دنیای قشنگ نو (دنیای شگفت انگیز جدید)

  • 0 دیدگاه
  • 116 بازدید
دنیای قشنگ نو (دنیای شگفت انگیز جدید)

دنیای قشنگ نو (دنیای شگفت انگیز جدید)

توضیحات

دنیایِ قشنگ نو یا دنیای شگفت‌انگیز جدید (به انگلیسی: Brave New World) یک رمان علمی-تخیلیِ پادآرمانی است که در سال ۱۹۳۲ به قلم آلدوس هاکسلی نویسنده انگلیسی منتشر شده‌است.

وقایع این رمان در سال ۲۵۴۰ میلادی در شهر لندن می‌گذرد و آرمانشهری را به تصویر می‌کشد که در آن مهندسی ژنتیک به آفرینش انسان‌ها با ویژگی‌های از پیش تعیین شده منجر شده، نظام اخلاقی جامعه با تشکیل حکومت جهانی و از میان بردن جنگ و فقر و نابودی کامل خانواده و تولید مثل به کلی پوست انداخته و دانش روان‌شناسی به طرز حیرت‌انگیزی اعتلا یافته و تنها هدف انسان ایجاد سعادت و از میان بردن رنج‌های غیرضروری است.

هاکسلی در سال ۱۹۵۸ در مقاله‌ای با نام بازدیدی دوباره از دنیای قشنگ نو (Brave New World Revisited) به سیر وقایع اتفاقیه ۲۶ سال گذشته پرداخت و مدعی شد که تمدن بشری با سرعتی بسیار بیشتر از پیش‌بینی‌های او در حال حرکت به سمت این دنیاست.


پیش زمینه

رمان دنیایی دو چهره را به تصویر می‌کشد.

انسان‌ها شاد و سالم هستند و زندگی مرفه و مجهزی دارند و صلح و دوستی همه جا را فراگرفته، نیازهای انسان‌ها به سرعت برطرف و محرومیت و رنج تا کمترین سطح کاهش یافته، اما همه این‌ها به قیمت قربانی کردن هنر، دانش و مذهب به دست آمده.

فقر و جنگ به کلی ریشه کن شده و هر انسان با توجه به ویژگی‌های ژنتیکی، آموزش‌های مبتنی بر اصول روان شناختی و امکانات و داروهایی که دولت جهانی در اختیارش می‌گذارد کاملاً احساس خوشبختی می‌کند و البته این دستاوردهای شگفت‌انگیز با نابودی عناصری به دست آمده که نقطهٔ محوری هویت بشر امروزین را تشکیل می‌دهند؛ خانواده، فرهنگ و فلسفه به کلی نابود شده‌اند، تمام افراد بشر به یک زبان سخن می‌گویند (در جایی از داستان زبان لهستانی یک زبان مرده نامیده می‌شود. مثل فرانسوی و آلمانی) تنها اثری که از مذهب باقی‌مانده در تقدیس هنری فورد با لفظ فورد ما (Our Ford در برابر Our Lord که خدای ما معنی می‌دهد) دیده می‌شود، هنر به سطحی نازل و مبتذل سقوط کرده، علم به روان‌شناسی و مهندسی ژنتیک خلاصه شده، بر روند تولید دانش نظارت شدیدی صورت می‌گیرد و خواندن بسیاری از آثار کلاسیک و مقدس علمی، ادبی، فلسفی و مذهبی ممنوع هستند.

همگی انسان‌ها با تکنیکهای ژنتیکی و آموزشی لذت‌جویی و کاهش رنج را هدف خود قرار داده‌اند، روابط جنسی بی هیچ محدودیتی تشویق می‌شود و کاهش روابط جنسی ضدارزش و یک رفتار ضداجتماعی شمرده می‌شود. افراد با مصرف داروی مخدری به نام سوماً همواره حس لذت را به خود بازمی‌گردانند.


نام:

عبارت «دنیای شگفت‌انگیز جدید» (به انگلیسی: Brave New World) عبارتی است برگرفته از نمایشنامهٔ طوفان اثر ویلیام شکسپیر. در این نمایشنامه شخصیتی با نام «میراندا» چنین می‌گوید∗:

How many goodly creatures are there here!

How beautiful mankind is! O brave new world

That has such people in't.

این داستان در بخش‌های پایانی به‌طور مداوم و متناوب نقل قولهایی از نمایشنامه‌های متفاوت شکسپیر (چون اتلو، طوفان و هملت - را از قول شخصیت‌های داستان - بخصوص جان یا «وحشی» - بیان می‌کند و حتی از نظر رویدادهای دراماتیک به گونه‌ای وامدار شخصیت‌ها و داستان‌های شکسپیر است.


داستان:

پیشرفت فناوری به حدی رسیده‌است که انسان می‌تواند فرایند تولد را به شکل مصنوعی و در مقیاس کلان شبیه‌سازی کند. نظام سیاسی حاکم بر جهان - دولت جهانی - که با شعار «اشتراک، یگانگی، ثبات» حکومت می‌کند، با هدف ایجاد یک جامعهٔ طبقاتی فرایند تولد انسان‌ها را که در کارخانه‌های تخم‌گیری و شرطی‌سازی در سراسر دنیا انجام می‌شود، دستکاری می‌کند و در نتیجه چند گروه از انسان‌ها به‌عنوان محصول از این کارخانه‌ها خارج می‌شوند؛ آلفاها، بتاها، گاماها و اپسیلون‌ها. این رده‌بندی نزولی بر حسب هوش و کارایی ذهنی و اجتماعی انسان‌های «تولیدشده» تنظیم شده‌است و هر رده یک تقسیم‌بندی داخلی مثبت و منفی نیز دارد. بنابراین رده‌بندی، آلفامثبت‌ها از نظر هوش و ویژگی‌های اجتماعی از همه برتر و والاترند و تقریباً شبیه به انسان‌های معمولی هستند.

در این جهان زنده‌زایی (تولد از شکم مادر) و ایدهٔ داشتن پدر و مادر همانند اعتقاد به خدا و دین، نه تنها منسوخ شده‌است بلکه زشت و شرم‌آور است.

در نظام حاکم، «فورد» در جای خالق یکتا - خداوند - قرار گرفته‌است و مردم با نام او قسم می‌خورند و در گویش‌شان نام او را در جای نام خدا استفاده می‌کنند و حتی سالشماری این جهان به صورت «بعد از فورد» (مانند «بعد از میلاد مسیح») انجام می‌شود.

دولت جهانی با بهره‌گیری از شیوه‌های شرطی‌سازی، خواب‌آموزی و سوماً از هنجار بودن اصول فوردی و رعایت مو به موی آن‌ها مطمئن می‌شود. اصول فوردی از همه می‌خواهد که برای جامعه‌شان مفید باشند، هر چه دارند با دیگران به اشتراک بگذارند، از دین، عشق، اخلاق، طبیعت و کتاب متنفر باشند، مرگ را عادی محسوب کنند، لذت‌طلبی را بر هر چیز مقدم دانند، دم را غنیمت شمرند و در یک کلام «مثل بچه‌های توی بطری» فکر و رفتار و زندگی کنند. هرگاه هم که زندگی از حد تحمل خارج شد، سومای شفابخش هست که نشئگی‌اش سختی‌ها را از یاد می‌برد. از این طریق است که ثبات جامعه و مصرف مداوم تضمین می‌شود.

برنارد مارکس یک روانشناس آلفا مثبت است که به خاطر ناهنجاری تصادفی جسمانی خود را از جامعه جدا می‌بیند. تنها کسی که برنارد او را دوست خود می‌داند، یک استاد مهندسی اجتماعی به نام هلمهولتز واتسون است که برخلاف برنارد، بسیار محبوب و در شغل خود و تعامل با دیگران موفق است.

برنارد، لنینا کراون -دختر بتامنفی «پَروار» و محبوب بین همهٔ مردان- را برای تعطیلات به مالپاییس دعوت می‌کند. برنارد و لنینا در آنجا با «جان» (که بعد معلوم می‌شود فرزند زنده‌زاده‌شدهٔ مدیر است که در سال‌ها قبل در سفری به وحشی‌کده، محبوبش را گم‌کرده و بدون او به تمدن برگشته‌است) روبرو می‌شوند و او و مادرش را به تمدن (به دنیای قشنگ نو به تعبیر جان) بازمی‌گردانند. برنارد جان را با مدیر روبرو می‌کند و مدیر از شرم این رازگشایی درهم می‌شکند. جان که اکنون به لقب «آقای وحشی» خوانده می‌شود، نقل مجلس جماعت شادخوار (هدونیست) می‌گردد و برنارد هم از صدقهٔ سر او اعتباری در جامعه می‌یابد. اما جان نمی‌تواند با جنبه‌های تمدن کنار بیاید و بعد از اینکه از لنینا به تعبیر خودش «هرزگی» می‌بیند و به دلیل مرگ مادرش - که خود را در سوماً غرق کرده و از دنیا می‌رود - ضربه‌ای به او وارد می‌شود، آغاز به طغیان می‌کند. برنارد و هلمهولتز واتسون هم به جرم همدستی با او گیر می‌افتند.

بازرس این دو را به جزایر (جایی که اصول فوردی حاکم نیست) تبعید می‌کند، اما جان را نگه می‌دارد. جان تمدن را رها می‌کند و در برجی متروکه آشیان می‌گزیند و رفتاری تارک دنیا می‌یابد و با سخت‌گرفتن بر خود در جستجوی پاک شدن گناهانش است. مردم اما او را رها نمی‌کنند. سرانجام روزی که عدهٔ زیادی از مردم به تماشای او آمده‌اند با آن‌ها درگیر می‌شود و سپس تحت اثر سوماً با سرخوشی به تن‌آسایی و عشق‌ورزی - آنچه خود هرزگی می‌داندش - تن می‌دهد. پس از بیدار و هشیار شدن، به دلیل حس گناه، خود را در برج متروکه‌اش دار می‌زند.


برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان