بخش کوتاهمدت شمارهٔ ۱۲ (انگلیسی: Short Term 12) یک فیلم مستقل در ژانر درام، محصول سال ۲۰۱۳ آمریکا، به نویسندگی و کارگردانی دستین دنیل کرتون است. کرتون این فیلم را براساس فیلمی کوتاه به همین نام که خودش در سال ۲۰۰۹ آن را تولید کرده بود، ساختهاست. داستان فیلم دربارهٔ زن جوانی بهنام گریس با بازی بری لارسون است که در یک مرکز خصوصی به عنوان سرپرست کار میکند و وظیفه نگهداری و مراقبت از سلامت نوجوانان و بچههایی را دارد که اکثر آنها از لحاظ روحی شرایط بسیار بدی دارند.
کرتون فیلمنامه این فیلم را براساس تجربه واقعی به نگارش درآورده است. کرتون پیشتر تجربه حضور در مراکز خصوصی نگهداری از بچهها و مواجه با نوجوانانی که از مشکلات روحی رنج میبرند را داشت و ایدهٔ اولیهٔ داستان نیز از همین طریق به ذهنش رسید. او براساس این ایده فیلمنامهای نوشت و آن را در سال ۲۰۰۹ تبدیل به فیلمی کوتاه کرد. کرتون به غیر از نویسندگی و کارگردانی، تهیهکنندگی کار را نیز خودش برعهده داشت. واکنشهای مثبت به فیلم کوتاه، کرتون را به این فکر انداخت که این ایده جای کار بسیاری دارد و میتوان بر اساس آن فیلمی بلند تولید کرد؛ بنابراین او فیلمنامه خود را نوشت و کار تولید را آغاز کرد. به غیر از بری لارسون که بازی در نقش اصلی را برعهده دارد، بازیگرانی همچون جان گلگر، کیتلین دیور، رامی ملک، کیت استنفیلد و ملورا والترز در فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.
بخش کوتاهمدت شمارهٔ ۱۲ نخستین بار در تاریخ ۱۰ مارس ۲۰۱۳ و در طی فستیوال جنوب از جنوب غربی اکران شد. اکران جهانی فیلم از تاریخ ۲۳ اوت ۲۰۱۳ آغاز شد. فیلم با استقبال گرمی از سوی منتقدان و تماشاگران مواجه شد و به خصوص به خاطر رئالیسم و صمیمت موجود در فیلم و البته بازی بری لارسون نقدهای مثبت فراوانی دریافت کرد. منتقدان فیلمنامه، کارگردانی و تیم بازیگری را تحسین کردند و بخش کوتاهمدت شمارهٔ ۱۲ را به صورت گسترده جزو بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۳ دانستند. فیلم که با بودجهای زیر ۱ میلیون دلار ساخته شده بود در اکران به فروش ۲٫۳ میلیون دلاری رسید. هیئت ملی بازبینی فیلم، بخش کوتاهمدت شمارهٔ ۱۲ را جزو ده فیلم برتر سال ۲۰۱۳ معرفی کرد. فیلم همچنین موفق به کسب جایزه ویژه هیئت داوران از فستیوال جنوب از جنوب غربی و نامزد جایزه ایندیپندنت اسپیریت برای بهترین بازیگر نقش اول زن برای بری لارسون شد.
داستان
داستان فیلم در یک مرکز خصوصی بهنام «بخش کوتاهمدت شمارهٔ ۱۲» اتفاق میافتد. این مرکز وظیفه نگهداری و مراقبت از سلامت نوجوانان و بچههایی را برعهده دارد که اغلب بدسرپرست یا بیسرپرست هستند و دچار مشکلات روحی شدیدی شدهاند. گریس که زنی جوان با گذشتهای تلخ است به همراه همسر خود میسن و چند همکار دیگرش از جمله مرد جوانی بهنام نیت که به تازگی به جمع آنها اضافه شدهاست به عنوان سرپرست در این مرکز کار میکنند. گریس سبک خاص خود را در ارتباط برقرار کردن با بچهها دارد و سعی میکند با آنها بسیار صمیمی باشد اما از سوی دیگر حساسیت زیادی بر روی قوانین مرکز دارد و از بچهها درخواست میکند که حتماً این قوانین را رعایت کنند. گریس به شغل خود علاقه دارد و مدام سعی میکند بهترین لحظات را برای همکاران و به خصوص بچهها رقم بزند.
مدیر مرکز که جک نام دارد به سراغ گریس میآید و پرونده شخصی به نام جیدن را به او میدهد و میگوید که او برای مدت کوتاهی به جمع آنها اضافه خواهد شد. جیدن دختر جوانی است که به افسردگی مبتلاست. پدر و مادر جیدن از هم طلاق گرفتهاند و جیدن با پدرش که اصلاً رابطه خوبی با او ندارد زندگی میکند. گریس به ملاقات جیدن میرود و قوانین را به او توضیح داده و از او میخواهد که قوانین را رعایت کند. در این بین گریس متوجه حاملگی خود میشود اما به دلیلی نامعلوم تصمیم به سقط جنین میگیرد. گریس برای انجام سقط حتی وقت هم تعیین میکند اما سرانجام پشیمان شده و موضوع را با همسر خود یعنی میسن در میان میگذارد که این باعث خوشحالی میسن میشود. میسن به گریس میگوید که جایی برای نگرانی نیست و آنها قطعاً از پدر و مادر فوقالعادهای خواهند شد. در یک روز کاری، دو نفر از بچهها در مرکز با یکدیگر دعوا میکنند. یکی از آنها که پسر جوان و سیاهپوستی بهنام مارکوس است که دوران کودکی سیاهی را پشت سر گذاشته و مدت زیادی است که در بخش کوتاهمدت شمارهٔ ۱۲ زندگی میکند اما به زودی قرار است آنجا را ترک کند زیرا به زودی هجدهساله میشود. میسن نزد مارکوس رفته و با او حرف میزند. پیش از جشن خداحافظی، گریس موهای مارکوس را به درخواست خودش میتراشد و همین جاست که مارکوس نزد گریس و میسن اعتراف میکند که در دوران کودکی مدام از مادرش کتک خوردهاست و برای همین است که کنترلی بر روی رفتارهای خود ندارد. این اعتراف او باعث احساساتی شدن میسن و گریس میشود.
