ایزابل یاسمین آجانی (به فرانسوی: Isabelle Yasmine Adjani) (زادهٔ ۲۷ ژوئن ۱۹۵۵) هنرپیشهٔ فرانسوی است.
آجانی از آغاز فعالیت هنریاش در دههٔ ۱۹۷۰ میلادی تاکنون در بیش از ۳۰ فیلم سینمایی نقشآفرینی کرده و تابهحال ۴ جایزهٔ سزار[۱] دریافت کردهاست. او همچنین تابهحال ۲ مرتبه نامزد دریافت جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر زن بودهاست.
زندگی و کار
ایزابل آجانی در ۲۷ ژوئن ۱۹۵۵ در پاریس متولد شد. پدرش الجزایری و مادرش آلمانی بود.
در دوازده سالگی برنده یک جایزه دکلمه شد و از آن پس روی صحنه می رفت. برای نخستین بار در سن چهارده سالگی (۱۹۶۹) وقتی شاگرد مدرسه بود، جلوی دوربین رفت و کارنامه سینمایی اش با بازی در یک فیلم کودکان به نام غرغروی کوچولو شروع شد که در ایام تعطیلات تابستانی تحصیلی، در آن به ایفای نقش پرداخت.
ایزابل آجانی حرفه بازیگری را از صحنه تئاتر شروع کرد و نخستین بار در سال ۱۹۷۰ تحت هدایت روبر حسین روی صحنه تئاتر شهر نیس رفت و در نمایشنامه خانه برنارد آلبا، اثر فدریکو گارسیا لورکا، بازی کرد.
در سن هفده سالگی (۱۹۷۲) پس از فیلم فوستین و تابستان زیبا که در آن همراه دیگر هنرپیشه هم نسل خود ایزابل هوپر ، ایفای نقش داشت و در حالی که آموزش کلاسیک بازیگری ندیده بود، به عضویت کمدی فرانسز درآمد و منتقدان به ستایش وی پرداختند و از این رو وی از معدود بازیگران تئاتر فرانسه است که علیرغم فقدان تحصیلات آکادمیک در رشته هنرهای نمایشی، موفق شد به عضویت این نهاد بسیار معتبر در آید.
با ایفای نقش در اجراهایی از نمایشنامههای مولیر، فدریکو گارسیا لورکا و ژان ژیرودو به شهرت رسید و کارنامه تئاتری اش را ساخت.
آغاز فعالیت بازیگری اش نیز در تلویزیون با فیلم زاز فلامان (روبر واله) در سال ۱۹۷۲ بود و بعد نیز بدون تحصیلات آکادمیک در رشتههای هنرهای نمایشی به اتفاق برنار بلیه در اجرای کمدی فرانز در اقتباسی تلویزیونی از مدرسه زنان ، اثر مولیر به کارگردانی ریمون رولو ظاهر شد که به مناسبت سیصدمین سالگرد این نمایشنامه نویس بزرگ فرانسه برگزار می شد. سپس در نمایشنامهای به همین نام اثر ژیرودو در نقش شخصیت اوندین ظاهر شد. از آن به بعد فعالیتش را در سینما متمرکز کرد و بخاطر نقش دختر جوان در فیلم سیلی ( با شرکت آنی ژیراردو و لینو وانتورا) به عنوان خوش آتیهترین بازیگر زن، جایزه سوزان بیانکنی را از آن خود کرد.
از طرف کمدی فرانسز به او پیشنهاد یک قرارداد بیست ساله شد. اما او در عوض به پیشنهاد فرانسوا تروفو که او را برای بازی در نقش اول سرگذشت آدل ه. (۱۹۷۵ (میلادی)) برای شخصیت دختر عاشق و بخت برگشته ویکتور هوگو برگزیده بود، پاسخ مثبت داد و در دنیای سینما نیز به موفقیت و محبوبیت بسیاری رسید و نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شد و منتقدان فیلم نیویورک نیز جایزه بهترین بازیگری نقش اول زن را به او اعطا کرد و از این جهت وی شهرت بینالمللی اش را مدیون ایفای این نقش است. برای ایزابل آجانی ، خوش عکسی رمز اصلی موفقیت بودهاست.
