غزل فیلمی به کارگردانی محمدرضا زهتابی و نویسندگی محمدرضا زهتابی، فریدون فرهودی محصول سال ۱۳۸۰ است
خلاصه داستان
غزل و داریوش مدت هاست به یکدیگر علاقه مندند امّا خانواده غزل با این ازدواج مخالفند، بعد از اینکه دانشگاه، غزل را به خاطر رابطه اش با داریوش اخراج می کند، او از داریوش می خواهد تا تدبیری برای آینده شان بیاندیشد. داریوش با راهنمایی هم خانه اش -که در یک نمایشگاه ماشین کار میکند - قرار میشود تا ماشین گران قیمتی را سرقت کرده و با پول آن سر و سامانی به زندگیشان بدهد. داریوش ماشین خسرو را دزیده و می فروشد و با غزل قرار می گذارد با پول ها به خارج از کشور بروند، اما پیش از هر حرکتی، دستگیر و زندانی می شود. غزل پول ها را نزد خسرو برده و خواستار آزادی داریوش میشود، اما خسرو برای این امر، تنها ماشین خود را میخواهد، امّا پس از این که غزل مشکل خود را، اینکه از داریوش باردار است و نمی خواهد زمان وضع حمل پدرش در زندان باشد،را به او میگوید خسرو رضایت میدهد اما کمی بعد با اظهار عشق به غزل، خواستار ازدواج با او میشود ضمن این که سرپرستی بچه را نیز می پذیرد. غزل درخواست خسرو را پذیرفته و با او ازدواج می کند،دو ماه بعد ، داریوش از زندان آزاد شده به طور مستمر، مزاحم غزل و خسرو می شود اما سرانجام توافق میکند که با دریافت پنجاه میلیون تومان، آنها را به حال خود واگذارد. غزل به زودی راز فداکاری خسرو را کشف میکند و درمی یابد که او چون بیمار است و نمی تواند صاحب فرزندی شود، از آنجا که نگران موقعیت اجتماعی خود است دست به این اقدام زده است. غزل که می بیند چگونه زندگی و آینده اش به بازی گرفته شده تصمیم میگیرد تا از آن پس به تنهایی زندگی کند