داستان
سرین میخواهد که از شوهرش طلاق بگیرد اما یک دختر 6 ساله دارد و نمیتواند از او دل بکند و دخترش را ول کند.بدون اینکه به همسرش خبر دهد به یه گوشه ای از شهر میرود و پنهان میشود.نسرین برای اینکه بتواند خرج زندگی خود را جور کند در مهد کودک یک بیمارستان مشغول به کار میشود و پدر و مادر یکی از کودکان که هر دو دکتر هستند نسرین را قانع میکنند تا به طور غیر قانونی نسرین در شیفت شب کودک آنها را نگه دارد.این کار غیر قانونی باعث میشود که دردسرهای جدید نسرین شروع شود…
جالب و خوبه