رزومه کاری پیتر رمزی بسیار جالب است او برای افرادی نظیر اسپیلبرگ ، ران هاوارد ، دیوید فینچر و اسپایک جونز استوری برد های آن ها را تهیه کرده است. هم چنین برای جان سینگلتون و رولاند امریش نقش کارگردان دوم را داشته و اکنون اولین فیلم سینمایش را به نام خیزش محافظان برای دریم ورکز ساخته است .
در این جا او در رابطه با فیلم و این که چگونه فعالیت هایش به این جا رسید می گوید .
بله حق با شماست. همه داستان زمانی که من برای اولین بار درباره پروژه چیزهایی شنیدم و ایده ای که به ذهن من رسید شروع شد . در ابتدا کمی مردد بودم و می ترسیدم که این فیلم مورد هجوم منتقدین قرار بگیرد. این داستان موضوعی داشت که شبیه به این بود که ما اسطوره های زمان کودکی مان را نگاه کنیم و به آن ها بخندیم و این در نگاه اول کار جالبی به نظر نمی رسید. البته ما کار را به صورتی نشان دادیم که مسئله ای در این رابطه پیش نیامد .
نکته جالب درباره این فیلم این بود که ما با کاراکترهایی سروکار داشتیم که از یک کتاب داستان معمولی نبودند . آن ها شخصیت های کارتونی نبودند . آن ها شخصیت های بازی های ویدئوی هم نبودند . زمانی که شما کودک هستید احساس می کنید این شخصیت های موجود در فیلم خیزش محافظان شخصیت های واقعی هستند همین نکته فیلم را جالب تر می کرد زیرا باعث می شد از ابتدا کودکان از لحاظ حسی درگیر دیدن فیلم بشوند . به نظر من ساخت این فیلم به نوعی شرکت کردن در ساخت یک اسطوره بود .
به دلیل اینکه با کارکترهایی بسیار آشنا سروکار داشتید نیازی نبود در ابتدا شخصیت های فیلم را زیاد به بیننده معرفی کنید و از این لحاظ کار شما راحت تر بود. اما به هر حال در ساختن این شخصیت های آشنا به صورتی که کسی دیگر این شخصیت ها را مثل سابق نبیند کار مشکلی پیش رو داشتید درست است؟
بله ایده بیل جویس در این زمینه بسیار درخشان بود ( ویلیلم جویس کتاب های این داستان را نوشت و در زمان زیادی از تهیه فیلم نقش دستیار کارگردان را در این فیلم ایفا کرد.) زمانی که داستان فیلم را جویس برای من تعریف کرد نتوانستم آن را از ذهن خود پاک کنم در واقع او شخصیت های داستان فیلم من را به گونه ای دیگر و به گونه ای که تا به حال مورد دقت نظر قرار نداده بودم به من شناساند و برای اولین بار این شخصیت ها را به صورت دیگر تصور کردم. کم کم به این نتیجه رسیدم که چه قدر از شخصیت کارکترهای فیلم خیزش محافظان تحت تاثیر رسانه ها در ما شکل گرفته اند .
هم چنین به این فکر رسیدم که چه قدر از این تصوری که رسانه ها به ما داده اند بدون دلیل پذیرفته شده و به هر حال زمانی که شما به این فکرها مشغولید و سوال های این چنینی برای شما مطرح می شود تازه متوجه می شوید که چگونه این کارکترها را به ما بسیار الگو وار نشان داده اند . بابانوئل شبیه زئوس یا فالستاف ، منبع انرژی بزرگ ، مهربانی و در عین حال حس در طبیعت بودن و وحشی بودن را در خود دارد. خرگوش هم نمادی از طبیعت را در ما نشان می دهد. حتی توث فری یا پری دندانی این حس را به ما می دهد که دندان های ما می توانند خاطرات ما را حفظ کنند. شخصیت هایی که تا به حال به معرفی شده اند بیشتر شبیه خدایان یونانی هستند .
بنابراین ما در فیلم سعی کردیم جنبه های مختلفی از شخصیت کاراکترهای خود را به تماشاگر نشان دهیم که شبیه شخصیت های خدایان یا الهه های یونان باستان باشد که هر کدام نشان دهنده نمادی هستند و کار خاصی را نشان می دهند . در واقع این کاری بود که می خواستیم با فیلم خیزش محافظان انجام دهیم .
داستان فیلم به نظر غمگین شروع می شود و این تنها به خاطر رنگ های استفاده شده در فیلم نیست بلکه این فیلم با مرگ شروع می شود ؟
یا شاید به نوعی تولد
بله متوجه این موضوع شده ام اما به هر حال از لحاظ لحن فیلم داستان شما داستانی خاص است که احساسات خاصی را در ما برمی انگیزد . بگذارید صریحاً بگویم به عنوان یک پدر احساس خوبی ندارم که فیلم های مخصوص کودکان تنها شادی را در خود مجاز می شمارند و مثلا در کارهای دریم ورکز کمتر می بینیم که به موضوعاتی نظیر ترس بپردازد .
بله احساسات مهم ترین چیزی است که برخورد با آن برای بسیاری از افراد مشکل ساز است مخصوصا در فرهنگ عامه این موضوع بیشتر نمود دارد به نظر من در حال حاضر فرهنگ به صورتی پیش رفته است که مردم سعی می کنند احساسات واقعی خود را مخفی کنند یا احساسات همدردی کمتری با هم به صورت واقعی نشان دهند . به نوعی بیشتر به نظر می رسد که این موضوع باور قلبی آن ها باشد از تقلید رفتار دیگران و هماهنگ با رفتار دیگران صورت می گیرد . ما در ساخت این فیلم این موضوع را در نظر داشتیم که کاراکترهای فیلم افرادی واقعی هستند و به هر حال افراد واقعی احساساتی دارند که خوب یا بد در آن ها وجود دارد و باید در یک انیمیشن به تصویر کشیده شود .
گیرمو دل تورو ، که تهیه کننده اجرایی ما بود به ما گفت این فیلمی که شما ساخته اید بیشتر شبیه به تصویری رمانتیکی از دنیا است . به هر حال ما می خواستیم کاری کنیم که خوب یا بد احساسات شخصیت های فیلم را نشان دهیم. برخی تصور می کنند کار ما کار درستی نبوده و حتی برخی فکر می کنند که کار ما در نشان دادن شخصیت های دوران کودکیمان به این صورت ظالمانه بوده است . نمی دانم که چگونه این افراد به این فکر رسیده اند .
بله دقیقا همین طور است
شما برای این فیلم آهنگ بسیار جالبی را آماده کردید و من متوجه شدم که تازه چند هفته پیش بود که آهنگ فیلم کاملا ساخته شد . آیا می توانید در رابطه با آهنگ فیلم با ما صحبت کنید . مثلا موردی که در نظر دارم این است که چگونه های صحنه های سکوت را این قدر خوب در فیلم لحاظ کردید ؟
بله ما برای این کار تلاش زیادی کردیم زمان بندی بسیار بی رحم است و در مورد انیمیشن این مسئله بیشتر به چشم می خورد. داستان زیادی را باید به صورت کامل نقل کنیم و در یک دنیای کامل ، شاید زمان بیشتری برای ساختن انیمیشن داریم اما در حال حاضر در دنیایی کار می کنیم که زمان زیادی برای ساختن ایده هایمان در اختیار نداریم . بنابراین سرعت کار و هم چنین ریتم کار بسیار مهم است و در این زمینه آهنگ هم باید با فیلم به خوبی همراهی کند.
در جاهایی فیلم بسیار سریع پیش می رود و در جاهایی دیگر لحظه های بسیار آرامی داریم که آهنگ هم باید کاملا هماهنگ با فیلم به همین صورت پیش برود و در واقع مکمل فیلم باشد . در رابطه با آهنگ فیلم، الکساندر دسپلا آهنگسازی است که سال ها پیش به کارهای او علاقه داشتم مثلا در فیلم تولد من بسیار آهنگ فیلم را دوست داشتم او زمانی که با فیلم تولد به شهرت رسید فکر نمی کردم دیگر حاضر باشد برای فیلم انیمیشن من آهنگ بسازد اما به هر حال زمانی که راجع به آهنگساز فیلم تبادل نظر می کردیم بیل داماشکه که مسئول خلاقیت های استودیو دریم ورکز است پیشنهاد استفاده از الکساندر دسپلا را داد که در آن لحظه آن قدر تعجب کردم که چشمانم از حدقه بیرون زد .
زمانی که داماشکه این حرف را زد به نظرم انتخابی بسیار رویایی می آمد . زیبایی و شیرینی کارهایی که دسپلا انجام می دهد و منحصر به فرد بودن ارکستراسیون و تنظیم آهنگ های او برای فیلم ما بسیار ضروری و مناسب بود . داستان ما درباره داستان ابرقهرمانان اسطوره ای می باشد اما تصور می کردم که موسیقی فیلم نباید به صورتی ابرقهرمانانه در بیاید یعنی به صورتی پرطمطراق و با ارکستی بسیار بزرگ . اما الکساندر کار را به صورتی خاص پیش برد و آهنگ بسیار شیرین و دلنواز نواخته می شود . هم چنین او متوجه صحنه های جالب فیلم هم شد و این صحنه ها را در موسیقی اش گنجاند. صحنه های از فیلم هست که شبیه کارتون های برادران وارنر می باشد و الکساندر که خود فرد بسیار شاداب و جذابی است حس طنز این صحنه های خاص را کاملاً درک کرد و آهنگ را به همان صورت درآورد . او از فیلم بسیار خوشش آمد و توانست این را در موسیقی ای که برای فیلم ساخته نشان دهد .
چیز دیگری که درانیمیشن شما خوب به نظر می رسد حس میخ کوب کردن تماشاگر و نگهداشتن او تا انتهای فیلم است .
اخیرا یک انیمیشن طولانی دیدم که از یک صحنه اکشن به صحنه اکشن دیگری می رفت و به نظر نمی رسید صحنه های اکشن ها ربطی به هم داشته باشند . اما در رابطه با فیلم خیزش محافظان، این فیلم ریتم بسیار جالبی دارد و ممکن است معدودی از منتقدین ایرادی به ریتم فیلم بگیرند اما به هر حال چیزی که بیشتر منتقدان در آن اتفاق نظر دارند آن است که این انیمیشن انیمیشنی است که ریتم مناسبی دارد و صحنه های آن کاملا در هم تنیده و مرتبط با هم باشند . حتی موسیقی فیلم هم کاملا در کنار داستان و به صورت متحد با آن قرار می گیرد .
اما با توجه به سابقه ی استوری بوردی شما و با توجه به استوری بوردهایی که برای فیلم های مختلف کار کرده اید می توانید درباره برنامه ای که برای این فیلم در نظر داشتید و تغییراتی که در استوری برد آن دادید بگویید ؟
بله شما در رابطه با کار من به عنوان کسی که استوری بردها را آماده میکرده گفتید. من با افراد حرفه ای بسیاری کار کردم .
بله این موضوع را درک می کنم شما با افراد زیادی کار کرده اید.
بله من بسیار خوش شانس بوده ام .
چیزی که بسیار جالب است این است که من با افرادی کار کرده ام که زمانی آن ها را الگو ها و قهرمانان کارگردانی خود می دانستم و تصور نمی کردم که با بیشتر آن ها کار کنم . در واقع کار با آن ها مدرسه فیلم سازی من بود . کلاً من در زمان آموزش خوره ی فیلم بودم. همیشه فیلم می دیدم و فیلم ها را جذب می کردم و در رابطه با فیلم ها هر چیزی که به دستم می آمد می خواندم . یکبار الکساندر چیزی جالبی به من گفت. یعنی زمانی که داشتیم آهنگ فیلم را آماده می کردیم و من یکی از تم های الکساندر را شنیدم و آن را با سوت زدم . من در خانه ای بزرگ شده ام که همواره در آن موسیقی بود و در واقع با موسیقی نفس کشیده ام . در این جا الکساندر زمانی که سوت من را شنید گفت آیا تو سازی می زنی و من گفتم بله من کمی گیتار می زنم و الکساندر به من گفت زمانی که من آهنگ یک فیلم را می سازم همواره می توانم بگویم که آیا کارگردان موسیقی فیلم را می فهمد و آن را دوست دارد یا خیر زیرا در صحنه های آن ها با موسیقی من ارتباط برقرار کرده و به نحوی با آن عجین می شوند و مثلا مثل تو که آهنگ فیلم را با سوت زدی به نحوی با آن همنوا میشوند. در این لحظه هاست که آهنگسازی فیلم برای من راحت تر می شود زیرا احساس می کنم که کارگردان حس من را برای آهنگ سازی درک می کند .
این حرف دسپلا برای من بسیار جالب بود زیرا حسی که از موسیقی فیلم هم می آید به نظر من به اندازه خود فیلم اهمیت دارد .
فیلم شما به هیچ وجه فیلم کندی به نظر نمی رسد
بله این چیزی است که من از استوری برد آموخته ام. این که اقتصادی باشم و فیلم را کش ندهم .
اولین کار استوری برد من فیلمی بود که هیچ وقت ساخته نشد . این فیلم هیولا نام داشت. نویسنده فیلم کسی به نام فرانک لالوگیا بود که در دهه ۸۰ فیلمی به نام زن سفید پوش را ساخته بود . آن فیلم فیلمی بسیار جالب بود و فروش بسیار خوبی داشت . او استعداد زیادی در بازاریابی فیلم داشت بنابراین درآمد بسیار زیادی از آن فیلم کسب کرد . بعدها او می خواست داستانی به نام میکل آنژ بسازد . بنابراین فیلمنامه را نوشت و ماه ها و ماه ها استوری برد کار را تهیه کرد. من فرانک و راسل کارپنتر -که بعد ها در فیلم تایتانیک مشغول کار شد- به ایتالیا رفتیم و مشغول کار بر روی فیلم “غول پیکر” شدیم .
اما این اولین استوری برد واقعی من بود . قبل از آن من برای شرکت های تبلیغاتی کار می کردم . اما به هر حال از همان زمان می دانستم در انتها کارم به فیلم ها کشیده خواهد شد . قبل از کار تبلیغات هم در کتابخانه کارهای متفرقه انجام می دادم و در آن زمان درباره صنعت فیلم هیچ چیز نمی دانستم . در آن زمان اصلا نمی دانستم که آیا راهی وجود دارد که وارد صنعت فیلم سازی شوم یا خیر تا این که با زوجی برخورد کردم که در صنعت فیلم سازی مشغول به کار بودند. من با وجود این که در لس آنجلس بزرگ شده ام فرد ساده ای بودم . این چیزهایی که می گویم بسیار قبل از این بود که با اسپایک لی و جان سینگلتون ملاقات کردم. در آن زمان ها کار در زمینه فیلم سازی برای من فکری بسیار دور از دسترس بود .
برای ۲ تا از فیلم های جان سینگلتون شما نقش کارگردان دوم را ایفا کردید که ۲ تا از سخت ترین فیلم های سینگلتون است
بله سینگلتون اولین کار کارگردانی دوم را در فیلم عدالت شاعرانه به من داد .
آن فیلم فیلمی بسیار مشکل برای جان سینگلتون محسوب می شد همینطور است ؟
بله فیلم بسیار مشکل بود
بعد از آن هم شما مشغول فیلم گودزیلا شدید بله ؟
بله من استوری بورد روز استقلال را تهیه کرده بودم و بخاطر آن رولاند امریش از من خواست که به نیویورک بیایم و کارهای فرعی مربوط به فیلم او را انجام دهم. به نظرم پیشنهاد بسیار خوبی بود و من این کار را انجام دادم . زمانی که وارد ساخت استوری بورد شده بودم از همان موقع دوست داشتم که کارگردان شوم و هدف من کارگردان شدن بود . اما پول کافی برای ساختن فیلم خود را نداشتم .
آن زمان فکر می کردید که کارگردان فیلم انیمیشن شوید ؟
نه کاملا اتفاقی جذب ساختن انیمیشن شدم . من دوست داشتم کوروساوا یا اورسن ولز بشوم . البته کو تا نزدیک این ۲ فرد بشوم (خنده). من استوری برد فیلم تانک گرل را تهیه کردم اما بعدا از من خواستند کارهایی دیگر در تانک گرل انجام بدهم و به هر حال کمی وارد عرصه کارگردانی شدم .
بله اما به هر حال انیمیشن به این صورت نیست .
اگر درست فهمیده باشم اولین کار شما که با دریم ورکز انجام دادید انیمیشن “هیولاها بر علیه بیگانگان” بود، درست است؟
بله به نظرم به همین طور است. من در شرک ۳ نوشتن بخشی از داستان را به عهده داشتم و استوری برد اکشن شرک ۳ را تبدیل به استوری بورد انیمیشن کردم که ۲ مسئله بسیار مجزا هستند. بعد شغلم ارتقا پیدا کرد و در فیلم هیولاها علیه بیگانگان مسئول اصلی نوشتن داستان فیلم از ابتدا بودم .
بنابراین ما باید از شما تشکر کنیم که صحنه هایی از فیلم هیولاها بر علیه بیگانگان شبیه فیلم های استنلی کوبریک شده است ؟
آیا قصد دارید که در آینده محافظان ۳ را بسازید چون به نظر می رسد که در مسیری قرار گرفته اید که شاید ۱۰ سال شما را مشغول خود کند
بله از لحاظ نظری این امکان وجود دارد
معروف است شرکت دریم ورکز زمانی که مردم کاری می پسندند ادامه آن را هم بلافاصله بسازد
بله اگر مردم کار بیشتری بخواهند خوشحال خواهیم شد که کار بیشتری به آن ها ارائه بدهیم .
بنابراین ۱۰ سال به این صورت کار خواهید کرد یا شاید هم پروژه های بسیاری هستند که در ذهن شما وجود دارد که بخواهید آن ها رابسازید؟
بله بله توجه به ادامه ی این فیلم برایم جالب است. در واقع ۲ چیز خوشایند در مورد این انیمیشن وجود دارد. یکی اینکه من از کاراکترهای این فیلم بسیار خوشم آمد. همچنین افرادی که با آن ها کار کرده ام را هم بسیار دوست داشتم . این تجربه تجربه ی بسیار خارق العاده ای بود طوری که هیچ وقت فکر نمی کردم که یک انیمیشن چنین تجربه ای به من بدهد . در واقع تجربه ای که از چنین فیلم هایی بدست می آید انسان را جسور تر می کند.
کارهای زیادی بود که در آن فیلم به نظر می آمد امکان ساختش را ندارم اما الان با تجربه ای که بدست آوردم احساس می کنم می توانستم بخشی از آن ها را در فیلم پیاده کنم . هم چنین احساس امنیت خاطر و اعتماد به نفسی پیدا کرده ام که به این ترتیب فکر می کنم در دومین فیلمی که بسازم کار بهتری ارائه خواهم داد .
من کاملا به این فیلم افتخار می کنم و به تمام کارهایی که انجام داده ایم هم افتخار می کنم اما الان که فیلم کامل شده است می دانم شاید محافظان را باید با تغییراتی میساختم. این حس اعتماد به نفس و حس خوبی که از ساخت فیلم به من دست داده بسیار برایم ارزشمند است .
بله این کار البته بسیار مشکل بود زیرا من بیشتر زمان فعالیت هایم را صرف آموختن برخی اصول فیلمسازی کرده بودم و در واقع بیشتر در صنعت سینما نقش فرعی داشتم و این کار را مشکل می کرد. زمان هایی وجود دارد که به نظر می رسد که افراد با تجربه کار را بهتر متوجه می شوند و من فکر میکردم در جاهایی نمی توانم نظر بدهم. اما به هر حال حتی زمانی که با گیرمو و راجر کار می کردم این تصور را هم داشتم که زمان هایی می توانم نظرهای خود را بگویم و با آن ها مخالف باشم . گیرمو در این رابطه بسیار جالب عمل می کرد. او در واقع یک نیرو خارق العاده طبیعت است. زمان هایی بود که من می گفتم که این کار به این صورت انجام نخواهد شد و او می گفت باشد باشد درست است. به نظرم او بهترین همکاری بود که می توانستم داشته باشم. راجر هم همانطور بود .
این مصاحبه مربوط به سال 1391 است.