هانیبال (به انگلیسی: Hannibal) یکی از چندگانه فیلمهای مربوط به شخصیت هانیبال لکتر یک دکتر روانی میباشد که به قلم توماس هریس نوشته شدهاست این فیلم آمریکایی به کارگردانی ریدلی اسکات محصول سال ۲۰۰۱ میلادی است. این فیلم ادامه فیلم سکوت برهها میباشد.
داستان
۱۰ سال پس از موفقیت استارلینگ در پرونده بیل بوفالو و ارتفای کلاریس در کارش و تبدیل شدن به یک مأمور ویژه FBI، پرونده هانیبال لکتر که در قسمت قبل از تیمارستان فرار کرده را به او میسپارند.
در میان جستجو و تحقیق او طی یک درگیری بین افراد پلیس و باند قاچاقچیان یکی از افراد پلیس کشته میشود و اکثر قاچاقچیان هم کشته میشوند مسئولیت این پرونده با کلاریس استارلینگ(جولیان مور) بوده و این پرونده با نتیجه اش به نوعی رسوایی برای کلاریس بود. کلاریس مورد انتقاد افراد زیادی قرار گرفت مخصوصاً شخصی به نام پاول کرندلر که با کلاریس خصومت داشت و به نوعی بالا دست او محسوب میشد.
در این میان مردی ثروتمند به نام ماوسن ورگر میخواهد از دکتر لکتر به دلیل اینکه او را مجبور کرده تا پوست خودش را بکند انتقام بگیرد (ورگر مردی بود که هر چیزی را تجربه کرده بود و بارها با لکتر ملاقات کرده بود و از او میخواست که به او پیشنهاد یک کار جالب و هیجانی را بدهد. بالاخره روزی لکتر به ورگر که بسیار مست بود پیشنهاد داد تا گوشت صورت خودش را ببرد و به سگها بدهد. ورگر اینهای را شکست و بالای چهارپایه رفت و با تکه اینه گوشت صورت خود را برید و بلند میخندید) و کلاریس را به خانه خود دعوت میکند تا اطلاعاتی از دکتر لکتر به دست آورد (در قسمت اول کلاریس با دکتر لکتر ارتباط داشته)
دکتر لکتر هم در این مدت در کتابخانه و موزه نشستهایی ادبی تشکیل میداده و برای مردم در مورد هنر و تاریخ سخنرانی میکرده در میان شنوندگان، شخصی به نام پازی در اطلاعیهای متوجه میشود که نام او جزو ده نفری است که افبیآی در پی آنهاست و در صورت معرفی او ۲ میلیون ۵۰۰ هزار دلار میپردازند و اطلاعیهای هم از طرف ماوسن ورگر تنها قربانی زنده مانده از دست دکتر لکتر که بدنبال انتقام گرفتن از اوست با پیشنهاد ۳ میلون دلاری میخواند پس از آن تصمیم میگیرد دکتر لکتر را به ماوسن ورگر (مردی که پوست خودش را کنده بود) معرفی کند. اما دکتر لکتر متوجه میشود و او را از بالکن موزه در حالی که شکم او را با چاقو بریده بود به دار میزند.