گورو تبهکاری است که با شنیدن خبر دزدیده شدن هرم بزرگ جیزه صمیم میگیرد تا برای تحت تأثیر قرار دادن رئیس بانکی که از آن برای کارهایش وام میگیرد، ماه را بدزدد. او دستیارانی به نام مینیون دارد که موجوداتی بسیار کوچک هستند و به کتک کاری و خرابکاری علاقهٔ ویژهای دارند و موشهای آزمایشگاهی دکتر نفاریو دستیار گورو و مسئول آزمایشگاه زیرزمینی او هستند. برای دزدیدن ماه او به دستگاه کوچککننده که در شرق آسیاست، نیاز دارد. او به آنجا میرود ولی وکتور رقیب او (که پسر رئیس بانک نیز هست) دستگاه را از او میرباید. گورو به دنبال وکتور میرود ولی امنیت پناهگاه او بسیار بالاست و راه ورودی پیدا نمیکند. ناگهان متوجه میشود که ۳ دختر شیرینیفروش که از طرف یتیمخانه به دم در خانهٔ او میآیند تا شیرینی بفروشند، میتوانند به راحتی داخل خانهٔ وکتور شوند. او از دکتر نفاریو میخواهد تا روبات کلوچهای بسازد برای این که بشود وکتور را گول زد و سیستم امنیتی پناهگاه او را مختل کرد؛ ولی گوشهای نفاریو سنگین است و همیشه درخواستهای گورو را اشتباه انجام میدهد. بعد او به یتیمخانه میرود و سرپرستی این بچهها را قبول میکند. او ابتدا روابط خوبی با آنها ندارد ولی کمکم به بچهها علاقهمند میشود. او به کمک بچهها و روباتها دستگاه کوچککننده را از وکتور پس میگیرد و از آن طرف دکتر نفاریو به یتیمخانه زنگ میزند و میگوید که گرو میخواهد بچهها را پس بدهد. چون وقت کمی برای کامل شدن ماه مانده است و بچهها حواس گورو را پرت میکنند. گورو ناراضی است ولی چارهای ندارد جز اینکه بچهها را به یتیمخانه بازگرداند. بچهها او را به مراسم نمایش رقص خود دعوت میکنند، ولی تاریخ آن دقیقاً مطابق با روزی است که او میخواهد ماه را بدزدد.
روز موعد فرا میرسد. گورو به فضا میرود و با دستگاه کوچککننده ماه را کوچک میکند و آن را در جیبش میگذارد. دکتر نفاریو هم در آزمایشگاه کشف میکند هر چیزی که بزرگتر باشد و به وسیلهٔ این دستگاه کوچک شود زود تر به اندازهٔ واقعیاش برمیگردد. گورو سریع به زمین برمیگردد تا به مراسم رقص برسد، ولی او دیر میرسد و مراسم رقص تمام شدهاست. از طرف دیگر متوجه میشود که وکتور بچهها ربودهاست و ودر عوض ماه را میخواهد. گرو ماه را به وکتور میدهد و وکتور زیر قولش میزند و با استفاده از سفینهای که در پناهگاهش دارد فرار می کندو گورو دنبالش میرود نفاریو و مینیونها هم به کمک او می آیندآن دو و مینیونها بچه هارا پس میگیرند ولی ماه در سفینهٔ وکتور به اندازهٔ قبلیاش برمیگردد و وکتور به همراه ماه به فضا میرود.
سپس در سکانس آخر نشان داده میشود که گورو، دکتر نفاریو و بچهها و مینیونها در کنار هم با خوبی و خوشی زندگی میکنند.
ماجرا از آنجا آغاز میشود که آزمایشگاه مخفی در نزدیکی قطب شمال توسط یه وسیله عجیب، شبیه به یک آهنربای غولپیکر دزدیده میشود. اتحادیه مبارزه با تبه کاران، «گرو» (شخصیت های ابر ضد قهرمات سابق) را استخدام کرده تا مسبب این حادثه را بیابد.
گرو و زن و بچه اش زندگی عاشقانه ای را آغاز کرده اند و مشغول خوشگذرانی هستند که یکدفعه سر و کله برادر گروه پیدا می شود و شرارتی جدید آغاز می گردد که...
فیلم جذاب و دوست داشتنی بود.
بسیار زیبا و جالب حتما پیشنهاد میکنم ببینین
فیلم جالبی بود واقعا
خیلی جالبه