مایکل کنِت مان (به انگلیسی: Michael Kenneth Mann) کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیهکننده آمریکایی متولد پنج فوریه سال ۱۹۴۳ است. او بارها نامزد دریافت جایزه از جشنواره های بینالمللی شده است که شامل جایزه آکادمی بفتا، جشنواره فیلم کن و آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک می شود. او دو بار در سالهای ۱۹۹۷ (۷۲امین سالگرد) و ۱۹۹۹ (۷۷امین سالگرد) جشن مراسم اسکار را تهیه کرده است.
مجله «توتال فیلم» او را در میان ۱۰۰ کارگردان برتر دنیا در جایگاه بیست وهشتم قرار داده است. و مجله «تصویر و صدا» در رتبه پنجم از میان ۱۰ کارگردان برتر ۲۵ سال اخیر قرار داده است. هفته نامه «اینترتینمنت ویکلی» مایکل مان را در رده هشتم از میان فهرست ۲۵ کارگردان فعال دنیا قرار داده است.
ابتدای زندگی
مان در شیکاگو در یک خانواده یهودی خواربار فروش به دنیا آمد. پدرش یک مهاجر اوکراینی بود که در جنگ جهانی دوم مانند سربازی کهنه کار خدمت کرد. مادرش متعلق به یک خانواده محلی شیکاگویی بود. مان رابطه نزدیکی با پدر و پدربزرگش داشت. او در نزدیکی هامبولت پارک بزرگ شده و نوجوانی خود را با کار در موزیک بلوز شیکاگو گذرانده است.
او در دانشگاه ویسکانسین-مدیسن زبان انگلیسی خواند و به تاریخ، فلسفه و معماری علاقهمند بود. درهمین دوران بود که برای اولین بار فیلمی از استنلی کوبریک به نام دکتر استرنج لاو (۱۹۶۴) را تماشا کرد و عاشق فیلم شد. در مصاحبه اخیر هفته نامه لس آنجلس، او در توضیح اثر این فیلم بر خودش گفت: «این فیلم به تمام فیلمسازان هم نسل من میگوید که شما می توانید سبک منحصربهفرد خودتان را در حد کمال پرورش دهید و فیلم های مستقلی داشته باشید که به طور همزمان مورد توجه تماشاگران زیادی قرار خواهد گرفت. به عبارت دیگر اگر می خواهید در جریان اصلی صنعت فیلمسازی دنیا کار کنید، مجبور نیستید که فیلم «هفت عروس برای هفت برادر» (استنلی دانن- ۱۹۵۴) را بسازید یا مطیع سیستم فیلمسازی نیچه ای موجود شوید.این همان چیزی است که کوبریک قصد داشت به ما بفهماند.»
دوره زندگی
مان در اواسط ۱۹۶۰ به منظور ادامه تحصیل به آموزشگاه فیلم لندن رفت. پس از اینکه هفت سال را در بریتانیا به مدرسه سینما رفت، همراه با هم نسل هایش آلن پارکر، ریدلی اسکات و آدریان لین به ساخت آگهی های تبلیغاتی پرداخت. در سال ۱۹۶۸ فیلم هایی که او از انقلاب دانشجویان پاریسی گرفت در یک فیلم مستند به نام «قیام» در برنامه «سه شنبه اول» شبکه NBC به نمایش گذاشته شد. بعد از آن او از تجربیاتش در سال۶۸ فیلم کوتاهی بنام «Jaunpuri» ساخت که جایزه هیئت داوران جشنواره فیلم کن را در سال ۱۹۷۰ به خود اختصاص داد.
مان در سال ۱۹۷۱ پس از اینکه از همسر اولش جدا شد برای ساخت یک مستند جاده ای بنام "17Days Down the Line" به ایالات متحده برگشت. مان سال ۱۹۷۱ نمایشی به نام «داستان پلیس» را به همراه پلیسی نویس معروف جوزف ومبوگ نوشت. «داستان پلیس» در بیان جزئیات واقع گرایانه زندگی واقعی پلیس ها بسیار رضایت بخش بود و مان به ضرورت تحقیق اولیه برای اعتبار بخشیدن به کارهایش پی برد.
اولین فیلم قابل توجه او که در قطع تلویزیونی ساخته شد، «جریکو مایل» نام داشت که به صورت تئاتر هم در اروپا به نمایش درآمد. این فیلم جایزه امی بهترین فیلم تلویزیونی و بهترین کارگردانی را در سال ۱۹۷۹ از آن خود کرد. او در تلویزیون با دو سریال "میامی وایس" و "داستان پلیس" بعنوان مدیر تهیه همکاری داشت. بر خلاف باور عمومی، او این سریالها را نساخته و فقط بعنوان مدیر تهیه با این سریالها همکاری داشت ولی با این حال تاثیرات سینماتیک او بر روی بازی و سبک این سریالها دیده میشود.
در حال حاضر مایکل مان نه تنها کارگردانی آینده دار بلکه یکی از بهترین فیلمسازان آمریکاست. سبک بسیار متمایز او در کارهایش پیداست.
دانته اسپینوتی به عنوان مدیر فیلمبرداری بیشترین همکاری را با مان داشته است. مان علاقه زیادی به مناظر بی روح شهری دارد و در سبک تصویری کارش اغلب بر دورنگ آبی بی رنگ و سفید استریل تاکید دارد.
اولین کار سینمایی موفق مان به عنوان کارگردان فیلم «سارق» (۱۹۸۱) با بازی درخشان جیمز کان بود. تریلر هوشمندانه ای که در آن با استفاده از سبک خاص خود ثروت و احساس را در کنار هم قرار داده است. فیلم بعدی او «محافظ» (۱۹۸۳) بازنگری اشغال رومانی توسط نازی هاست که به آن بُعد ماوراالطبیعه داده شده است. کار از نظر تجاری با شکست روبه رو شد و کار تا آنجا پیش رفت که تقریباً یونیورسال متقاعد شد کسی برای تماشای فیلم به سینما نخواهد آمد. اگر چه ۹۶ دقیقه فیلم خیلی کوتاه تر از چیزی بود کهمان قصد داشت عرضه کند، اما فیلم توانست هواداران زیادی در بین دوستداران سینما بیابد ولی هنوز پخش آن به صورت DVD باقیمانده است.
در سال ۱۹۸۶ مان اولین کسی بود که برایان کاکس را در شخصیت هانیبال لِکتِر در فیلم «شکارچی انسان» به نمایش گذاشت. در مقدمه DVD «شکارچی انسان» ویلیام پترسون توضیح می دهد که به دلیل دقت و توجه بیش از حد مان بر کارهایش ساخت این فیلم چندین سال به طول انجامیده است. در سال ۱۹۹۲ فیلم اقتباسی او از کتاب فنیمور کوپر با نام «آخرین بازمانده موهیکان ها» با اقبال عمومی روبرو شد. مان در این فیلم با همکاری فیلمنامه نویس کریستوفر کرو توانسته فضایی ایجاد کند که در آن ستمگری، غیرتمندی، دلخستگی، انتقام جویی و غرور موجود در جامعه سرخپوستی را به خوبی نمایش دهد. بزرگ ترین موفقیت وی در نزد منتقدان در دهه ۱۹۹۰ با دو فیلم «مخمصه»(۱۹۹۵) و «نفوذی» (۱۹۹۹) بود. در فیلم «مخمصه» رابرت دنیرو و آل پاچینو و در «خودی» راسل کرو نقش های اصلی را بر عهده داشتند.
در فیلم بعدی اش «علی» (۲۰۰۱) با بازی ویل اسمیت کار با دوربین دیجیتال را تجربه کرد. این فیلم به شهرت بیشتر ویل اسمیت کمک کرد و او نامزد دریافت جایزه اسکار شد. در «وثیقه» او تمامی نماهای خارجی را با دوربین دیجیتال تصویربرداری کرده و به همین دلیل توانست جزئیات بیشتری را در نماهای شب تصویر بگیرد، در حالی که بیشتر نماهای داخلی فیلم با دوربین آنالوگ فیلمبرداری شده است. در سال ۲۰۰۴ مان در مقام تهیه کننده فیلم «هوانورد» را بر اساس زندگی هاوارد هیوز ساخت. نقش هاوارد هیوز را لئوناردو دی کاپریو برعهده داشت.
بعد از آن مان فیلم اقتباسی «میامی وایس» را کارگردانی کرد. در سال ۲۰۰۹ مان «دشمنان مردم» را برای کمپانی یونیورسال نوشته و کارگردانی کرده است. «دشمنان مردم» درباره فضای ناامیدکننده موج جنایی آمریکا در دهه ۳۰ براساس کتاب ارزشمند برایان بروگ با همین نام است که بزرگ ترین موج جنایت آمریکا و ایجاد FBI را در سال ۱۹۳۳-۳۴ مورد بررسی قرار داده است. «دشمنان مردم» یک فیلم بلند ۱۴۰ دقیقه ای است که به هیچ عنوان بلند به نظر نمیرسد.
فیلم شناسی بعنوان کارگردان
سارق(۱۹۸۱)
شکارچی انسان(۱۹۸۶)
آخرین موهیکان(۱۹۹۲)
مخمصه(۱۹۹۵)
نفوذی(۱۹۹۹)
علی(۲۰۰۱)
وثیقه(۲۰۰۴)
میامی وایس(۲۰۰۶)
دشمنان ملت(۲۰۰۹)
بلکهت (۲۰۱۵)