چهره او سوژه بی انتهایی برای انبوهی از عکسها بوده که همه روی زیبایی توام با اندکی غرابت و کیفیت دست نیافتنی و انگار انتزاعی آن، متمرکز بودهاند، با حالتهای غیرعادی، اغلب در حال شکلک در آوردن، بدون جنبههای اروتیک و با تأکید بر یک جذابیت کودکانه، انگار همیشه جوان و معصوم و پاک و رؤیایی.
این فیزیک مناسب و سینمایی، در فیلمی مثل سرگذشت آدله در نقش خود بسیار خوش می نشیند. در نقش دختر پریده رنگ، لاغر اندام و سودایی ویکتور هوگو که به قول معروف سرش در آسمانها و پاهایش روی زمین است و جلوی چشم ما از رنج عشقی یک طرفه و چنان رمانتیک که در خور رمانهای پدرش است، تحلیل میرود و کارش به سرگردانی و جنون می کشد.
معصومیت دخترانه چهرهاش و طراحی لباس و گریم استادانه، او را در نقش این سیندرلای ناکام قرن نوزدهمی بس متقاعدکننده، نشان میدهد. او جزیی از فضای تاریخی فیلم میشود. او نه یک شمایل خشک و شق و رق تاریخی است و نه یک ستاره معاصر که نتوان در نقش آدم یک قرن پیش تصورش کرد.
برای مقصود تروفو ، یک برداشت امروزی از یک سرگذشت دیروزی، کاملاً انتخاب بجایی بود. تروفو از بازسازی یک مستند – شرح حال پرهیز کرد و به آجانی آزادی کامل داد تا روح و ذهن زنی را به نمایش بگذارد که در انزوای مطلق زندگی میکند، می کوشد به وسیله افکارش نجات یابد و در عین حال خاطرات روزانهاش را از واقعیت جهان اطرافش به رشته تحریر در میآورد. اجرای نقش آجانی بسیار جذاب و در ارائه خودانگیختگی دختر جوان بسیار موفق بود. ولی تمپوی سست فیلم، ریشه ادبی اش و فقدان آشکار قدرت موشکافی در بازیگری چنین جوان، موجب شد تا آجانی نتواند شخصیتی واقعاً قانعکننده و زنده خلق کند که قادر باشد علاقهای عمیق در تماشاگر نسبت به سرنوشت تراژیک آدل بوجود آورد. با این وجود، پس از این نقش بلندپروازانه، کارگردانهای بسیاری خواهان حضور وی در فیلم هایشان شدند و تا سالها بعد ستاره سینمای فرانسه و اروپا بهشمار می آمد، در حالی که در سینمای امریکا به جایی نرسید.
در فیلم مستأجر (۱۹۷۶) ساخته رومن پولانسکی در نقش دختر اسرارآمیزی که نمیتواند کمکی به قهرمان روانپریش رومن پولانسکی کند، خوش درخشید. در سال ۱۹۷۷ در فیلم باروکو ظاهر شد.
نخستین نقش امریکایی اش در فیلم نوآر راننده (۱۹۷۸) در نقش یار وفادار رایان اونیل در ماجراجوییهای کینه ورزانهاش، چندان جالب توجه نبود. با وجود حضور در فیلمهایی چون مستأجر و راننده به دام وسوسه ستاره بینالمللی شدن نیفتاده و عمدتاً در فرانسه باقیماندهاست.
فیلم ویولت و فرانسوا (۱۹۷۷) و فیلم نوسفراتو (۱۹۷۹) که تفسیر هرتزوگ بود بر اثر کلاسیک مورنا و فیلم خواهران برونته (۱۹۷۹)، هیچ امکانی برای بروز کیفیات استثنایی آجانی بازیگر بوجود نیاوردند . در واقع تمامی این فیلمها و حتی فیلم کوارتت (۱۹۸۱)، فقط به کیفیات استتیک و فتوژنیک وی تأکید داشتند.
اما بعد از چندی آجانی به بلوغ بازیگری اش رسید. در اوایل دهه ۱۹۸۰، به نظر می رسید که وی به آرامش و قراری دست یافته و در مقابل دوربین اعتماد به نفس نشان می داد. در فیلم سراپا شور و شوق ( ۱۹۸۲ ) به خوبی توانست در مقابل ایو مونتان عرضه اندام کند.
