خاطرات قاتل

  • 0 دیدگاه
  • 49 بازدید
خاطرات قاتل

خاطرات قاتل

توضیحات

اطلاعات کتاب

• کتاب خاطرات قاتل ترجمه ای است از کتاب Heartstopper (به فارسی: نفس گیر) نوشته جوی فیلدینگ که نخستین بار در سال 2007 منتشر شد.


خلاصه کتاب

زمان: 2005 میلادی

مکان: ایالات متحده آمریکا (ایالت فلوریدا: شهرک تورنس)

به "تورنس" واقع در ایالت فلوریدا خوش آمدید. شهر کوچکی با 4160 نفر جمعیت. به گفته کلانتر "جان وِبِر"، خطرناکترین و مرگبارترین شکارچیان در شهر کوچک او، تمساح هایی بودند که در مردابهای نزدیک روستا در کمین شکار می نشستند. اما این موضوع مربوط به قبل از آن بود که شخصی یک دختر نوجوان فراری را ربوده و به قتل برساند و همچنین قبل از آن بود که "لیانا مارتین" یکی از محبوب ترین و خوشگل ترین دختران دبیرستان تورنس در راه بازگشت از مدرسه ناپدید شود ...

"سَندی کروسبی" یک معلم انگلیسی دبیرستانی به همراه دو فرزند نوجوانش "مگان" و "تیم"، به اصرارِ شوهرِ دکترش "یان" برای یک شروع تازه از نیویورک به شهرک دورافتاده تورنس نقل مکان می کنند. اما سندی بزودی می فهمد که این همه اصرار برای نقل مکان و شروع تازه درواقع شروع رابطه نامشروع شوهرِ خوش قیافه اش با یک باربیِ مجازی به نام "کِری فرانکلین" است که او را در اینترنت پیدا کرده است.

سندی که سرشار از احساس طردشدگی است به سختی و با تحمل درد و رنج فراوان با خیانت شوهرش کنار می آید و زندگیش را آهسته به جریان می اندازد: بعنوان یک معلم انگلیسی در دبیرستان تورنس مشغول به کار می شود و وقتش را صرف مراقبت و نگهداری فرزندانش مگان و تیم می کند.

با پیدا شدنِ جنازه لیانا مارتین در یکی از مردابها، سَندی و دیگر ساکنان روستا هراسان و بهت زده می شوند. به نظر می رسید که قاتل تمام دختران جذاب و خوشگل شهر را طعمه خود قرار داده است. دخترانی که قاتل در دفتر خاطرات خود با عنوان "نفس گیرها" از آنها نام می برد و به نظر می رسید که او قصد داشت نفس همه آنها را بگیرد!

سندی که به لطف ارتباطات جدیدِ نامشروع شوهرش، زندگی خانوادگی اش از هم پاشیده بود و همچنین دختر نوجوان زیبایی داشت که باید در این شرایط بحرانی از او مواظبت می کرد، آرزو می کرد که ای کاش هرگز به این شهر به ظاهر آرام که اینچنین موج تکان دهنده ای از رسوایی، روابط جنسی، قتل و بیرحمی در زیر سطوح و اعماق آن جریان داشت، پا نمی گذاشت.

اینبار نوبت کلانترِ چاق و خسته، جان وِبِر است که آرامش را به تورنس و اهالیِ آن بازگرداند و مشخص کند که بر سر دختر بلوندِ نوجوان، لیانا مارتین چه آمده است. در حالی که کلانتر وِبِر در تحقیقاتش بیشتر از جواب با سئوال های تازه روبه روشده و به بن بست رسیده است، اتفاقی که نباید بیفتد، بالاخره می افتد:

موج اتفاقات شوم و ناگوارِ تورنس، دامن سندی را هم می گیرد و دختر نوجوانش ناپدید می شود ...

برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان