آنا کارنینا (به انگلیسی: Anna Karenina) فیلمی عاشقانه تاریخی بریتانیایی محصول سال ۲۰۱۲ به کارگردانی جو رایت است. این فیلم توسط تام استپارت از رمان آنا کارنینا اثر سال ۱۸۷۷ لئو تولستوی اقتباس شدهاست.
این فیلم تراژدی اشراف روسی و انا کارنینا همسر سیاستمدار ارشد الکسی کارنین و عشقبازی او با افسر دولتمند کنت ورونسکی که نهایتاً منجر به مرگ انا میشود را به نمایش می گذارد.کیرا نایتلی ستاره اصلی نقش انا کارنینا است و این سومین همکاری او با جو رایت بعد از تاوان و غرور و تعصب میباشد در حالی که جود لا و آرون تایلر-جانسون به ترتیب در نقشهای کارنین و ورونسکی ظاهر شدهاند.
این فیلم توسط ورکینگ تایتل فیلمز وابسته به استودیوکانال ساخته و در جشنواره فیلم تورنتو سال ۲۰۱۲ نمایش داده شد.این فیلم در تاریخ ۷ سپتامبر ۲۰۱۲ در انگلستان و ایرلند و در تاریخ ۹ نوامبر ۲۰۱۲ در ایالات متحده منتشر شد.انا کارنینا در مجموع حدود ۶۹ میلیون دلار به دست آورد که بیشتر به دلیل اجرای بینالمللی میباشد.منتقدان بازیگران را ستودند، اما اقتباس شدیداً سبک وار را به شدت مورد انتقاد قرار دادند و با نظر جو رایت مبنی بر اینکه بیشتر اقدامات بر روی صحنهٔ تئاتر اتفاق افتادند موافق نبودند.
فیلم انا کارنینا موفق شد در هشتادو پنجمین جوایز اسکار 4 نامزدی جایزه و در شصت و ششمین جوایز آکادمی بریتانیا نامزدی در ۶ رشته را به دست آورد. ژاکلین دوران در رشتهٔ طراحی لباس و صحنه هر دو جایزه را دریافت کرد.علاوه بر این انا کارنینا ۶ نامزدی در هفدهمین جوایز ستلایت را بدست آورد از جمله بهترین بازیگر نقش مکمل نایتلی و بهترین فیلمنامه اقتباسی برای استپارت.
داستان فیلم
در سال ۱۸۷۴ امپراتوری روسیه، پرنسس دوریا(دالی) همسرش پرنس استفان (استیوا) را به دلیل خیانت از خانه بیرون میکند.خواهر استیوا ، انا کارنینا یکی از افراد مقتدر که با همسر سالخورده اش کنت الکسی کارنین و پسرش سرژیوا در سن پترزبورگ زندگی میکند به مسکو میرود تا دالی را متقاعد کند که استیوا را ببخشد.
در همین حال استیوا با دوست قدیمی او کنستانتین لوین مالک زمین با ارزش و نجیب زادهٔ زبدهای که زندگی روستا را به شهر ترجیح داده است ملاقات میکند.لوین (با تشویق استیوا) عشق خود را به خواهر زن استیوا پرنسس کاترین(کیتی) ابراز میکند و به او پیشنهاد ازدواج میدهد.با این حال کیتی پیشنهاد او را به امید ازدواج با الکسی ورونسکی رد میکند.بعدها لوین با برادر بزرگترش نیکولای ملاقات میکند که ارث خود را از دست داده و فاحشهای به نام مشا را به همسری برگزیده است.نیکولای پیشنهاد میکند که لوین با یکی از کشاورزان املاکش ازدواج کند.در راه مسکو در قطار انا کارنینا ،مادر ورونسکی را ملاقات میکند ،در ایستگاه قطار انا برای اولین بار کنت ورونسکی جوان را می بیند و خیلی زود به سمت همدیگر جذب میشوند.هنگامی که یکی از کارگران راه آهن در یک حادثه در ایستگاه کشته میشوند، ورونسکی توسط آنا، استیوا و شاهزاده دیده میشود که مبلغ زیادی به خانواده کارگر میدهد.در مهمانی آن شب، کیتی سعی میکند که با ورونسکی برقصد اما او با آنا می رقصد که این نظر همه را جلب کرد.
در سن پترزبورگ ورونسکی با دخترعمویش شاهزاده بتسی یکی از دوستان خانوادهٔ کارنینا ، ملاقات میکند.ورونسکی در یک مهمانی با آنا لاس می زند که توجه کارنین(همسر آنا) را جلب میکند.کارنین به آنا پیشنهاد میکند که به خانه بروند ولی آنا قبول نمیکند و تصمیم میگیرد که بماند.ورونسکی به آنا می گوید که میخواهد به تاشکند برود و ترفیع مقام بگیرد ولی آنا او را متقاعد میکند که به شهر دیگر نرود و روز بعد آنها در یک هتل همدیگر را ملاقات کرده و عشقبازی میکنند.
استیوا به روستا میرود و به لوین اطلاع میدهد که کیتی و ورونسکی با هم ازدواج نکردهاند.لوین بر روی کار بر زمین کشاورزی به همراه کارگرانش تمرکز کرده بود و طبق پیشنهاد برادرش قصد داشت یکی از دختران کشاورز را به همسری برگزیند.
کارنین می شنود که همسرش و ورونسکی در روستا هستند و آنها را شوکه میکند.سپس آنا به ورونسکی می گوید که باردار است.بعد انا با کارنین ملاقات میکند که به او پیشنهاد میکند که به تماشای مسابقات اسب دوانی بیاید.مسابقات شروع میشود و زمانی که ورونسکی از اسب می افتد و صدمه می بیند ،انا احساسات خود را نسبت به او فاش میکند.در راه انا به کارنین می گوید که معشوقهٔ ورونسکی است و میخواهد طلاق بگیرد.کارنین قبول نمیکند و او را در خانه محدود میکند.لوین دوباره کیتی را ملاقات و به او پیشنهاد ازدواج داد.ورونسکی به خانه آنا در سن پترزبورگ رفت و در همین حال کارنین به خانه رفت تا مطمئن شود که ورونسکی با آنا ملاقات کردهاست.بعد از آن کارنین اعلام میکند که میخواهد آنا را طلاق بدهد و آنا درخواست بخشش میکند ولی کارنین وی را نمیبخشد.در همین حال کیتی درخواست ازدواج لوین را می پذیرد و تصمیم میگیرند ازدواج کنند.
آنا زایمان زودهنگام میکند که باعث مریضی او می گردد.در زمان مریضی او تصمیم میگیرد که دوباره با کارنین زندگی کند ولی بعد از تصمیمش منصرف شده و با ورونسکی به ایتالیا می روند.لوین و کیتی به روستا بازمی گردند و کیتی به مشا در نگهداری از همسر بیمارش نیکولای کمک میکند.
سوظنهای آنا نسبت به ورونسکی شروع میشوند از آن جایی که ورونسکی به آنا می گوید که به دیدن مادرش میرود ولی آنا فکر میکند که او به دیدن شاهزاده ساروکینا رفت،برای همین یک قطار میگیرد که ببیند او واقعاً به دیدار مادرش رفته یا خیر.وقتی که به ایستگاه مسکو میرسد به خود می گوید «آه خدا...» و سپس به زیر قطاری که درحال حرکت است می پرد و میمیرد.