اسفندیار منفردزاده (زادهٔ ۲۴ اسفند ۱۳۱۹ در تهران) موسیقیدان، آهنگساز و تنظیمکنندهٔ ایرانی است.
منفردزاده خود دربارهٔ سابقه اجرای این سرود بعدها چنین میگوید: «... سرود «بهاران خجستهباد» با شتاب و با سازهایی در حد اسباب بازی، با وسایل ضبط زیر متوسط سال انقلاب - یعنی بسیار ابتدائی امروز - با صداهایی کاملاً غیر حرفهای در منزل و نه در استودیو، ضبط شدهاست. . . اگر سرود «بهاران خجستهباد» بدون کمک امتیازات ویژه با چنین اقبالی ماندگار میشود، نام عشق و ایثارگر و انسانی بزرگ یعنی کرامت دانشیان، نیروی پرتوان ماندگاری آن بودهاست، نه موسیقی و اجرایی ابتدایی آنهم با صدای غیرحرفهای من. . .»
در سابقه و تاریخچهٔ ترانهٔ «جمعه»، باید از فیلم «خداحافظ رفیق» ساختهٔ «امیر نادری» گفت و این واقعیت که: کنجکاوی برای شنیدن آن موسیقی و ترانهٔ متن و شعر و صدا، تنها عاملی بود که میتوانست سینماروهای آنروزگار را به دیدن این فیلم جذب کند. فیلمی که از اولین فیلمهای نامتعارف سینمای ایران بود با بازی هنرپیشههایی ناشناخته و نه چندان معروف.
«شهیار قنبری» در مجموعهای از ترانهسرودههای او که با نام «دریا در من» منتشر شده، در پانویس این شعر مینویسد:
«در یک عصر جمعه، ترانهٔ جمعه را در خانهٔ اسفندیار نوشتم. روبروی سازمان سینما پیام. بلوار الیزابت دوم (نوشتم). (سپس آن را با موسیقی اسفندیار) ترانه را به امیر نادری و فیلم خداحافظ رفیقاش، دوستانه پیشکش کردیم. روی جلد صفحهٔ چهل و پنج دور، سه تصویر سپید و سیاه از جوانیی ما (عکس از امیر نادری). پشت جلد. دستانی چروکیده. پیر. سیاه. گرسنه. پای این تصویر نوشتم: ـ نازنین، هدیهای به تو که هر روزت، جمعه است. ترانهٔ آمنه، با صدای آغاسی، همزمان منتشر شد. میگفتند: جمعه بیش از آمنه گل کردهاست! جمعه، پیروزی ترانهٔ نوین بود.» «منفردزاده» در همدلیای که با جریان سینمای متفاوت و معترض داشت و از بابت قولی که داده بود ملودی و ریتم آهنگ و ترانه را میسازد اما از آنجا که خود درگیر تعهدات دیگری است که باید به موقع آماده کند از «محمد اوشال» از آهنگسازان خوب و مطرح آن سالها میخواهد اجرای اینکار را تقبل کند و «امیر نادری» را با او آشنا میکند. «محمد اوشال»، در جواب به این درخواست همکار خود، آن را تنظیم و اجرا میکند. آنچه که ضبط میکند بیشتر با سازهای بادی اجرا شدهاست. روی همین ریتم و ملودی که فضا و ضرباهنگی نظامی دارد، «فرهاد» سرودهٔ «شهیار قنبری» را میخواند. حاصل آن هر چه هست اما به دل «امیر نادری» خوش نمینشیند. پس با نارضائی از کار «اوشال» به خود «اسفندیار منفردزاده» بازمیگردد و با این انتظار که خود او کار را تمام و به قولی که دادهاست عمل کند. این رفتوآمدها با به پایان رسیدن صداگذاری و دوبلهٔ فیلم بیشتر و بیپولی پروژه، فشردهتر و سختتر میشود. تا آن که شبی از روزی که دیگر خلق همه از این به تأخیر و تعویق افتادنها تنگ شده و کار دارد به رنجیدگی خاطر و آزردگی دل میکشد، «منفردزاده» با قرار قبلی و با کمک «شهبال» سر راه به رستورانی که «فرهاد» شبها در آنجا میخواند میرود. ساعتی به انتظار تمام شدن نوبت خواندن فرهاد مینشیند و ساعت سه بامداد او را به همراه «شهبال شبپره» یکی از اعضای گروه «بلککتز» که آن زمان «فرهاد» خوانندهٔ آن گروه است، برمیدارد و از «رستوران کوچینی» در حوالی «بلوار الیزابت» میرانند تا برسند به «استودیو طنین» در خیابان «ثریا» کوچهٔ «رامسر». آنموقع از شب، استودیو آماده است. «گرجی» صدابردار و «محمد اوشال» با قرار قبلی آنجا هستند؛ «ناصر غواص» از جوانان علاقهمندی که معمولاً همان دور و برها هستند هم دم دست است. دیروقت است و چیزی به پگاه نمانده، قبل از اینکه «فرهاد» از پا در بیاید و به خواب بیفتد باید کار را تمام کرد. پس «شهبال شبپره» پشت درام مینشیند و «محمد اوشال» روی کلیدهای پیانو خم میشود و گیتار هم که دست خود «فرهاد» است و «اسفندیار منفردزاده» کنترباس را بدست میگیرد. «شهرام غواص» را صدا میزنند که بیاید و «سوت» را بزند. میآید. میزند و «فرهاد» میخواند. کل کار و اجرا در یک برداشت ـ بدون تکرار دوباره ـ ضبط و تمام میشود. ساعتی بعد که پگاه سر میزند، ترانهٔ «جمعه» متولد شدهاست. «جمعه» با صدای «فرهاد»، بیهیچ چشمداشت مادی، و صرفاً در جهت حمایت از «امیر نادری»، و فیلم «خداحافظ رفیق»، به او هدیه میشود. این ترانه کمی بعدتر با صدای «گوگوش» هم اجرا شد و به بازار آمد؛ ولی اجرای «جمعه» با صدای فرهاد که تلخ میخواند بیشتر مورد قبول افتاد و ماندگار شد. او با صدای خود، این ترانه را به یاد و خاطرهٔ نسل و زمانهٔ ما پیوند زد. هفت سال بعد از انتشار این ترانه، بار دیگر جمعهای دیگر در تاریخ مبارزات مردمی ایران، رخت عزا تن میکند و سیاهپوش میشود. جمعهای که هفدهم شهریور ماه سال پنجاه و هفت است. هنوز روزی از وقوع این کشتار نگذشته که نسخهٔ دوم ترانهٔ «جمعه» در تنظیم و اجرایی تازه، با ریتمی متفاوت و کوبنده به بازار میآید. «اسفندیار منفردزاده»، در اجرای صدای چکشواری که در شروع نمونهٔ بازخوانی شدهٔ این ترانه میشنویم؛ از کوبش ضربههای برهم دو پاره سنگ، و در ادامه از صدای «اسفندیار قرهباغی»، خوانندهٔ سرود مشهور «ای ایران»، برای بخش کورال و همسرایی بهره گرفته بود و «فرهاد» که اینبار آن را با حس و حالی متفاوت از اجرای اول میخواند. این اجرای تازه با نام «جمعه برای جمعه»، در همدلی با واقعهٔ جمعهٔ سیاه ۱۷ شهریور منتشر شد و بعد از واقعهٔ «سیاهکل» پیوندی همیشه با آن رویداد تاریخی نیز دارد.
منفردزاده بعد از انقلاب ترانههایی برای ابی و داریوش آهنگسازی کرد. موسیقی فیلم تابوی ایرانی را نوشت و هماکنون ساکن کشور سوئد است.