خانهای از شن و مه محصول سال ۲۰۰۳ کمپانی دریمورکز در هالیوود است. نقشآفرینان اصلی این فیلم بن کینگزلی، جنیفر کانلی، ران الدارد و شهره آغداشلو هستند.
فیلم بر اساس داستانی از Andre Dubus III، نویسنده آمریکایی ساخته شدهاست. این فیلم نخستین فیلم وادیم پرلمان، کارگردان اوکراینی-آمریکایی است.
پیام فیلم
"Some dreams can't be shared"
«برخی رؤیاها را نمیتوان به اشتراک گذاشت.»
داستان فیلم
داستان در اوایل دهه ۹۰ میلادی صورت میگیرد. امیر مسعود بهرانی (به بازیگری بن کینگزلی) یک سرهنگ نیروی هوایی شاهنشاهی ایران در پی انقلاب ۱۳۵۷ همراه با همسرش نادیا (به بازیگری شهره آغداشلو) و پسر نوجوانش اسماعیل به آمریکا کوچ میکند و در سانفرانسیسکو ناگزیر میشود برای ادامه زندگی به سبک اشرافی گذشتهاش به کارهای سخت روی آورد. وی با دیدن آگهی حراج یک خانه در نزدیکی ساحل، به خرید خانهای کوچک و دنج مبادرت میکند که از سوی شهرستان آن ناحیه به حراج گذاشته شده بوده. ساکن اصلی آن خانه زنی جوان و افسرده بنام کاترین (بازیگری جنیفر کانلی) است که همسرش او را ترک کرده و خانه از پدرش به او رسیدهاست. اما کاترین به دلیل عدم توجه به پرداخت مالیاتهای سالیانهٔ به شهرستان، خانه را از دست داده، و اکنون بهرانیها ساکن آناند. کاترین و خانواده سرهنگ بهرانی در واقع بدون آنکه هیچیک تقصیری داشته باشند در تلاش برای تصاحب آن خانه، با هم در تقابل قرار میگیرند.
یک پلیس محلی بنام ستوان لستر (بازیگری ران الدارد) با دیدن کاترین عاشق او میشود، تا حدی که زن و فرزندان خود را ترک کرده، و برای پسگیری خانهٔ سابق کاترین، خانواده سرهنگ بهرانی را بطور غیرقانونی در فشار میگذارد، اما کار به جایی نمیبرد.
نهایتاً، کاترین به خانه سابق خود رفته، و در آنجا اقدام به خودکشی میکند، اما خانواده بهرانی به موقع از این اقدام او جلوگیری میکنند. لستر از این حادثه مطلع گشته، و خانواده بهرانی را با تهدید اسلحه درون خانه خودشان در توالت زندانی میکند.
صبح روز بعد، و پس از سپری کردن شب در توالت، سرهنگ بهرانی به لستر قول میدهد که خانه را به شهرستان باز بفروشد تا کاترین بتواند سعی کند آن را به نحوی از شهرستان پس گیرد. در ساختمان شهرداری، و قبل از امضای سند، لستر با ضرب و شتم به بهرانی هشدار میدهد که اگر کلکی توی کارش باشد، آنها را به خاک سیاه خواهد نشاند. اسماعیل (پسر بهرانی) در آن هنگام سریعاً اسلحه کمری را از لستر گرفته و به او نشانه میرود. اوضاع وخیم میشود و اسماعیل در این گیرودار توسط دو پلیس دیگر در آن نزدیکیها که سروصداها را شنیدهاند بطور اشتباهی تیر میخورد و راهی بیمارستان میشود. در بیمارستان، بهرانی به سجده افتاده و با خدا نذر میکند که اگر پسرش جان سالم بدر برد، خانهٔ کاترین رو بدن گرفتن هیچ هزینه ای بهش بدهد، اما اسماعیل در همان دم در بیمارستان میمیرد.
لستر به زندان میافتد، و بهرانی که از مرگ پسرش دیوانه شدهاست به خانه بازمیگردد و بدون بازگو کردن وقایع به نادیا لبخند میزند و میگوید: «وقتش فرا رسیده که به اصفهان بازگردیم»، و از اینکه او را سالها از وطنش دور کرده ازو پوزش میطلبد. او سپس مخفیانه در چای نادیا سم کشندهٔ خوابآور میریزد، و نادیا را پس از فرورفتن در خواب مرگ در تخت میخواباند. سپس یونیفرم افسری نیروی هوایی شاهنشاهی خود را پوشیده، و در حالی که به خاطرات خودش و همسرش در سواحل دریای خزر میاندیشد، به زندگی خود پایان میدهد و در کنار نادیا جان میسپارد. کاترین جسد آنها را مییابد و میگرید.
نقد، دریافت، و جوایز
راجر ایبرت به این فیلم ۴ ستاره داده و آن را اثری قابل توجه دانست.
فیلم به دلیل بازی شهره آغداشلو در آن در جامعه ایرانی بسیار مطرح شد. آغداشلو برای بازی در فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار برای نقش دوم زن شد. هم چنین یکی از خوانندگان مطرح ایرانی در لس آنجلس اندی مددیان یکی از ترانههایش به نام سلام عاشقونه را در این فیلم اجرا کردهاست.