هیروشیما عشق من

درام
  • 0 دیدگاه
  • 457 بازدید
4
هیروشیما عشق من

هیروشیما عشق من

داستان فیلم

هیروشیما عشق من (به فرانسوی: Hiroshima mon amour) فیلمی محصول ۱۹۵۹ اثری از فیلمساز فرانسوی آلن رنه است. نخستین فیلم بلند رنه که اغلب گفته می‌شود برای پیشبرد هنر سینما، نقشی به همان اندازه مهم را بازی کرده که همشهری کین (اورسن ولز، ۱۹۴۱). فیلمنامه این اثر را مارگریت دوراس، نویسنده شهیر فرانسوی نوشته است. این فیلم ضد جنگ در قالب درامی نامتعارف به حادثه بمباران اتمی هیروشیما می‌پردازد. این فیلم با استقبال منتقدان مواجه شد و در بخش خارج از مسابقه ی جشنواره فیلم کن نشان داده شد و جایزه منتقدان بین‌المللی را برد. همچنین مارگریت دوراس برای فیلمنامه ی این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار شد.


داستان

بازیگری فرانسوی (ریوا) برای بازی در فیلمی به ژاپن می‌آید و با آرشیتکتی ژاپنی (اوکادا) برای دو روز رابطه برقرار می‌کند. رنجی که زن بابت کشته‌شدگان بمباران هیروشیما حس می‌کند او را به یاد ضایعه‌ای می‌اندازد که خود در گذشته متحمل شده است. زن به سربازی آلمانی دل باخته بوده و سرباز در روز آزادی به قتل رسیده است. سپس خانواده زن، او را به جرم عشق به دشمن در زیرزمینی تاریک به حبس کشیده‌اند. او حالا تمام شهر ـ بمب، مرگ مصیبت، معلولیت جسمی ـ را معطوف مرد می‌کند. مردی که «هیروشیما» می‌خواندش...


ساختار فیلم

دوراس فیلمنامه خود را همانند یک دو نوازی تنظیم کرده است که در آن صدای زن و مرد روی تصویرها مدام در هم می‌دوند. غالباً بیننده نمی‌داند که آیا آنچه بر حاشیه صوتی فیلم می‌شنوند گفتگوی واقعی است، گفتگویی که خیال یکی از آدم‌ها می‌گذرد یا اظهار نظرهایی است که شخصیت‌ها به زبان می‌آورند. فیلم از رویدادهای جاری قصه به بخش‌های مستند می‌پرد، به فیلمهای مستندی بیشتر از «هیروشیما» و گاهی هم از جوانی بازیگر زن در فرانسه. هر چند تماشاگران در دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، ساختارهای فلاش بکی دیده بودند اما «رنه» به این گونه رفت و برگشت‌های زمانی حالتی بی مقدمه و پاره‌پاره داد. در بسیاری از موارد، این فلاش بک‌ها با حالت مبهم جایی بین خاطره و تخیل باقی می‌ماند.

در بخش دوم هیروشیما عشق من، مرد ژاپنی یک شب تمام زن فرانسوی را در شهر دنبال می‌کند. حالا صدای درونی او جای فلاش بک‌ها را می‌گیرد و دربارهٔ آنچه در زمان حال اتفاق می‌افتد، اظهار نظر می‌کند. اگر ضرباهنگ نیمه اول فیلم آن قدر تند است که بیننده را گیج می‌کند، نیمه دوم متهورانه همگام با آهنگ راه رفتن آنها، اکراه عصبی زن و انتظار بیمارگونه مرد، آهسته می‌شود. ریتم فیلم که به ما کمک می‌کند جزییات حرکات آن‌ها را ببینیم، یادآور ماجرای آنتونیونی است.

رویکرد «رنه» و «دوراس» نسبت به مسئله زمان، یکی از انقلابی‌ترین جنبه‌های فرمال فیلم است. به طوری که کار آنها با شاهکار معروف مارسل پروست یعنی در جستجوی زمان از دست رفته مقایسه می‌گردد. زمان از منطق و بعدی چندگانه برخوردار می‌گردد و این رویکرد در رابطه‌ای مستقیم با محتوا و تم فیلم است که معنا می‌یابد.



برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان