ابراهیم و مونس سالیان
سال است که با هم زندگی می کنند. همه فرزندان آنها به جز سعید که کوچکترین
فرزند خانواده است؛ ازدواج کرده و سرگرم زندگی و زن و فرزندان خود هستند.
سعید که استاد دانشگاه است در حال حاضر تنها همدم پدر و مادر پیرش است او
هم قصد دارد که به زودی ازدواج کرده و اگر ممکن باشد با همسرش در خانه پدری
زندگی کند. ابراهیم تنها ممر درآمدش از باغ پسته کوچکی در حوالی ساوه است و
فرزندان و نوه ها نیز از ثمرات این باغ بی بهره نیستند.
ناصر، منصور، مسعود و سعید پسرانِ ابراهیم و ماهان تنها دختر این خانواده
است که با سردارد عباس مبشر ازدواج کرده است. مسعود که روحیه کاسبکارانه ای
دارد پس از چند بار ضرر و زیان از پدر می خواهد باغ را بفروشد و سهم او را
بدهد. به تدریج موضوع بالا می گیرد و ...