خلاصه داستان
اتومبیل
رنوی مردی به نام «افشار» که به حد افراط، تابع نظم و مقررات است و بدین
سبب با همسرش اختلاف دارد؛ در یک میهمانی ربوده میشود و بحث و جدل زن و
شوهر، موجب میشود که آقای افشار خانه را ترک کند و چند روزی را در
میهمانسرایی که در دورهٔ دانشجویی در آن ساکن بوده بگذراند. او به توصیهٔ
یکی از همکارانش برای یافتن اتومبیل مسروقه، از جوان آس و پاسی کمک
میگیرد. در روزهایی که افشار با جوان آس و پاس همراه است، روحیهاش دگرگون
میشود و سرانجام پس از یافتن اتاقک اتومبیل، همراه همسر و فرزندانش به
خانه بازمی گردد.