لئون حرفهای یا لئون (به فرانسوی: Léon) (که همچنین با عنوان حرفهای یا لئون: حرفهای نیز شناخته میشود) فیلمی مهیج فرانسوی و با زبان انگلیسی به نویسندگی و کارگردانی لوک بسون محصول سال ۱۹۹۴ شرکت آمریکایی کلمبیا پیکچرز است. این فیلم در تاریخ ۱۸ نوامبر ۱۹۹۴ در آمریکا و با نام حرفهای (به انگلیسی: The Professional) به روی پرده رفت.
داستان:
فیلم با صحنهای از بالای شهر نیویورک شروع میشود و داخل کافه و مرکز کار تونی (دنی آیلو) میشود، تونی در حالی که سیگار میکشد در مورد کار با شخصی صحبت میکند که چهرهاش چندان پیدا نیست، وی با یک عینک دودی در مقابل تونی نشستهاست، کار را میپذیرد و لیوان شیر جلویش را سر میکشد. وی همان لئون (ژان رنو) آدمکشی حرفهای و خطرناک است (که خودش را بعداً «پاککننده» معرفی میکند) او در محله ایتالیای کوچک از شهر نیویورک زندگی میکند. کار سپرده شده را که تهدید و ترساندن یک قاچاقچی مواد مخدر است انجام میدهد. او که به خاطر شغلش مجبور است مرتباً مکان زندگیش را تغییر دهد؛ در صحنهای از پلهها بالا میآید که دختر بچهای دوازده ساله، در راهروی پلهها نشسته و مشغول سیگار کشیدن است که ماتیلدا لاندو (ناتالی پورتمن) یکی از نقشهای اصلی فیلم میباشد. لئون و ماتیلدا آشنایی مختصری با یکدیگر پیدا میکنند. در صحنه بعد شاهد درگیری لفظی یکی از مأموران دی.ای. اِی با پدر ماتیلدا هستیم که به خاطر کسری در مواد مخدری است که توسط وی نگهداری میشدهاند.
مأمور که از کلنجار رفتن با او به نتیجهای نمیرسد موضوع را به اطلاع رئیس خود میرساند. در اینجا با نورمن «استن» استنفیلد (گری اولدمن) یکی دیگر از نقشهای اصلی فیلم آشنا میشویم. وی که از رؤسای دی.ای. اِی است، خود در کار قاچاق مواد و مصرف آن نقش دارد. به پدر ماتیلدا توصیه میکند که تا فردا ظهر مواد را تحویل دهد. فردا ظهر استنفیلد به همراه چندین مأمور و همکار خود با اسلحه به منزلشان حمله میکنند و تمام اعضای خانواده را به غیر از ماتیلدا که به منظور خرید بیرون رفته، از جمله پسر چهار ساله خانواده را به قتل میرسانند. ماتیلدا از خرید بازگشته و متوجه قضیه میشود و برای نجات یافتن خود به در منزل لئون رفته و زنگ میزند. لئون که مردد در باز کردن در است بر اثر اصرار و التماس ماتیلدا در را باز میکند.
ماتیلدا متوجه شغل لئون میشود و تصمیم میگیرد از لئون بخواهد تا انتقام خون برادرش را بگیرد، لئون نمیپذیرد ولی بعد از اصرارهای فراوان ماتیلدا و گذشت زمان لئون میپذیرد تا به ماتیلدا اصول و شیوه «تمیز کردن» یا همان آدمکشی را یاد بدهد. ماتیلدا همچنان مصمم است تا انتقام خون برادرش را بگیرد. یک روز به منزل خودشان بازمیگردد تا پول مخفی شدهای که در حدود دو هزار دلار است را بردارد که تصادفاً همان موقع استنفیلد و چند مأمور دیگر از راه میرسند و مأمورین ارشد از استنفیلد در مورد قتلعام خانواده بازجویی میکنند که استنفیلد پاسخگوی عملکرد خود نشده و با پاسخ مختصر و فریاد اینکه برای سؤال و جواب به دفتر من بیایید از آنجا خارج میشود. ماتیلدا وی را تعقیب میکند و نام و محل کارش را یاد میگیرد.
سرانجام در یک گفتگو بین لئون و ماتیلدا، ماتیلدا در ازای رفتارها سرد و خشک لئون تصمیم میگیرد تا خودش را بکشد، اسلحهای را پر میکند و آن را روی شقیقهاش میگذارد و خود را آماده کشتن میکند که لئون اسلحه را کنار میزند و مانع از خودکشیاش میشود. از اینجا به بعد لئون گرمتر از قبل میشود و به ماتیلدا علاقه بیشتری پیدا میکند؛ و در جریان گفتگویی ماجرای زندگی خویش را بازگو میکند که در جوانی دختری را دوست داشته اما پدر دختر به او اجازه ملاقات با لئون را نمیداده و در نهایت دختر را با گلوله به قتل میرساند و لئون برای انتقام با یک اسلحه دوربین دار پدر دختر را میکشد و سپس فرار میکند و به پیش پدرش که نزد تونی کار میکند میآید و از آن به بعد وارد حرفه و شغل آدمکشی میشود.
