها مانند ابوا یا پن فلوت و جای دیگر توسط دستهٔ کاملی از سازهای زهی اجرا میشود. تم دوم با عنوان «اُبوای گابریل» که به صورت آکاپلا نیز تنظیم شده در صحنهای از فیلم، کشیش آن را با یک ابوا برای تحریک بومیان منطقه مینوازد. این تم ملودی آزاد و سیالی است اما بدون شکل و فرم نیست. از هارپسیکورد نیز برای همراهی این ملودی استفاده شده است؛ و سومین تم، با عنوان «بر روی زمین، نظیر آنچه در بهشت است» تمی است که توسط کُر اجرا میشود. موریکونه گفته است برخی به هنگام شنیدن آن شباهتی میان آن و کارمینا بورانا احساس کردهاند. او میگوید «وقتی آن را با آن صدای رسای همسرایان و استاکاتوها میشنوند تصور میکنند کارمینا بورانا است. آنها آدمهای ناشنوایی هستند که به قدر کافی موسیقی را درک نمیکنند». در نظر بسیاری مأموریت یکی از تاثیرگذارترین آثار موریکونه است. بسیاری که علاقهمند موسیقی فیلم نبودهاند از آن استقبال کردهاند. سرجو لئونه دربارهٔ مأموریت گفته است «این همانند یک مَس است». آهنگساز تصدیق میکند «این موسیقی تقریباً نمایانگر کاملی از شخصیت من است». موریکونه برای مأموریت نامزد بهترین موسیقی اسکار شد اما جایزه به فیلم دیگری تعلق گرفت. سالیان بعد اما، بنیاد فیلم آمریکا در «۱۰۰ سال موسیقی فیلم بنیاد فیلم آمریکا»، موسیقی مأموریت را در زمره برجستهترین موسیقیهای سده بیستم سینمای آمریکا به شمار آورد. همواره برخی از بیعدالتی در جوایز اسکار شکوه کردند. شاید موسیقی مأموریت نیز نمونهای از همان دسته باشد و عدم موفقیتش در آن رقابت نیز میتواند یکی از مهمترین دلایل اهدای جایزه افتخاری اسکار به موریکونه در سالیان بعد شمرده شود.
در همان دهه ۱۹۸۰ موریکونه تمی با عنوان کی مای نوشت که در انگلستان بر بالای جدول فروش قرار گرفت و در چند فیلم و سری تلویزیونی نیز شنیده شد.در همان سالها همراه با فرزندش «آندرهآ» مشترکاً برای سینما پارادیزو ساخته جوزپه تورناتوره موسیقی نوشتند. تعاونی که جایزه بفتا را به همراه داشت. پس از آن نیز آنها بار دیگر در اواخر دهه ۱۹۹۰ برای درام جنایی «نهایت» مجدداً با یکدیگر به همکاری پرداختند.
دههٔ ۱۹۹۰
دههٔ ۹۰ موریکونه برای فیلمهای متعددی موسیقی نوشت؛ هملت (۱۹۹۰)، باگزی (۱۹۹۱)، پول (۱۹۹۱)، در خط آتش (۱۹۹۳)، تشریفات محض (۱۹۹۴)، افشاگری (۱۹۹۴)، گرگ (۱۹۹۴)، ستارهساز (۱۹۹۶)، لولیتا (۱۹۹۷)، دور برگردان (۱۹۹۷)، شبح اپرا (۱۹۹۸) و بولورث (۱۹۹۸) از آثار این سالهای اوست.
هملت تنها همکاری او با فرانکو زفیرلی بود. موسیقی موریکونه برای هملت یک تلفیق کمتر شنیده شده موسیقی تئاتری و دایجتیک است. موسیقی فیلم با فانفاری کشدار از بادیهای برنجی آغاز میشود که در زمینه آن ساز پیانو قرار دارد. وقتی دوربین از عنوانبندی فیلم به منظرهای از هلسینگور و حاضران صحنه تغییر نما میدهد، برنجیها و پیانو جای خود را به ارگان و بازی پدالهای آن میدهند. در سراسر فیلم موریکونه برنجیها را مجسم کننده روحیه سلطنت، کلودیوس و ملکه گرترود قرار داده است و سازهای چوبی، پیانو و پرکاشن برای آنچه از هملت دیده میشود. موزیکولوژیست کندرا پرستون لئونارد نوشته است «برای شنونده ساده این ترکیب جذاب نیست اما برای شنوندهای با تجربه میتواند برای یک فیلم درماتیک که به مرور مرارتهایی پرداخته به کار رود». موریکونه یک تم جداگانه به هملت اختصاص داده است. تم در گام پنتاتونیک توسعه پیدا کرده و برای نخستین بار در سکانس ظهور روح پدر که با کشاندن هملت به سوی برج آغاز و با سوگند وفاداری هوراشیو و دوستان او به پایان میرسد ادامه مییابد. تنها قطعه غیر دیاتونیک در فیلم، انزوای خودخواسته هملت و غرابت او از دربار را نشان میدهد و به مثابه مبارزه او و برخاستن علیه قاتل پلید پدرش و برهم زدن رابطهٔ میان مادر و عمویش فراز و فرود یافته است.
موریکونه در ۱۹۹۹ دیگر بار برای فیلمی از تورناتوره با عنوان افسانه ۱۹۰۰ موسیقی ساخت. موسیقی او برای این فیلم آمیخته با موسیقی جاز و نزدیک به موسیقی جرج گرشوین است. این موسیقی با «تم ۱۹۰۰» آغاز میشود و در آن جهان گذشته به دنیای امروزی پیوند مییابد. «افسانه پیانیست» از قطعات دیگر این اثر است که فاستو آنزلمو ویولا و جیانی اودیساکسیفون سوپرانوی آن را نواختند و با ارکستر کاملی از زهیها و بادیهای برنجی صدایی پر طنین و حسی فراگیر دارد. جاز یکی از مهمترین نشانههای این اثر موریکونه است و در نوشتن قطعات آن آمِدو توماسی نیز سهیم بوده است. پیانویی که در قطعات کلاسیک آن شنیده میشود نیز نواختهٔ جیلدا بوتا است.
۲۰۰۰ به بعد
از مهمترین آثار موریکونه در دهه بعد موسیقی او برای مالنا بود. او برای آن نامزد جایزه اسکار، گلدن گلوب و دیوید دی دوناتلو شد. موسیقی مالنا برای یک ارکستر متشکل از سازهای پاپ تنظیم شده بود. در طول این اثر موسیقی از تمهای ساده و مارش کُمیک به موسیقی سمفونیک تاریک و تراژیکی تغییر مییابد. طبق معمول موریکونه تنظیم و ارکستراسیون آن را نیز خود بر عهده داشت. در فیلم، «مالنا» زن جوانی است که موریکونه زیبایی او را با ملودی عاشقانهای به تصویر کشیده است. در لحظاتی زمانی که مالنا در حال قدم برداشتن در برابر نگاههای محلی است موریکونه مارش کمیکی برای آن نوشته است که با ریتم قدمهای او هماهنگ است. موریکونه تم محبتآمیزی نیز برای شخصیت «رِناتو»، پسر بچه ۱۳ ساله فیلم نوشته است و با آن عشق و اشتیاق ناامیدانه او به مالنا را که مانند سایه به دنبال اوست توصیف کرده است. به مانند دیگر آثار او موسیقی مالنا زمانی که جدا از فیلم شنیده میشود به ویژه برای تم اصلی آن شنیدنی است. تغییرات فضای دراماتیک فیلم که از قلب داستان برآمده است مجال آن را برای موریکونه پیش آورد تا تنوع کافی را به موسیقی آن نیز ببخشد.
موریکونه پس از مالنا ساخت موسیقی برای فیلمهایی چون مأموریت به ماه (۲۰۰۰)، وتل (۲۰۰۰)، بازی ریپلی (۲۰۰۲)، ۷۲ متر (۲۰۰۴)، بیسرنوشت (۲۰۰۵)، زن ناشناس (۲۰۰۶)، شیاطین سن پترزبورگ (۲۰۰۸)، باریا (۲۰۰۹)، و بهترین پیشنهاد (۲۰۱۳) را بر عهده داشت. او برای موسیقی بهترین پیشنهاد برنده جوایزی چون تندیس فیلم اروپا، جایزه دیوید دی دوناتلو و روبان نقرهای شد.
سال ۲۰۱۵ زمانی بود که موریکونه نخستین همکاریش با کوئینتین تارانتینو را تجربه کرد. این فیلم که هشتمین فیلم تارانتینو بود با عنوان هشت نفرتانگیز فیلمی در گونه وسترن با محتوایی خشن و در عین حال دارای نشانههای کمیک است. زمانی که پیشنهاد ساخت موسیقی آن را به موریکونه دادند او علیرغم نارضایتیهایی که از کار با تارانتینو داشت آن را پذیرفت. هشت نفرتانگیز بازگشت موریکونه به ژانر وسترن پس از زمانی بیش از ۳۰ سال بود. او در پاسخ به اینکه آیا موسیقی او برای این فیلم، نزدیک به موسیقی فیلمهای لئونه خواهد شد گفته بود «این ممکن نیست. چنین چیزی بیمعنا خواهد بود. آن موسیقی، موسیقی کهنهایست. من بایستی مسیر دیگری برای نوشتن موسیقی این فیلم در پیش بگیرم». او موسیقی فیلم را نوشت و آن را در پراگ همراه با «ارکستر سمفونیک ملی چک»،[پ ۹۵] ارکستری که اجرا و ضبط موسیقی موریکونه برای فیلم بهترین پیشنهاد (به کارگردانی تورناتوره) را نیز برعهده داشت ضبط کردند. سازبندی آن متشکل از حضور پر رنگ باسون، کنترباسون، توبا، ترومپت، و صداهایی سرد از سازهای زهی است. موسیقی هشت نفرتانگیز تحسین بسیاری از جشنوارههای سینمایی آمریکا را برانگیخت. موریکونه پس از چندین دهه کار سینما و در ۸۷ سالگی برای نخستین بار در بخش رقابتی جایزه اسکار را دریافت کرد. او در این زمان مسنترین هنرمند سینمای جهان بود که در بخش رقابتی اسکار، برنده این جایزه شد. موریکونه جوایز مهم دیگری مانند بفتا و گلدن گلوب را نیز برای این اثر دریافت کرد.
موسیقی برای مکاتبه (۲۰۱۶) به کارگردانی تورناتوره از آثار متاخر موریکونه است. او قرار است برای اثری از تورناتوره با عنوان «لنینگراد» که دربارهٔ محاصره این شهر توسط نیروهای آلمان نازی در زمان جنگ جهانی دوم است نیز موسیقی بنویسد.
اجرا و رهبری ارکستر
از سال ۲۰۰۲ موریکونه غالباً همراه با ارکستر سمفونیک رم بیش از ۲۰۰ کنسرت برای سالنهای مختلف را آغاز کرد. ورونا، ونیز، نیویورک، میلان، پاریس، پکن، ورونا، توکیو، مونیخ، مسکو، سن پترزبورگ، کیف، فلورانس، شیلی، کره جنوبی، ژاپن، اسپانیا، مکزیک، مراکش، استرالیا و غیره، او قطعات ساخته خویش برای سینما را به اجرا گذاشت.[۴۴] سال ۲۰۰۷، در سازمان ملل متحد در حضور دبیر کل وقت، بان کیمون، آثار او با رهبری آهنگساز به اجرا گذارده شد. لس آنجلس تایمز مقالهای در این باره که حاکی از چگونگی رهبری وی برای ارکستر بود چاپ کرد
«فنون او برای رهبری بسنده و مؤثر است اما نقش جذبه و گیرائی در رهبری او در پائینترین حد ممکن».
این در حالیست که موریکونه گفته است:
«ترجیح میدهم مستمعین با چشمانی بسته به موسیقی من گوش فرا دهند تا آنکه بخواهم با رفتار و حرکات خود در رهبری ارکستر آنها را گیج و حواس پرت کنم».
در دسامبر ۲۰۰۷ آهنگساز بخشی از آثارش را در وین به اجرا گذاشت. ۲۰۰۸ در فستیوال بلفاست، ۲۰۰۹ در بلگراد، آوریل و اوت ۲۰۱۰ به ترتیب در رویال آلبرت هال لندن در انگلستان و سپس مجارستان به اجرا همراه با ارکستر رم پرداخت، همچنین دو اجرای دیگر در سپتامبر ۲۰۱۰ در ورونا و صوفیه بلغارستان نیز به روی صحنه رفت.
موریکونه با آغاز سال ۲۰۱۶، در «تور ۶۰ سال موسیقی»، دیگر بار به اجرای مجموعهای از آثارش در ۲۲ کشور اروپایی برای بیش از ۱۵۰ هزار شنونده پرداخت. او در این کنسرتها بخشی از آثار متاخر خود به همراه قطعاتی از آثارش برای فیلمهای لئونه و فیلمهای دیگری چون مأموریت را اجرا کرد. این اجراها از ۱۵ ژانویه ۲۰۱۶ از شهر پراگ در کشور چک آغاز شد.
سبک و نگرش
اگرچه موریکونه یک آهنگساز فیلم است اما همواره موسیقی او از سلیقه و ویژگیهای فردی او نشأت گرفته است. موریکونه در ساختههایش غالباً تمایل به رومانتیسیسم با محوریت ملودیک داشته است و این زبان از موسیقی بیشتر در آثارش رخ داده است. موسیقی وی بیش از هر چیز وفادار به قواعد موسیقی تونال است، اگرچه او در آثارش از این مرز فراتر میرود و بارها تکنیکهای مدرن را به کمک در خلق فضاها گسیل میکند. او گفته است: «من همواره در تلاش بودهام تغییری را در عرصه موسیقی به وجود آورم. همواره در جستجوی تازهها بودهام و گاهی پیش میآید که در جریان این جستجو به کشف بزرگی میرسید. در فیلم، وظیفه آهنگساز است که بدعتی را در این عرصه ایجاد کند».گاردین به بیانی طنزآمیز مینویسد: «از او از ریشههای موسیقیش سؤال کنید. او کلاهش را به احترام آهنگسازان مستقل سده بیستم همچون پیر بولز، اشتوکهاوزن، لوچیانو بریو و لوئیجی نونو از سر بلند میکند». با آن که موسیقی موریکونه لحظهای شکلی مدرن و دیسونانس به خود میگیرد اما باز از خصوصیات آثار تونال و مدال بیخود نمیشود. این مسئله درک موسیقی او را در بین شنوندگان متوسط موسیقی ممکن ساخته است. نیازی نیست کسی برای فهم این موسیقی مجبور به درک اِلمانهای موسیقی مدرن باشد. موریکونه این دو را در ظرفی یکسان ارائه میکند. با وجود این که او به موفقیتهای تجاری قابل توجهی در حرفه موسیقی دست یافته است اما او ارزشهای هنری موسیقی که از گذشته با خود داشته است را حفظ کرده است. سرجو میشلی، پژوهشگر موسیقی مینویسد: «او دو وجه متمایز موسیقی را در آثارش در کنار هم گسترش میدهد. یکی از آنها گرایش به مدرنیسم مانند سریالیسم و موسیقی تجربی است و دیگری موسیقیای در سطح ادراک مردم؛ همان سطحی که او آن را از تنظیم ترانهها و نمایشهای رادیویی و تلویزیونی میشناخت». این دو صورت از موسیقی او به نظر همزیستی خوبی با هم یافتهاند و یکدیگر را کامل میکنند. با آنکه موریکونه برای آن دسته از آثار تجاریاش بیشتر شناخته شده است اما وجه آوانگارد نگرش او که شامل سریالیسم و مینیمالیسم و دیگر سبکهای موسیقی سده بیستم است نباید دست کم گرفته شود. موسیقی او برای کنسرت به خوبی در اروپا شناخته شده است و در این زمینه محبوبیت آثارش رو به فزونی بوده است؛ اما واقعیت این است که این بخش از آثار او در آمریکا ناشناخته باقی مانده است. خودش میگوید: «با آنکه من آهنگساز فیلم باقی ماندهام اما از دانستههایم برای کار در زمینه موسیقی برای کنسرت همواره بهره بردهام و خود را آهنگساز کنسرت میدانم. بسیاری از کارهایم اینجا در اروپا برای ارکستر اجرا شدهاند اما در ایالات متحده متأسفانه اینطور نیست».
موریکونه در آثارش از «میکروسِل» که در واقع وصل یک موتیف کوتاه به موتیف دیگر است استفاده کرده و توجه شنونده را به خود جلب میکند. اما گاهی اوقات این اتفاق در آثارش شتابزده است. این تکنیکی است که او در خوب بد زشت از آن بهره برده است. در این تکنیک موریکونه از چیزی شبه سریال استفاده میکند. برخلاف آنچه در موسیقی دوازده صدایی شنیده شده است او دسته کوچکی از نتها را به کار میبرد که میتواند فضا را برای حضور موسیقی تونال و مدال هم فراهم نماید.
موریکونه تقریباً در تمام روز مشغول نوشتن موسیقی بوده است؛ از همان ساعات اول روز. او معمولاً بیش از آنچه یک فیلم نیاز دارد برای آن موسیقی نوشته و به کارگردان فرصت میدهد تا بخشهایی از نوشتههای او را که برای فیلم بهتر است انتخاب کند و آنچه نمیپسندد را حذف کند. البته گاهی اوقات آن قسمتهای کنار گذاردهشده مورد پسند کارگردان دیگری واقع میشود و تبدیل به بخشی از یک موسیقی برای فیلم دیگر میشود.
اگر بخواهیم شیوه کار موریکونه با دیگر آهنگسازان فیلم در هالیوود را با هم مقایسه کنیم متوجه تفاوتهایی خواهیم شد. این تفاوتها صرفاً در تکنیک آهنگسازی او برای فیلم خلاصه نمیشود بلکه در تفکر و نگاه او به هنر آهنگسازی نیز وجود دارد. مجموعهای از دلایل که موریکونه را از برخی همکاران هالیوودیش متمایز ساخته است. موریکونه دانستههایش را در موسیقی کلاسیک و تجربههای بسیاری را از موسیقی پاپ کسب کرده بود اما آنچه او را به دنیای موسیقی فیلم کشاند روحیهای بود که او را هدایت میکرد. در هالیوود مراحل آهنگسازی، تنظیم برای ارکستر، رهبری و هر آنچه برای تهیه یک موسیقی فیلم نیاز است مقداری پیچیده است و در بسیاری موارد از هماهنگی بخشهایی مستقل تکامل یافته است. چیزی شبیه به یک خط تولید و سر هم کردن است. در حالی که یک رهبر ارکستر در حال ضبط یک موسیقی فیلم است تنظیم کننده همان اثر در حال تنظیم موسیقی برای فیلم دیگریست و آهنگساز آن نیز در حال نوشتن اثر بعدی خود است. این چیزی بیش از کار هنری است. آنها شتابان کار میکنند. این چرخهای کارآمد و سودآور است. موریکونه چنین شیوهای را برای کار نپذیرفته و میگوید: «آهنگسازان در هر دورهای صرف نظر از اینکه موسیقی برای کنسرت باشد یا برای هر چیز دیگر، موسیقیشان را خودشان میسازند. من متعجبم و درک نمیکنم چرا کسی که خود را آهنگساز میداند کارش را تمام نمیکند و عاقبت آن را به دست دیگری میدهد».
موریکونه در نظر آهنگسازان و سینماگران
موریکونه با بهرهگیری از ملودیهای نو و ارکستراسیونی ترکیبی و نامتعارف به سینمای وسترن اسپاگتی تعاریفی از موسیقی بخشید که آهنگسازان دیگر سینما را تحت تأثیر قرار داد و سپس بدون بیم و هراس از تجربهگرایی و با اجرای جسورانه ایدههایش به خلق آثاری متنوع در فیلمهایی با محتواهایی گوناگون روی آورد. موسیقی او در این فیلمها از یک موضوع شنیداری به وجهی زیبایی شناسانه تبدیل میشود و ریتم، بسط ملودیک و سازبندی او با القای حس فرامتنی صحنهٔ مورد نظر در خدمت فیلم هستند.[۵۲]هانس زیمر آهنگساز آلمانی و برنده جایزه اسکار در دزدان دریایی کارائیب: پایان جهان در قطعهای با نام «پارلِی»[پ ۹۶] تعریفی از موسیقی و کارکرد آن با موقعیت فیلم ارائه میدهد که وام گرفته از روزی روزگاری در غرب است.[۵۳] زیمر که خود از آهنگسازان موفق سینمای جهان به شمار میآید و آثاری چون گلادیاتور و در میان ستارگان را نوشته موریکونه را آهنگسازی مبتکر توصیف کرده و گفته است «او بسیار متأثر از باخ و موتزارت بوده است. از سبک این دو بخوبی استفاده میکرد و آن را با موسیقی خاص خود ارائه میکرد. در تحلیل هر یک از آثار او چه به ساختمان آن و چه به ابتکاراتش نگاه کنید کاملاً مانند باخ است. موریکونه بود که گیتار الکتریک را به ژانر وسترن آورد. فکر فوقالعادهای بود. حضور این ساز برای وسترن کاملاً ناگهانی بود. او سلیقه موسیقی دهه ۱۹۶۰ را برای توصیف روایتی از قرن نوزدهم بکار برد اما به شیوهای عمل کرد که برای هیچکس سؤال برانگیز نشد. در حقیقت هیچ صدایی چنین هدفی را بهتر از این ساز به انجام نمیرساند. موریکونه در دهه ۶۰ میکروفونها را با انگیزه ایجاد پرسپکتیو در موقعیتهای مکانی متفاوتی قرار میداد و سپس موسیقی را ضبط میکرد. او استعداد منحصر به فردی در موسیقی فیلم سده بیستم است. کسی مانند او نیست. موسیقی موریکونه متعلق به خود اوست. موسیقیای که فرد به فرد آن را در خلوت خود میپذیرند زیرا پیامی از خضوع و تواضع دارد با نغمههایی زیبا برخواسته از تکنیکی کامل».
لالو شیفرین موسیقی موریکونه در وسترنهایش را ریشه در علاقه او به موسیقی سرخپوستی آمریکا میداند. شیفرین گفته است «آهنگسازان آمریکایی و اروپایی که در هالیوود به نوشتن موسیقی برای وسترن میپرداختند، از جمله آلکس نورث و دیگر استادان بزرگ، از سازهای ارکستر سمفونیک استفاده میکردند. موریکونه اما در واقع موسیقی سرخپوستان آمریکا را وارد ژانر کرد. این موسیقی آمیخته با فرهنگ بومیان غرب است. او جدا از موسیقی فیلم، بسیار در فکر و پی موسیقی آوانگارد سده بیستم بود». مارکو بلترامی ایده نمونهبرداری و دستکاری اصوات که آهنگسازان فیلم امروز انجام میدهند را برخواسته از مسیری دانسته که موریکونه در پیش گرفت. بلترامی که برای موسیقی سه ساعت و ده دقیقه به یوما نامزد دریافت جایزه اسکار شدبرای موسیقی این فیلم به ارکستراسیون مدرنی متوسل شده که شباهت به وسترنهای موریکونه دارد.بلترامی میگوید «صرف نظر از استفاده موریکونه از ساز یا موسیقی خاص، مسیری که او برای دست یافتن به مقصود خود متحمل شده است حائز اهمیت است. او سازهای غیر ارکسترال و صداهایی که رواج نداشت را با هم ترکیب نمود و قالب صدایی جدیدی را خلق کرد؛ انعکاس صدای یک آمپلی فایر یا تیکتاک یک ساعت یا سوت انسان. اینها رویکردی کاملاً جدید بود. او بیتردید حرفه ما آهنگسازان را تحت تأثیر خود قرار داد». نمونه دیگری از تأثیر موریکونه که بلترامی آن را وسیع دانسته میتوان در رومئو + ژولیت محصول سال ۱۹۹۶ به کارگردانی باز لورمان و بازی لئوناردو دیکاپریو در نقش رومئو یافت. کریگ آرمسترانگ آهنگساز فیلم در بخشی از این اثر از انگارههای موسیقائی شنیده شده در خوب بد زشت برای توصیف فضای درگیری شخصیتها با تپانچههایی در دست استفاده کرده است که تداعیکننده وسترنهای موریکونه است.
«او در استودیوی خود پیانو ندارد. من همواره اینطور فکر میکردم که همراه با آهنگسازان، شما روی یک صندلی در برابر پیانو مینشینید و سعی میکنید تا ملودیای بیابید، اما او اینطور نیست. ملودی را در ذهنش میشنود. او همه آنچه را که تکتک سازهای ارکستر قرار است همراه با یکدیگر بنوازند کاملاً می شنود و آنها را مینویسد».
این گفته که «موریکونه موسیقی فیلم را دوباره ابداع کرد» از گفتههای مارتین اسکورسیزی است. او گفته است «موریکونه بسیار متفاوت از آهنگسازان کلاسیک فیلم مانند جری گلدسمیت، المر برنشتاین و برنارد هرمن بود. موسیقی او نو و برجسته بود. او در روزی روزگاری در غرب موسیقی فیلم را به اُپرا پیوند میدهد و موسیقی پوچیینی و وردی را با موسیقی آمریکایی و مکزیکی تلفیق میکند». استیون اسپیلبرگ موسیقی روزی روزگاری در غرب، روزی روزگاری در آمریکا و مأموریت را از بهترین آثار موریکونه توصیف میکند و میگوید: «آنچه من براستی از او میپسندم آن است که باکی از نوشتن ملودی در او نیست».[۵۹] در میان کارگردانان سینما کوئینتین تارانتینو به طور قابل توجهی از قطعاتی که در سوابق کاری موریکونه وجود داشته در فیلمهایش سود جسته و بر این باور است که همکاری لئونه و موریکونه موفقترین همکاری یک کارگردان و یک آهنگساز تا به امروز در سینماست.[۶۰] برناردو برتولوچی نیز معتقد است «موریکونه آهنگسازی با دو هویت است؛ از یک سو آهنگسازی مستقل در موسیقی معاصر است، از سوی دیگر آهنگساز حماسههای بزرگ و مشهور سینما. در تمام طول زندگیش کوشیده است تا در هر یک از این دو مؤثر باشد، به گونهای که هر یک دیگری را کامل میکند. او ظرفیت بزرگی از تطابق اینها در خود دارد».