مدتی بعد خبر میرسد که پدر جیدن میخواهد او را از مرکز ببرد. جیدن بنا به دلایلی از این مسئله ناراحت میشود. او وسایل خود را جمع میکند اما در روز موعود خبری از پدرش نمیشود. جیدن خشمگین به اتاق خود میرود و در را به روی خود می بنند. گریس که از سابقه افسردگی و آسیب زدن جیدن به خودش آگاه است سعی میکند او را آرام کند اما جیدن بسیار ناراحت و خشمگینتر از آن است که به حرف گریس گوش دهد. سرانجام گریس با کمک میسن و نیت موفق به مهار کردن و آرام کردن جیدن میشود. گریس با جیدن حرف زده و او را آرام میکند. همچنین برای اینکه روحیه او بهتر کند در شب تولد جیدن به همراه بچههای دیگر برایش تولد میگیرد و به او کادو میدهد. اما با تمام این کارها غم عمیق درون جیدن از بین نمیرود. گریس که متوجه شده مشکل جیدن بسیار عمیق است با او صحبت میکند و جیدن در نهایت اعتراف میکند که پدرش از او سوءاستفاده جنسی میکند و برای همین هم میخواهد در مکانی دور از او زندگی کند. گریس که از واقعیت زندگی جیدن خشمگین شدهاست گزارشی نوشته و آن را به جک میدهد تا نگذارد پدر جیدن، او را با خود به خانه ببرد.
روز بعد گریس متوجه میشود پدر جیدن، او را از مرکز بردهاست. گریس خشمگین نزد جک میرود اما جک میگوید آنها مدرکی از پدر جیدن ندارد و چون خود جیدن هم اعتراف رسمی در این مورد نکردهاست در نتیجه نمیتوان او را در مرکز نگه داشت. گریس که بههیچوجه با سخنان جک قانع نشدهاست سعی میکند خودش کاری کند اما مشکلات خود او در مرکز زیادتر میشود. به گریس خبر میرسد که ماهی مارکوس که او بسیار به آن علاقه داشت کشته شدهاست. گریس ابتدا فکر میکند یکی از بچههای مرکز بهنام لوئیس که سابقه درگیری با مارکوس را دارد این کار را کردهاست اما لوئیس این مسئله را انکار میکند. هنگامی که گریس نزد مارکوس میرود تا با او حرف بزند متوجه میشود که مارکوس رگ دستانش را زده و خودکشی کردهاست. مارکوس خیلی سریع به بیمارستان منتقل میشود و از مرگ نجات مییابد. گریس از بیمارستان مستقیم به خانه جیدن میرود و با او صحبت میکند. هنگامی که جیدن از گریس علت کارش را سؤال میکند، گریس راز زندگی خود را فاش میکند. گریس میگوید که در زمان بچگی توسط پدرش بارها مورد تجاوز جنسی قرار میگرفتهاست و حتی یکبار از او حامله هم شدهاست که در نهایت بچه را سقط کردهاست. گریس میگوید که او از پدرش شکایت کرده و او را به زندان انداخته و جیدن هم باید همین کار را بکند و جیدن در نهایت قبول میکند. آنها نزد پلیس و مددکاری اجتماعی میروند و جیدن حقیقت ماجرا را دربارهٔ پدرش به آنها میگوید.
داستان با پرشی چندین هفتهای به جلو میرود. گریس به همراه میسن برای انجام سونوگرافی به دکتر میرود و متوجه میشود بچه درون شکمش در سلامت کامل است. روز بعد میسن به همکاران خود تعریف میکند که روز قبل مارکوس را به همراه دوست دخترش در یک کافه دیده و حال او کاملاً خوب بودهاست. این خبر باعث خوشحالی نیت و دیگر اعضای بخش کوتاهمدت شمارهٔ ۱۲ میشود و آنها با انرژی بیشتری به کار خود ادامه میدهند.
بازیگران
بری لارسون در نقش گریس هاوارد
جان گلگر در نقش میسن
رامی ملک در نقش نیت
کیتلین دیور در نقش جیدن کول
کیت استنفیلد در نقش مارکوس
ملورا والترز در نقش دکتر هندلر
کوین هرناندز در نقش لوئیس
الکس کالووی در نقش سمی
فرنتس ترنر در نقش جک
لیدیا دو وو در نقش کندرا
استفانی بیاتریز در نقش جسیکا
دایانا-ماریا ریوا در نقش پرستار
جوایز
بخش کوتاهمدت شمارهٔ ۱۲ نامزد و برنده جوایز متعددی از جشنواره و مراسمهای مختلف سینمایی شد.