یک بوس کوچولو فیلمی سینمایی به کارگردانی بهمن فرمان آرا محصول سال ۱۳۸۴ است.
خلاصه فیلم
یک نویسنده پس از سالهای طولانی به ایران برمیگردد و به خانه دوست دیگرش که او هم نویسنده است، میرود. آنها سفری را به چند شهر ایران آغاز میکنند...
دربارهٔ فیلم
این فیلم به شرح سفر و در نهایت مرگ دو شخصیت به نامهای اسماعیل شبلی و محمد رضا سعدی میپردازد که به باور منتقدین اشاراتی به دو نویسنده و هنرمند معاصر اسماعیل فصیح و ابراهیم گلستان دارد.
حاشیه
بهمن فرمان آرا، نویسنده و کارگردان فیلم، ارتباط مستقیم بین شخصیتهای این فیلم و شخصیتهای واقعی را رد کردهاست؛ ولی همچنین گفتهاست: «قصد ندارم بگویم این نشانهها در فیلم من تصادفی و اتفاقی است، اما قرار هم نبوده که دربارهٔ ابراهیم گلستان فیلم بسازم... در بعضی نوشتهها میخوانم که میگویند ابراهیم گلستان به صراحت حرفهایش را زده، اما فرمان آرا شهامت نداشته مستقیم و با نشانی دقیق به شخصیت گلستان بپردازد. اینها احترام و ادب من را به بی شهامتی تعبیر کردند.»
امید طبیبزاده در مقدمه کتاب «جشننامه ابوالحسن نجفی» مینویسد:
اخیراً جمله زیبایی از ویلیام فاکنر خواندهام که میخواهم مقدمهام را با آن تمام کنم، اما پیش از نقل آن جمله، لازم است دو توضیح کوتاه هم بیاورم. اول اینکه از کسانی که اثری از آنان در این جشننامه هست، اما خودشان دیگر در این دنیا نیستند، با صفات و عباراتی چون «مرحوم» و «فقید» و «از دست رفته» و مانند آن یاد نکردهام، زیرا معتقدم عواقب یا نتایج مسئولیتی که انسانها در دوره حیات خود به گردن میگیرند یا بر گردنشان میگذارند، پس از مرگشان نیز متوجه آنان و دیگران است- در این معنا هیچکس نمرده است و نمیمیرد. دوم اینکه با اندکی خیالپردازی حتی میتوان ارتباط محکمی میان جمله فاکنر و دو شخصیت «شبلی» و «سعدی» در فیلم «یک بوس کوچولو» ی بهمن فرمانآرا پیدا کرد- یعنی میان مسئولیتپذیری روشنفکری که میمیرد و میماند، و بیحیایی روشنفکری که میماند و میگندد. من یقین دارم شبلی در آن فیلم کسی جز خود نجفی نبوده است- و میدانیم که اسم پسر دلبند نجفی نیز شبلی است. اما اینکه سعدی در آن فیلم به کدام جرثومه اشاره دارد، هیچ مهم نیست؛ و حال آن جملهای که وعده کرده بودم:
The past is not dead. It is not even past.
گذشته نه مرده است، و نه حتی گذشته است.