جوایز
موریکونه در طول دوران کار حرفهای موسیقی جوایز متعددی از جشنوارههای گوناگون دریافت کرده است. یک جایزه اسکار، دو تندیس آکادمی سینمای اروپا، دو جایزه گرمی، سه گلدن گلوب، شش بفتا، ده دیوید دی دوناتلو، یازده روبان نقرهای و جوایز دیگری چون شیر طلایی فستیوال فیلم ونیز (۱۹۹۵)، عقاب طلایی آکادمی سینمایی روسیه (۲۰۰۴) و جایزه پولار (۲۰۱۰) از آن جملهاند. در سال ۲۰۰۷ آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک یک اسکار افتخاری نیز برای یک عمر دستاورد هنری به او اهدا کرد.
موریکونه در سال ۲۰۰۹ برای خوب بد زشت (۱۹۶۶) با کسب جایزه از «امنای ملی آکادمی ضبط آمریکا» به تالار مشاهیر گرمی پیوست.پیادهروی مشاهیر هالیوود نیز ستارهای را در سال ۲۰۱۶ به او اختصاص داد. این ستاره در ۲۶ فوریه آن سال با حضور مدیر عامل مشترک پیادهروی مشاهیر هالیوود، کوئینتین تارانتینو و هاروی واینستین رونمایی شد.
جایزه افتخاری آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک
موریکونه پیش از دریافت جایزه اسکار برای موسیقی هشت نفرتانگیز در سال ۲۰۱۵، با آنکه چندین بار نامزد دریافت جایزه اسکار برای بهترین پارتیتور فیلم بود موفق به دریافت آن نشد تا آنکه در تاریخ ۲۵ فوریه ۲۰۰۷ میلادی آکادمی علوم و هنرهای سینمائی آمریکا در تجلیل از او با عنوان خالق آثار درخشان و متفاوت در هنر موسیقی فیلم اسکاری افتخاری به موریکونه اهدا کرد. موریکونه گفته بود «پس از پنج بار نامزدی برای دریافت اسکار دیگر انتظار نداشتم. از دریافت آن ناامید شده بودم. نمیتوانم بگویم از این موضوع خوشحال نیستم. من جوایز زیبا و بهیادماندنی بسیاری دریافت کردهام اما حفره کوچکی در این میان باقیمانده بود که امیدوارم جایزه اسکار بتواند این حفره را پر کند».[۲۰] در ارتباط با همین موضوع آلبومی منتشر شد با نام «ما همه انیو موریکونه را دوست میداریم». یکی از قطعات این آلبوم قبل از اهدای جایزه با آوازی از سلن دیون خواننده شناخته شده کانادایی اجرا شد که تلفیقی بود از شعری از مرلین برگمن و الن برگمن و تم دبورا که موریکونه برای یکی از مهمترین آثارش، روزی روزگاری در آمریکا نوشته بود. البته نسخه اصلی این تم قطعهای صرفاً سازی و بیکلام است. هنرمندان متعددی در عرصه موسیقی کلاسیک و پاپ با سبکهای کاری متفاوت در این آلبوم آثار موریکونه را به اجرا گذاردند. یو-یو ما، نوازنده ویولنسل و برنده مدال ملی هنر ایالات متحده، و رنه فلمینگ، سوپرانوی آمریکایی تبار و عضو افتخاری آکادمی سلطنتی موسیقی انگلستان از آفرینندگان برجسته این آلبوم موسیقی هستند. از دیگر هنرمندان این آلبوم موسیقی میتوان به کوئینسی جونز، آندرهآ بوچلی و دولچه پونتس اشاره کرد.[۶۴] فلمینگ در خصوص اثرگذاری آثار موریکونه گفته است «نه تنها صنعت سینما، بلکه صنعت موسیقی در حوزه وسیعی عمیقاً مرهون کمال و خلاقیت این آهنگساز فوقالعاده است که آثارش گونههای بسیاری را در بر میگیرد. طبیعت خاطره انگیز کار او تخیل را به طور چشمگیری افزایش میدهد و در ژرفای احساسات ما طنین انداز میشود».
هفتاد و نهمین دوره جوایز اسکار (۲۰۰۷)
موریکونه جایزه اسکار را در مراسم سالانه آن از دستان کلینت ایستوود دریافت کرد. دویچه وله با اشاره به اینکه داوران اسکار دیر به فکر تقدیر از موریکونه افتادند نوشت «انیو موریکونه، یکی از بزرگترین آهنگسازان فیلم در جهان اگر چه نزدیک به هشتاد سال از عمرش میگذرد و تا به حال جوایز متعددی، از شیر طلایی جشنواره ونیز گرفته تا جایزه گلدن گلوب را کسب کرده، اما جای جایزه اسکار در کلکسیون افتخارات این آهنگساز بزرگ ایتالیایی خالی بوده که حال این خلأ نیز پر شده است» و در ادامه به نقل از وی نوشت «این اعتباری است که از میان سایرین به من تعلق میگیرد، بنابر این نمیگویم که میتوانستند این جایزه را خیلی پیش از این به من بدهند».
موریکونه و آلکس نورث خالق موسیقی اسپارتاکوس (به کارگردانی استنلی کوبریک) تنها آهنگسازانی هستند که اسکار افتخاری دریافت کردند.[۶۷] زمانیکه موریکونه برای دریافت جایزه روی صحنه دیده شد به زبان ایتالیایی صحبت میکرد و ایستوود آن را برای حضار ترجمه کرد و این دو پس از چهل سال بدین ترتیب یکدیگر را ملاقات کردند. موریکونه در لحظهٔ دریافت جایزه گفت:
« میخواهم از آکادمی بخاطر این جایزه و افتخار بزرگی که نصیب من گشته است تشکر کنم. همچنین از تمام کسانی که من را سزاوار چنین جایزهای دانستهاند و در واقع خواستار اهدای آن بودند. میخواهم از کارگردانهایی که برای موسیقی فیلمهایشان اعتماد کردند و وظیفه نوشتن آن را به من سپردند تشکر کنم. بهواقع اگر بخاطر آنها نبود من اینک اینجا نبودم. به هنرمندانی میاندیشم که لایق این جایزه هستند اما هنوز آن را دریافت نکردهاند. برای خدمت به سینما و ترقی احساسات زیباییشناختی در موسیقی چنین جایزهای نقطه نهایی نیست بلکه برای من آغاز حرکت است. این جایزه متعلق به همسرم ماریاست، او که به من عشق میورزد و من نیز او را به همان اندازه دوست میدارم. »
جایزه پولار
در سال ۲۰۱۰ کمیته جایزه پولار، انیو موریکونه را شایسته دریافت این جایزه اعلام کرد. این مراسم که هر ساله در استکهلم سوئد برگزار میشود تا پیش از این آهنگسازان پیشرو جهان همانند کارل هاینز اشتوکهاوزن، پیر بولز، یانیس زناکیس، ویتولد لوتسلاوسکی، گئورگی لیگتی و استیو رایش را مورد تحسین قرار داده بود. این کمیته با مقدمهای جایزه پولار را به موریکونه اهدا کرد:
«جایزه پولار سال ۲۰۱۰ به آهنگساز، تنظیمکننده و رهبر ارکستر، انیو موریکونه تعلق میگیرد. آثار اثرگذار انیو موریکونه شناخت ما را به سطحی دگر سوق بخشید و احساس روزمره را به آنچه در قاب سینماست بدل کرد. وقتی در ۱۹۶۴، انیو موریکونه برای یک مشت دلار موسیقی ساخت، بودجه ناکافی از دست یابی او به ارکستری کامل ممانعت میکرد. در عوض، او با صدا و سیاقی نو، موسیقی فیلم را تا نیم قرن بعد تحت تأثیر قرار داد، و نیز در گسترهای از موسیقی پاپ تا کلاسیک الهام بخش جمعی از موسیقی سازان شد».