لئون تصمیم میگیرد قاتلین خانواده ماتیلدا را از بین ببرد و برای این کار از کشتن مالکی، دستیار استنفیلد شروع میکند. از طرفی ماتیلدا برای کشتن استنفیلد شخصاً عمل میکند و چند اسلحه برمیدارد و به سمت دفتر کاریش روانه میشود و با بهانه آوردن غذا تصمیم به وارد شدن به ساختمان دی.ای. اِی میگیرد. استنفیلد به توالت مردان میرود و ماتیلدا به دنبال وی میرود اما اثری از وی پیدا نمیکند تا اینکه در توالت عمومی بسته میشود و استنفیلد از پشت در نمایان میگردد و کمکم جلو میآید. وی که فرد زرنگی میباشد حدس میزند که ماتیلدا برای کشتن وی آمده اما فکر میکند کسی او را فرستاده ولی بعد با گفته خود ماتیلدا متوجه میشود که قضیه شخصی است. در همین حال یکی از مأمورینش خبر کشته شدن مالکی را میآورد که باعث ناراحتیش میشود، ماتیلدا را توسط مأمور به اتاقش میفرستد. لئون بازمیگردد و متوجه نبود ماتیلدا و نامه وی میشود که در آن گفته که خودش به سراغ استنفیلد رفتهاست. لئون به سمت ساختمان مذکور میرود و ماتیلدا را از دست مأمورین آزاد میکند. استنفیلد برای پیدا کردن لئون به کافه و محل کار تونی مراجعه میکند و اظهار میدارد که در منطقه تونی آدمکشی با تیپ ایتالیاییها دست به قتل مأمورین وی زدهاست. استنفیلد بعد از گرفتن پاسخ خود و شناسایی لئون با تعداد زیادی مأمور راهی آپارتمانی که لئون در آن زندگی میکند میشود. ماتیلدا طبق معمول به خرید شیر رفته و بازمیگردد که در جلوی درب منزل مأمورین از پشت وی را میگیرند و از او اطلاعاتی در مورد لئون میخواهند و کلید منزل را از او میگیرند.
مأمورین در را باز میکنند و وارد میشوند. در نمای دوربین، دستی دیده میشود که از بالا، در را میبندد و پی آمد آن شنیده شدن صدای شلیک چند گلوله است و با باز شدن در معلوم میشود که تمام نیروهای اعزامی کشته شدهاند. با اعلام این خبر به استنفیلد، وی به یکی از مأموران خود دستور میدهد که هر چه نیرو وجود دارد فرستاده شود. باز هم تعدادی نیرو راهی منزل میشوند که لئون از بالای در یکی از آنها را که داخل شده و سپس با آویزان شدن مابقی را که پشت در هستند میکشد. سپس پائین آمده و با تهدید یکی از نیروها ماتیلدا را آزاد میکند. بعد از داخل شدن به منزل، لئون گلدانش را که خیلی دوست دارد و همیشه مراقب آن است از طریق کانال هوا کش پائین میاندازد و ماتیلدا را نیز فراری میدهد.
بعد از انفجار جلوی منزل توسط نیروهای پلیس لئون با ماسک خود را قاطی پلیسها میکند. استنفیلد متوجه موضوع میشود و حدس میزند که وی همان لئون و فرد مورد نظر اوست. همه نیروهای خود را بیرون میکند تا لئون را تنها گیر بیاورد. لئون در حالی که از در عقبی بیرون میرود میتواند فرار کند اما بازمیگردد و از پلهها پائین میآید تا بعد از گذر از راهرو از در اصلی بیرون برود که استنفیلد وی را از پشت مورد اصابت گلوله قرار میدهد. لئون در هنگام مرگ دست استنفیلد را میگیرد و در آن چیزی قرار میدهد و اضافه میکند «این از طرف ماتیلدا است» وقتی استنفیلد دست خود را باز میکند یک ضامن را میبیند که بعد از باز کردن لباس لئون متوجه میشود ضامن متعلق به بمبی است که لئون به خودش بستهاست. بمب با قدرت زیادی منفجر میشود. ماتیلدا بعد از گرفتن پول اندکی که تونی به وصیت لئون به او میدهد و صحبتهای تونی در کافهاش به مدرسهاش بازمیگردد و گیاه گلدان لئون را در حیاط مدرسه خاک میکند تا به گفته قبلیاش «ریشه دار شود».
ba tashakor