در حاشیه عنوان سریال تلویزیونی طنزی به کارگردانی مهران مدیری است که در ۹۰ قسمت ۴۰ دقیقهای، در ابتدا برای شبکه تهران تهیه شد ولی در نهایت در نوروز ۱۳۹۴ از کانال ۳ سیما
به نمایش درآمد. این مجموعه تلویزیونی چهارمین سریال مهران مدیری در دههٔ
۱۳۹۰ و اولین سریال او پس از بازگشت به تلویزیون است که با حاشیههایی که
از سوی جامعه پزشکان گریبانگیر آن شد زودتر از موعد از روی آنتن کنار رفت.
خلاصه داستان فصل اول
هومن
صحرایی در یک رشته خاص پزشکی مربوط به خون به نام پلاستوریز سلولهای
بینابینی که در کشور کمتر به آن پرداخته میشود متخصص است و در شرایطی ست
که در پست بیمارستانی خود هیچ مراجعه کنندهای ندارد. او که فردی متعهد و
متخصص است برای رفع بیکاری خود به اورژانس سرکشی میکند و اتفاقی با یک
پزشک متخلف وارد درگیری فیزیکی شده و به همین دلیل از شغل خود بیکار
میشود.
در شرایط مالی بسیار نابسامان وقتی که کتب درسی دانشگاه خود را به حراج
گذاشته بود اتفاقی با استاد دانشگاه خود یعنی دکتر کیمرام روبرو میشود.
کیمرام که پزشکی خیرخواه است و از جزئیات داستان بیکار شدن هومن با خبر
است او را به «هیئت نظارت بیمارستانهای تهران» سفارش میکند. هومن که
اصلاً نمیداند چه شغلی برایش در نظر گرفته شده و فقط در پی فعالیت در
زمینه تخصصی خود است مأمور میشود تا یک مرکز درمانی وقف شده و بسیار مجهز
به نام «حاشیه» که ۸۰سال است که راهاندازی نشده را راهاندازی و مدیریت
کند. اما آن منطقهٔ خارج از شهر، حالا پس از ۸۰سال در نزدیکی شمال شهر
تهران قرار گرفته و زمین آن ارزش بالایی پیدا کرده. نام نوهٔ شخصی که آن
زمین را برای ساخت بیمارستان اهدا کرده «کنگر زهتاب» است. زهتاب به فکر
منافع خود است و با ظاهری خیرخواه به صورت پنهانی کارشکنی میکند تا زمین
را بفروشد.
هومن صحرایی در این مسیر با سهراب کاشف (یک جراح پلاستیک بدهکار و فراری که
سابقه کلاهبرداری دارد و پروانه پزشکی او باطل شده) و بهروز عشقی (فردی
بیکار با مدرکی نامعتبر دربارهٔ جراحی امعا و احشاء از منطقهای در
فیلیپین که وجود خارجی ندارد به نام کولوکوکو) آشنا و همراه میشود مدرک بهروز که در فیلیپین گرفته در حد سیکل درایران است.
هومن صحرایی که به عنوان مدیر بیمارستان انتخاب شده به جای اینکه دربارهٔ
کادر بیمارستان و اطرافیان خود تحقیق کند و جدی و دقیق باشد، به آلت دست
زهتاب، سهراب و بهروز تبدیل شده و حتی این سه نفر برای اینکه آیا او مدیر
بیمارستان باشد یا نه تصمیم میگیرند. این سه نفر، افراد غیر متخصص یا
نالایق را در بیمارستان استخدام میکنند.
سودجویی و جاه طلبی زهتاب و هرج و مرج بیمارستان فقط به خرج تراشی برای
بیماران با رقمهای هنگفت و جراحیهای بیدلیل آنها و قاچاق اعضای بدن ختم
نمیشود بلکه نهایتاً باعث میشود تا افراد سالم زیادی در یک مانور
بیمارستانی صدمات جدی ببینند یا مفقود شوند. خبر آبروریزی این مانور از
تلویزیون پخش میشود اما همچنان اقدامی از طرف اداره نظارت صورت نمیگیرد.
هومن فکر میکند که تنها خو مقصر است و در یک ویدئو و یک همایش به این
موضوع اعتراف میکند. ویدئوی اعتراف شهرت جهانی پیدا میکند.
نهایتاً در قسمتهای پایانی سری اول سریال، دکتر کیمرام که پزشکی سرشناس و
مورد اعتماد بوده و با اداره نظارت بر بیمارستانها در ارتباط است با رویی
خوش به بیمارستان حاشیه مراجعه کرده، تعرفه استاندارد بیمارستانی را به
زهتاب داده، حضورش موجب ترس تمام پرسنل متخلف شده و یک سرپرستار جدی را نیز
به هومن معرفی و سفارش میکند. در این مرحله هومن مجدد عدم صلاحیت خود در
مدیریت را نشان میدهد. با اینکه زهتاب از اداره نظارت بسیار میترسد ولی
در پاسخ به تعرفه استاندارد کیفیت تجهیزات بیمارستان را به شدت کاهش میدهد
و حتی پاسخدهی به بیماران سطح متوسط و پایین جامعه نیز کاملاً متوقف
میشود. در این مرحله تمام پنهانکاریهای سهراب، بهروز و دیگر کارمندان مثل
فلافل فروش که دکتر مسئول داروخانه شده بود آشکار میشود و تمام پرسنل و
پزشکان از جمله هومن، زهتاب، بهروز و سهراب دستگیر میشوند.