در دهه هشتاد که مطلقاً ارتباطمان با تصویر سینمایی او قطع شده، در مجامع سینمایی فرانسه جایزه باران شدهاست و چنانکه پیداست ستاره اقبالش روز به روز درخشانتر میشود. هرچند در اینجا تصویر ذهنی او پیوندی ناگسستنی با پرتره آدل هوگوی سراسیمه، خجالتی، بی کس و کار و تنها یافتهاست، که اسیر احساسات خود، به باقی دنیا و واکنش هایشان بی اعتنا است. در بقیه فیلمها هم او خصائص یک انتلکتوئل منزوی و دور از دسترس را بروز میدهد . گویی قرار است جانشینی اسلاف خود در سنت ستاره زن / شمایل ملی در فرانسه شود که قبلاً آن را تجربه کردهاند.
در سال ۱۹۸۱ میلادی برنده جایزه بهترین بازیگری سزار و جایزه جشنواره کن برای فیلم زیر سلطه و نیز برنده جایزه جشنواره کن برای فیلم گروه چهار نفره شد. در این سال همچنین فیلم تسخیر (آندره ی زولاوسکی) وی را برنده جایزه نخل طلا بهترین بازیگر زن را از جشنواره کن و نیز جایزه سزار بهترین بازیگر زن شد و فیلم کوارتت (جیمز آیوری) برایش نخل طلا بهترین بازیگر زن را از جشنواره کن به ارمغان آوردند.
فیلم مدار مرگبار در سال ۱۹۸۳ میلادی استعداد آجانی به عنوان بازیگر را تردیدناپذیر کرد. وی توانست غنایی در شخصیت پردازی عرضه کند که تا قبل از آن هرگز امکان بروزش را نیافته بود و در همین سال، نقش آفرینی اش در قالب دختری تباه شده که در پی راز تولدش است در ساخته ژان بکر، یک تابستان مرگبار، ستایش منتقدان و تماشاگران را در پی داشت. فیلم در جشنواره کن آن سال عرضه شد و علیرغم نظرهای ضد و نقیضی که برانگیخت، آجانی را صاحب دومین بهترین بازیگری جایزه سزار کرد. دیگر همگان ایزابل آجانی را به عنوان بازیگر زن پذیرفتند.
در فیلم کامیل کلودل (سال ۱۹۸۷)، در نقش مجسمهسازی که دلباخته هنر و جسارت اوگوست رودن (با بازی ژرار دو پارادیو) است، بازی باشکوهی ارائه داد و توانست نقش پیچیده زن نیمه هنرمند- نیمه مجنون را به زیبایی هر چه تمامتر ایفا کند و برنده جایزه بهترین بازیگری سزار و جایزه بهترین بازیگری خرس نقره یی جشنواره برلین و نیز نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن برای این فیلم شد.
در فیلم ملکه مارگو(سال ۱۹۹۴ میلادی) با اینکه تقریباً چهل ساله بود، چنان جوان و ملیح جلوه کرد که گویی گذشت زمان بر او کوچکترین تأثیری نگذاشته است. نقش شخصیت متناقض و پر از ظرافت مارگو را با آن همه روابط پیچیده با برادران، شوهر و محبوبش، جز آجانی بازیگر دیگری نمی توانست بر پرده به تصویر بکشد و برای همین فیلم برنده جایزه بهترین بازیگری سزار شد.
آجانی به زعم اغلب منتقدان سینما و تئاتر، پدیده نسل خودش و، حداقل طی سه دهه آخر قرن بیستم، مهمترین بازیگر زن پرده و صحنه فرانسه بود. بخصوص به خاطر ایفای نقش کوچکترین دختر ویکتور هوگو که در پی عشق افسری انگلیسی کارش به جنون می کشد، غیرعادیترین شخصیت زن سینمایی پس از ژان مورو خوانده شدهاست. او معجونی است از ملاحت، اقتدار، مدرنیسم و کلاسیسم.
دیوید تامسن او را مناسبترین بازیگر برای ایفای نقش سارا برنار میداند و معتقد است در لباس هر دوره ای، تماشاگر را وادار میکند دنیای آن دوره را جوری باور کند که گویی در زمان حال میگذرد.
ایزابل آجانی را به دلیل بلندپروازی و تبلیغاتی که در اطراف خود به پا کرده، یک ستاره ذاتاً فرانسوی می شناسند.
زندگی شخصی
وی دارای دو پسر است که یکی از برونو نویتن (فیلمبردار و کارگردان) به نام بارنابه نویتن (آهنگساز) است و دیگری از دانیل دی لوییس (بازیگر ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۴) میباشد.