شهر گناه

اکشن , درام , هیجان انگیز
  • 0 دیدگاه
  • 415 بازدید
9
شهر گناه

شهر گناه

داستان فیلم

شهر گناه (به انگلیسی: Sin City) (نام دیگر: Frank Miller's Sin City) محصول سال ۲۰۰۵ به کارگردانی رابرت رودریگز، فرانک میلر و کوئنتین تارانتینو (کارگردان مهمان)، فیلمی ساخته شده بر اساس کمیک بوک‌های «شهر گناه» نوشتهٔ فرانک میلر می‌باشد.

پیشنهاد ساخت شهر گناه در ابتدا توسط رابرت رودریگز به میلر داده می‌شود که او به دلیل عدم اطمینان از نتیجه کار با آن مخالفت می‌کند. رودریگز تصمیم می‌گیرد بخش کوتاهی از داستان را به‌عنوان پیش‌درآمد کارگردانی و برای میلر نمایش دهد تا نظرش را جلب کند. نتیجه کار که سه دقیقه ابتدایی فیلم را تشکیل می‌دهد آنچنان درخشان از آب درمی‌آید که میلر بلافاصله موافقت خود را برای ساخت فیلم اعلام می‌کند. این فیلم جزء ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما از نگاه کاربران سایت IMDb می‌باشد.


خلاصهٔ داستان

داستان فیلم در شهری به نام بیسین سیتی (Basin City به معنی شهر آبگیر) می‌گذرد که اختصاراً به Sin city «شهر گناه» معروف است. در نخستین بخش فیلم راوی داستان، پلیسی به نام هارتیگان با بازی بروس ویلیس می‌باشد که چند ساعتی بیشتر به بازنشستگی‌اش نمانده‌است، به عنوان آخرین مأموریت خود وظیفه دارد دختر ۱۱ ساله‌ای به نام نانسی کالاهان را از اسارت پسر کودک‌آزار سناتور فاسد، رورْک نجات دهد. به علت نفوذ سناتور رورک تا آن زمان کسی جرأت دستگیری پسرش و جلوگیری از اقدامات ظالمانه او را نداشته‌است. هارتیگان موفق به نجات ننسی کالاهان می‌شود و پسر سناتور رورک را مجروح می‌کند. اما پس از خیانت همکارش و دسیسه‌های سناتور رورک به زندان می‌افتد.


در بخش دوم راوی داستان مردی زشت‌روی و بزن‌بهادر به نام مارو (میکی رورک) است. مارو با زنی روسپی به نام گُلدی آشنا و دل‌باخته‌اش می‌شود. تا اینکه، کوین (الیجاه وود) یکی از کارگران مزرعه خانواده رورک، که زنجیروار زنان روسپی را به قتل می‌رساند و از گوشت و روح آنها تغذیه می‌کند، گلدی را می‌کشد. مارو در پی انتقام برمی‌آید و پس از کشتن کوین و گرفتن انتقام از عوامل اصلی این ماجرا، توسط پلیس دستگیرشده و با صندلی الکتریکی مجازات می‌شود.


داستان سوم پیرامون عکاسی به نام دوایت (کلایو اوون) دور می‌زند که وظیفه‌اش محافظت و حمایت از زنی روسپی به نام گیل (روساریو داوسون) و دیگر دختران هرزه شهر کهنه (Old Town) است. روسپیان شهر کهنه بر طبق قراردادی با پلیس صلح کرده‌اند، و اجازه آسیب رساندن به هیچ پلیسی را ندارند. تا اینکه جکی بوی (بنیسیو دل تورو) را که یکی از فاسدترین پلیس‌های شهر است به قتل می‌رسانند، و به دردسر می‌افتند. دوایت در راه سرپوش گذاشتن بر این قتل به آنها کمک می‌کند.


بخش چهارم در واقع ادامهٔ بخش اول است، هارتیگان به زندان افتاده و فقط در صورت اعتراف به ربودن ننسی کالاهان و تجاوز به او و از دست دادن آبرو و اعتبارش از زندان آزاد می‌شود. همه سال‌های زندان، ننسی هر پنج‌شنبه برای او نامه می‌نوشته‌است. هشت سال این ارتباط ادامه دارد. تا اینکه که ناگهان نامه‌نگاری‌ها قطع می‌شود. هارتیگان که فکر می‌کند سناتور فاسد و زیردستانش هویت آن دختر را شناسایی کرده‌اند و قصد آسیب رساندن به او را دارند، اعتراف‌نامه‌ای را که آنها می‌خواستند امضا می‌کند و به دنبال دختر می‌گردد. سرانجام دختر را که اکنون ۱۹ سال دارد در یکی از کافه‌های بیسین سیتی پیدا می‌کند. دختر معصوم سابق هم‌اینک رقاصه‌ای سکسی شده‌است. هارتیگان متوجه می‌شود که فریب خورده و قطع نامه‌نگاری‌های ترفندی از سوی آدم‌های رورک بوده تا او رورک و زیردستانش را به پیش دختر هدایت کند، پسر سناتور فاسد که مردانگی‌اش را در درگیری ۹ سال پیش با هارتیگان از دست داده و خواجه شده، این بار پس از استفاده از داروهای عجیب، پوستش بدبو و زردرنگ شده و در نقش حرامزادهٔ زرد بازگشته‌است. در پایان فیلم هارتیگان حرامزادهٔ زرد را به قتل می‌رساند، ننسی کالاهان را نجات می‌دهد و اما با علم بر این‌که رورک سرانجام از طریق او به ننسی دست خواهد یافت خودکشی می‌کند تا دخترک در امان بماند.

فیلم های مشابه

برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان