دخیل (فیلم) فیلمی به کارگردانی و نویسندگی داریوش یاری ساختهٔ سال ۱۳۸۰ است.
اهالی روستا در حال آماده شدن برای انجام مراسم عاشورای حسینی هستند.اکبر
نوجوانی که پدرش از او خواسته حالا که به سن تکلیف رسیده باید مثل برادرش
در مراسم قمه زنی شرکت کند چون از این کار می ترسد، از آن طفره میرود و
مشکلش را با نجار روستا در میان می گذارد. نجار به اکبر پیشنهاد میکند که
به جای قمه زدن، نذری را برآورده کند .
اهالی روستا برای مراسم پرده خوانی روز عاشورا، به دنبال اسب سفیدی هستند.
در این حال مردی میان سال همراه با دختر نوجوان و افلیج خود، ستاره، برای
مراجعه به طبیبی که با گیاهان طبی بیمارانش را معالجه میکند وارد روستا
میشود. او با اسب سفید وارد روستا می شود. اهالی از او میخواهند تا برای
مراسم، اسب خود را به امانت به آنها بسپارد، اما مرد مخالف این امراست.
اکبر پنهان از مرد، ستاره را همراه با گاری به نزدیک محل پرده خوانی میبرد و
از سوی دیگر هم اسب سفید مرد به طرف میدان می آید و مردم دور او جمع می
شوند و بار دیگر به صاحبش اجبار می کنند تا او اسبش را برای رسم پرده خوانی
به آنها بسپارد، اما مرد همچنان مخالفت می کند و دلیل مخالفتش اینست که
نذر و نیت او (معالجه دخترش ستاره) برآورده نشده است.
اکبر روز قمه زنی، فرار می کند و پدرش برای این که او را ناچار از این کار
کند، تهدیدش می کند که گوساله اش را قربانی خواهد کرد.اکبر که با خانواده
مرد مسافر و دختر بیمار او صمیمی شده، به طور اتفاقی به مشکل آنها پی میبرد
و نهایتاً تصمیم میگیرد که گوساله خود را با نیت خوب شدن ستاره در مراسم
عزاداری قربانی کند، مراسم عاشورا انجام میشود، نذر اکبر برآورده شده و
پاهای ستاره نیز معالجه می شود.