در حاشیه
تم رسمی موسیقی مسابقات جام جهانی ۱۹۷۸ که در آرژانتین برگزار شد ساخته موریکونه است، اگرچه وی با ابراز نارضایتی از شیوه اجرای آن گفته است: «تصور من چنین بود که دست اندرکاران برگزاری، از تنظیم اصلی من در شروع برنامههای تلویزیونی پخش جام جهانی استفاده کنند. آنچه اتفاق افتاد این بود که برنامه سازان صداها را از میکروفونی میگرفتند که میان جمعیت بود در حالیکه گروه نوازندگان با سازهای اندکی قطعه من را مینواختند».
موریکونه همچنین از اعضای کمیسیونی است که در انتخاب نخستین یازده بازیکن باشگاه فوتبال آ. اس. رم، ملقب به جیالورسی (به معنای قرمزها و زردها)، در سالن مشاهیر باشگاه به همراه هواداران تیم نظر داد و گاهی اوقات به تماشای مسابقات این تیم باشگاهی میرفت.[۷۰] وی در این باره میگوید: «سابقاً به اتفاق سرجو لئونه به استادیوم میرفتیم. در دیلیرویوم دنیال جای پارک میگشتیم. شور و شوق هواداران و صفهای طرفداران… خاطره روشنی از نخستین مسابقهای که به استادیوم رفتم دارم. با پدرم به کمپو تستاچیو رفتیم. خیلی کوچک بودم. در تراسهای پشت دروازه میایستادیم و من فقط چند یارد با گیدو ماستی فاصله داشتم. بله یادم هست آن روزها او در دروازه میایستاد».
اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی کوئینتین تارانتینو از موریکونه دعوت کرد تا برای فیلم بیل را بکش (۲۰۰۳) موسیقی بسازد، اما آهنگساز به این دلیل که از او خواسته شده بود تنها برای دو یا سه دقیقه از فیلم موسیقی بنویسد آن کار را نپذیرفت.[۲۰] پس از آن نیز تارانتینو بار دیگر از او برای جنگوی آزاد شده دعوت به همکاری کرد که در نهایت نارضایتی موریکونه را در پی داشت چرا که بدون توافق با او، برای چگونگی استفاده موسیقی در فیلم تصمیم نهایی گرفته شده بود.
در سال ۲۰۰۸ عوامل تولید فیلم سینمایی فرزند صبح که به شرح حال زندگی روحالله خمینی پرداخته بود خبر از ساخت موسیقی این فیلم توسط انیو موریکونه دادند.[۷۲] این خبر به سرعت توسط یک فکس ارسال شده تکذیب شد و دلیل آن این طور ذکر شده بود که آهنگساز فرصتی برای نوشتن آن ندارد. وی تأکید کرده بود نه او و نه فرزندش آندرهآ موریکونه برای فیلم ایرانی فرزند صبح موسیقی نخواهند ساخت. این عدم همکاری آهنگساز از طرف سازندگان فیلم سیاسی تلقی شد.کارگردان فیلم در خصوص چگونگی این همکاری گفته بود: «قرار است که ما فیلم را برای انیو موریکونه بفرستیم و او با دیدن این فیلم، برایش موسیقی بسازد. البته امیدوارم که اگر توانست و برنامههایش اجازه داد بتواند به ایران بیاید. اسم انیو موریکونه اسم مشهوری است که کاملاً بازار دارد و علاقهمندان را جلب میکند. ما قصد داریم با این کار، فیلم فرزند صبح را در مقیاس انبوه پخش کنیم».
سال ۲۰۱۱ موریکونه به همراه هیلی وستنرا، خوانندهٔ کلاسیک و سوپرانوی جوان نیوزیلندی، شروع به ساخت آلبومی به نام «پارادیزو» کردند. این آلبوم شامل قطعاتی است که پیش از این توسط موریکونه ساخته شده و توسط هیلی وستنرا بازخوانی شدهاند. موریکونه دربارهٔ این همکاری گفته است «وقتی برای اولین بار صدای «هیلی» را شنیدم بسیار تحت تأثیر قرار گرفته و مجذوب آن شدم. وقتی به من پیشنهاد شد قطعاتی را مجدداً برای «هیلی» تنظیم نمایم خوشحال شدم و از نتیجه کار نیز بسیار خشنودم. میخواهم یادآوری کنم که این آلبوم فقط یک تکرار و گلچین ادبی نیست و شامل برخی از ترانههایی میشود که برای اولین بار شنیده میشوند. امیدوارم که این آلبوم برای بسیاری از شنوندگان خشنودی و برای حرفهٔ خوانندهاش پیشرفتی به ارمغان بیاورد».
موریکونه در سال ۲۰۱۱ به ریاست هیئت داوران فستیوال فیلم رم برگزیده شد و در کنار داوران دیگری چون روبرتو بوله، رقاص باله، به همکاری پرداخت.
فیلمسازان مرتبط
کارگردانهای ذیل به همکاری نزدیک با موریکونه شناخته شده میباشند:
سرجو لئونه
۱۹۶۴: یک مشت دلار
۱۹۶۵: به خاطر چند دلار بیشتر
۱۹۶۶: خوب بد زشت
۱۹۶۸: روزی روزگاری در غرب
۱۹۷۱: یک مشت دینامیت
۱۹۷۳: نام من هیچکس است
۱۹۷۵: یک نابغه، دو شریک و یک ساده لوح
۱۹۸۴: روزی روزگاری در آمریکا
جوزپه تورناتوره
۱۹۸۸: سینما پارادیزو
۱۹۹۰: همه خوب هستند
۱۹۹۱: مخصوصاً یکشنبه
۱۹۹۴: تشریفاتی ساده
۱۹۹۵: ستارهساز
۱۹۹۸: افسانه ۱۹۰۰
۲۰۰۰: مالنا
۲۰۰۶: زن ناشناس
۲۰۰۹: باریا
۲۰۱۳: بالاترین پیشنهاد
۲۰۱۶: مکاتبه
پیر پائولو پازولینی
۱۹۶۶: پرندگان بزرگ و پرندگان کوچک
۱۹۶۸: تئورما
۱۹۷۱: دکامرون
۱۹۷۲: حکایتهای کانتربوری
۱۹۷۴: داستانهای عشقی هزار و یک شب
۱۹۷۵: سالو، یا ۱۲۰ روز در سودوم
سرجو کوربوچی
۱۹۶۶: ناواجو جو
۱۹۶۸: سرباز حرفهای
۱۹۶۸: سکوت بزرگ
۱۹۷۰: همکاری در قتل
۱۹۷۲: راهزنان
۱۹۷۲: در میانه این انقلاب من چه کار میکنم؟
داریو آرجنتو
۱۹۷۰: پرندهای با پر و بال بلورین
۱۹۷۱: گربه ۹ دم
۱۹۷۱: چهار ملخ بر روی مخمل خاکستری
۱۹۹۶: سندرم استاندال
۱۹۹۸: شبح اپرا
برناردو برتولوچی
۱۹۶۴: پیش از انقلاب
۱۹۶۸: شریک
۱۹۷۶: ۱۹۰۰
۱۹۷۹: لونا
۱۹۸۱: تراژدی یک مرد مسخره
برایان دی پالما
۱۹۸۷: تسخیرناپذیران
۱۹۸۹: خسارات جنگ
۲۰۰۰: مأموریت به مریخ
دیگر فیلمسازانی که موریکونه به ساخت موسیقی برای فیلمهایشان پرداخته میتوان اسامی ذیل را نام برد:
بری لوینسون
الیور استون
کوئنتین تارانتینو
جان هیوستن
فرانکو زفیرلی
ترنس یانگ
انری ورنوی
جولیانو مونتالدو
ماکسیمیلیان شل
لوئیجی کومنچینی
ترنس مالیک
برادران تاویانی
ساموئل فولر
جان کارپنتر
رومن پولانسکی
پدرو آلمودوار
آدریان لین
وارن بیتی
کارلو لیتزانی
جیلو پونتهکوروو
جان بورمن
ماریو مونیچلی
رولند جافه
آلبرتو لاتوادا
الیو پتری
ادوارد دمیتریک
لوئیجی زامپا
ویلیام فریدکین
مارگارته فون تروتا
ولفگانگ پترسن
لینا ورتمولر
مایکل اندرسون
ریچارد فلایشر
والریو زورلینی
میخائیل کالاتازوف
ایو بوآسه
روبر انریکو
آثار
گزیده فیلمها
۱۹۶۱
فاشیست
۱۹۶۳
مارمولکها
۱۹۶۴
یک مشت دلار
پیش از انقلاب
۱۹۶۵
اسکی مارپیچ
مشتها در جیب
ششلولی برای رینگو
به خاطر چند دلار بیشتر
۱۹۶۶
ال گرکو
پرندههای بزرگ و پرندههای کوچک
خوب بد زشت
نبرد الجزایر
چین نزدیک است
۱۹۶۷
آرابلا
نبرد سان سباستیان
۱۹۶۸
گالیله
تئورما
شریک
روزی روزگاری در غرب
یک نوامبر بسیار دلپذیر
۱۹۶۹
یک فصل کوتاه
دسته سیسیلیها
کیمادا!
متللو
آدمخواران
۱۹۷۰
بازجویی از یک شهروند دور از سوءظن
دو قاطر برای خواهر سارا
مادالنا
چادر سرخ
پرندهای با پر و بال بلورین
یک شب در شام
۱۹۷۱
۱۸۷۰
شکست
طبقه کارگر به بهشت میرود
ساکو و وانزتی
دکامرون
یک مشت دینامیت
گربه ۹ دم
چهار ملخ بر روی مخمل خاکستری
۱۹۷۲
ریشآبی
مار
حکایتهای کانتربوری
۱۹۷۳
به من میگن هیچکس
کشتار در رم
۱۹۷۴
آلونسانفان
راز
داستانهای عشقی هزار و یک شب
۱۹۷۵
سالو، یا ۱۲۰ روز در سودوم
عامل «انسانی»
یک نابغه، دو شریک و یک ساده لوح
۱۹۷۶
ارث
زن یکشنبه
۱۹۰۰
صحرای تاتارها
۱۹۷۸
روزهای بهشت
سفر به آنیتا
۱۹۷۹
علفزار
ای… مثل ایکار
ماه
عملیات اوگرو
جزیره
لونا
۱۹۸۰
دزد
قفس دیوانهها ۲
۱۹۸۱
تراژدی یک مرد مسخره
حرفهای
۱۹۸۲
چیز
۱۹۸۳
کلید
۱۹۸۴
روزی روزگاری در آمریکا
صحرا
۱۹۸۵
سونیای سرخ
۱۹۸۶
مأموریت
۱۹۸۷
تسخیرناپذیران
۱۹۸۸
سینما پارادیزو
دیوانهوار
عینکهایی با قاب طلایی
۱۹۸۹
خسارات جنگ
مرد فربه و پسر کوچک
۱۹۹۰
همه خوب هستند
هملت
مأموریت به مریخ
مرد عذب
۱۹۹۱
باگزی
مخصوصاً یکشنبه
۱۹۹۲
شهر شادمانی
۱۹۹۳
در خط آتش
سکوت طولانی
اسکورت
جونا، کسی که در نهنگ زندگی کرد
۱۹۹۴
تشریفاتی ساده
۱۹۹۵
گرگ
افشاگری
ستارهساز
۱۹۹۶
مردی از ستارگان
سندرم استاندال
۱۹۹۷
لولیتا
دور برگردان
۱۹۹۸
بولوورث
افسانه ۱۹۰۰
شبح اپرا
۲۰۰۰
مأموریت به مریخ
واتل
مالنا
عشق بازی
۲۰۰۴
در قلب کنترل
۲۰۰۶
زن ناشناس
۲۰۰۸
شیاطین سن پترزبورگ
۲۰۰۹
باریا
۲۰۱۳
بهترین پیشنهاد
۲۰۱۵
هشت نفرتانگیز
۲۰۱۶
مکاتبه
گزیده فروش آثار
بیش از ۶۰ میلیون نسخه از آثار موریکونه در جهان به فروش رفته است. وی با فروشی قریب به ۵ میلیون و دویست هزار نسخه از پرفروشترین آهنگسازان فیلم در فرانسه به شمار میآید. جدول ذیل آمار مختصری از فروش آثار اوست:
اثر فروش (نسخه)
تم اصلی خوب بد زشت (۱۹۶۶) ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ (فروش کل)
روزی روزگاری در غرب (۱۹۶۹) ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ (فرانسه)
۱۰ میلیون (فروش کل)
«مردی با یک سازدهنی» از آلبوم روزی روزگاری در غرب (۱۹۶۹) ۱٬۲۶۰٬۰۰۰ (فرانسه)
کی مای (۱۹۸۱) ۹۱۱٬۰۰۰ (فرانسه)
ما همه انیو موریکونه را دوست میداریم (۲۰۰۷) ۱۲۰٬۰۰۰ (ایتالیا)
آرنا کنسرتو (دیویدی) ۱۵۰٬۰۰۰ (ایتالیا)
فهرست جوایز
هیئت انتخاب جایزه سال اثر بخش نتیجه
آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا اسکار ۱۹۷۹ روزهای بهشت بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۱۹۸۷ ماموریت بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۱۹۸۸ تسخیرناپذیران بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۱۹۹۲ باگزی بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۲۰۰۱ مالنا بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۲۰۱۵ هشت نفرتانگیز بهترین موسیقی فیلم برنده
آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی بریتانیا بفتا ۱۹۷۹ روزهای بهشت بهترین موسیقی فیلم برنده
۱۹۸۵ روزی روزگاری در آمریکا بهترین موسیقی فیلم برنده
۱۹۸۷ ماموریت بهترین موسیقی فیلم برنده
۱۹۸۸ تسخیرناپذیران بهترین موسیقی فیلم برنده
۱۹۹۱ سینما پارادیزو بهترین موسیقی فیلم (مشترکاً با آندرهآ موریکونه) برنده
۲۰۱۵ هشت نفرتانگیز بهترین موسیقی فیلم برنده
اتحادیه مطبوعات خارجی هالیوود گلدن گلوب ۱۹۸۲ پروانه بهترین ترانه فیلم نامزدشده
۱۹۸۵ روزی روزگاری در آمریکا بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۱۹۸۷ ماموریت بهترین موسیقی فیلم برنده
۱۹۸۸ تسخیرناپذیران بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۱۹۹۰ خسارات جنگ بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۱۹۹۲ باگزی بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۲۰۰۰ افسانه ۱۹۰۰ بهترین موسیقی فیلم برنده
۲۰۰۱ مالنا بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۲۰۱۵ هشت نفرتانگیز بهترین موسیقی فیلم برنده
آکادمی ملی علوم و هنرهای ضبط آمریکا گرمی ۱۹۸۸ تسخیرناپذیران بهترین موسیقی متن یا آلبوم موسیقی بیکلام نوشته شده برای یک اثر سینمایی یا تلویزیونی برنده
۱۹۹۵ گرگ بهترین موسیقی بیکلام نوشته شده برای یک اثر سینمایی یا تلویزیونی نامزدشده
۱۹۹۷ ستارهساز بهترین موسیقی بیکلام نوشته شده برای یک اثر سینمایی یا تلویزیونی نامزدشده
۱۹۹۹ بولورث بهترین موسیقی بیکلام نوشته شده برای یک اثر سینمایی یا تلویزیونی نامزدشده
۲۰۱۷ هشت نفرتانگیز بهترین موسیقی متن نامزدشده
بهترین قطعه بیکلام برای «آخرین ایستگاه تا صخره سرخ»[پ ۹۷] نامزدشده
آکادمی فیلم اروپا تندیس فیلم اروپا ۲۰۰۵ بیسرنوشت آهنگساز اروپا نامزدشده
۲۰۱۳ بهترین پیشنهاد آهنگساز اروپا برنده
آکادمی سینمایی ایتالیا دیوید دی دوناتلو ۱۹۸۸ عینکهایی با قاب طلایی بهترین موسیقی فیلم برنده
۱۹۸۹ سینما پارادیزو بهترین موسیقی فیلم برنده
۱۹۹۰ مرد عذب بهترین ترانه فیلم نامزدشده
۱۹۹۱ همه خوب هستند بهترین موسیقی فیلم برنده
۱۹۹۳ اسکورت بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
جونا، کسی که در نهنگ زندگی کرد بهترین موسیقی فیلم برنده
۱۹۹۶ ستارهساز بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۱۹۹۹ افسانه ۱۹۰۰ بهترین موسیقی فیلم برنده
۲۰۰۰ عشق بازی بهترین موسیقی فیلم برنده
۲۰۰۱ مالنا بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
۲۰۰۷ زن ناشناس بهترین موسیقی فیلم برنده
۲۰۱۰ باریا بهترین موسیقی فیلم برنده
۲۰۱۳ بهترین پیشنهاد بهترین موسیقی فیلم برنده
۲۰۱۶ مکاتبه بهترین موسیقی فیلم نامزدشده
انجمن ملی فیلم ایتالیا ربان نقرهای ۱۹۶۵ یک مشت دلار بهترین موسیقی برنده
۱۹۷۰
یک شب در شام
بهترین موسیقی برنده
۱۹۷۲ ساکو و وانزتی بهترین موسیقی برنده
۱۹۸۵ روزی روزگاری در آمریکا بهترین موسیقی برنده
۱۹۸۸ تسخیرناپذیران بهترین موسیقی برنده
۱۹۹۹ افسانه ۱۹۰۰ "جایزه ویژه بخاطر تحقیق و پژوهش در ساخت موسیقی فیلم" برنده
۲۰۰۰ عشق بازی بهترین موسیقی برنده
۲۰۰۱ مالنا بهترین موسیقی برنده
۲۰۰۴ در قلب کنترل بهترین موسیقی (مشترکاً با آندرهآ موریکونه) نامزدشده
۲۰۰۷ زن ناشناس بهترین موسیقی برنده
۲۰۰۸ شیاطین سن پترزبورگ بهترین موسیقی نامزدشده
۲۰۱۰ باریا جایزه سال برنده
۲۰۱۳ بهترین پیشنهاد بهترین موسیقی برنده
آکادمی سینمایی روسیه عقاب طلایی ۲۰۰۴ ۷۲ متر بهترین موسیقی فیلم برنده
جوایز افتخاری
پیشین:
آل پاچینو
سوزو چکی دامیکو
کن لوچ جایزه شیر طلایی
۱۹۹۵
برای یک عمر دستاورد هنری پسین:
رابرت آلتمن
میشله مورگان
ویتوریو گاسمن
داستین هافمن
پیشین:
ژن مورو
تندیس فیلم اروپا
۱۹۹۷
برای یک عمر دستاورد هنری پسین:
ریچارد هریس
پیشین:
کارلو آزگلیو چیامپی
تام کروز
ماریو مونیچلی
دینو ریسی جایزه دیوید دی دوناتلو
۲۰۰۶
به مناسبت پنجاهمین سالگرد اهدای جوایز دیوید دی دوناتلو پسین:
آرماندو تراواجولی
جولیانو مونتالدو
کارلو لیتزانی
پیشین:
رابرت آلتمن
جایزه اسکار
۲۰۰۷
برای مشارکتی درخشان و چند وجهی در هنر موسیقی فیلم پسین:
رابرت اف. بویل