آب و آتش فیلمی به کارگردانی و نویسندگی فریدون جیرانی که در سال ۱۳۷۹ ساختهٔ شدهاست.
خلاصه داستان
علی مشرقی (پرویز پرستویی)،
نویسنده، پس از جر و بحثی شدید با همسرش مهرانگیز، شبانه از خانه خارج
میشود و با اتومبیلش بی هدف در خیابانها پرسه میزند و اتفاقی با زنی
خیابانی به نام مریم شکوهی (لیلا حاتمی)
آشنا میشود و برای حمایت از مردانی که به دنبالش هستند. او را همراهی
میکند. مریم او را به آپارتمانش میبرد و دفتر شعرهایش را به او نشان
میدهد علی با ورود مردی به نام مجید شهلا (آتیلا پسیانی)،
صاحب یک بوتیک که خود را مالک مریم میداند، پنهان میشود و صبح روز بعد
در بازگشت به خانه با جسد همسرش روبه رو میشود که به شکل مرموزی به قتل
رسیدهاست. همهٔ شواهد دال بر قتل زن توسط اوست، اما علی به قاضی دادگاه (عبدالله اسفندیاری)
میگوید که در شب حادثه در خانهٔ زنی به سر برده بود. قاضی به او مهلت
میدهد تا آن زن را به عنوان شاهد به دادگاه بیاورد. وقتی علی برای گفتن
ماجرای قتل همسرش و لزوم حضور مریم در دادگاه به آپارتمان او میرود با
مجید روبه رو میشود. مریم در حضور مجید، آشنایی با علی را انکار میکند،
اما در ملاقاتی دیگر با علی به او میگوید به رغم تمایلش برای کمک به او به
این دلیل که شناسنامه اش دست مجید است قادر به ادای شهادت در دادگاه نیست.
هر چه زمان میگذرد، احساس درماندگی علی بیش تر میشود. حالا دیگر تنها
چیزی که برای او اهمیت دارد شناخت مریم است. علی مدتی بعد در مییابد مریم
فرزندی به نام بهار (روژانو نصیرزاده) از مجید دارد و دوست صمیمی اش سیما (بهناز جعفری)، که مدتها قبل نیمی از صورتش سوخته، از این بچه نگه داری میکند. علی با سیمین درخشان (فریماه فرجامی)،
مادر مریم نیز ملاقات میکند و مریم که آن روز برای سرکشی و دادن داروهای
مادرش به خانهٔ او آمده از دیدن علی در آن جا ناراحت میشود و در تلاش برای
فرار از علی تصادف میکند. علی او را در اتومبیل خود میگذارد و میخواهد
به بیمارستان برساند، اما مریم مخالفت میکند. از طرفی، مجید در پی مریم به
آپارتمان سیما میرود و با کتک از او میخواهد به مریم تلفن کند و او را
به بهانهٔ خودکشی کردنش، به آپارتمان بکشاند. وقتی مریم و علی سراسیمه به
آپارتمان سیما میآیند با مجید روبه رو میشوند. به درخواست مجید، علی
بیرون از آپارتمان منتظر میماند و لحظاتی بعد، مریم زیر مشت و لگدهای مجید
جان میسپارد. علی که خاطراتش را بازگو میکند، میگوید که پس از حادثهٔ
مرگ مریم، قاتل همسرش نیز که یک سارق جواهرات بوده پیدا میشود و حالا بهار
کوچک برای او یاد مادرش را زنده میکند.
تیزر فیلم: