اعترافات یک ذهن خطرناک

کمدی , درام , معمائی , زندگینامه
  • 0 دیدگاه
  • 339 بازدید
6
اعترافات یک ذهن خطرناک

اعترافات یک ذهن خطرناک

داستان فیلم

اعترافات یک ذهن خطرناک (انگلیسی: Confessions of a Dangerous Mind) فیلمی در سبک نئو نوآر، زندگی‌نامه‌ای، کمدی-درام، معمایی، جاسوسی و درام به کارگردانی جرج کلونی است که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد.


در سال ۱۹۸۱، ̎چاک باریس̎ (راکول)، تهیه کنندهٔ تلویزیونی، که ظاهراً از بیماری روحی رنج می‌برد، خود را در داخل اتاق یک هتل نیویورکی، محبوس کرده است. وحشت‌زده و شرمگین از تمامی آن‌چه در زندگی انجام داده، به این نتیجه می‌رسد که راه حل شاید این باشد که تمامی آن‌چه را که به‌نظرش یک زندگی تلف شده می‌رسد، تعریف و ضبط کند. به کمک یک سلسله رجعت به گذشته، زندگی او را دنبال می‌کنیم: 

از سال ۱۹۵۵ در نیویورک که با دنیای تولیدات تلویزیونی آشنا می‌شود تا ۱۹۶۱ در فیلادلفیا، جائی‌که سعی دارد قسمت اول و بلند یک مجموعهٔ تلویزیونی را بسازد. در همان جاست که با ̎پنی̎ (باریمور) زنی آزادمنش آشنا می‌شود. ̎چاک̎ ضمناً با ̎جیم برد̎ (کلونی) آشنا می‌شود ـ یک عضوگیرِ سیا که معتقد است ̎چاک̎ تمامی ویژگی‌های مناسب یک آدم‌کش مزدور را دارد. ̎چاک̎ که ابتدا دودل است سرانجام این پیشنهاد را قبول می‌کند و در حالی‌که از برنامهٔ معروف تلویزیونی‌اش به‌عنوان پوشش استفاده کرده، به عملیات مخفیانهٔ آدم‌کشی‌اش ادامه می‌دهد و خیلی هم در این زمینه خبره می‌شود. با آن‌که آرزو می‌کند کاش همان تهیه‌کنندهٔ تلویزیونی باقی مانده بود ولی بده‌بستان‌هایش با مأموران مشکوکی مثل ̎پاتریشا واتسن̎ (رابرتس) و ̎کیلر̎ (هاوئر) بدین‌ معناست که او زیادی در این کارها غرق شده و دیگر به این راحتی نمی‌تواند خود را بیرون بکشد. از آن پس سعی می‌کند تعادلی بین کار تلویزیونی و رابطه‌اش با ̎پتی̎ به وجود آورد و فکری برای این مسئله کند که احتمالاً هدف بعدی خودش خواهد بود.

● فیلم همهٔ انتظارات را از شناسنامهٔ کم‌نظیرش برآورده نمی‌کند. نخستین تجربهٔ کارگردانی کلونی که بعدتر با شب بخیر و موفق باشید (۲۰۰۵) نشان می‌دهد که در کارگردانی هم کم از بازیگری ندارد، فیلم‌نامه‌ای از کافمن که بی‌شک بزرگ‌ترین استعداد فیلم‌نامه‌نویسی هالیوود در هزارهٔ جدید است و ترکیب استثنائی بازیگری فیلم همه در خدمت تبدیل اعترافات یک ذهن خطرناک به یک پدیده هستند؛ با این حال فیلم از حد یک ̎تریلر خوب̎ فراتر نمی‌رود. هرچند همین هم برای چراغ سبز گرفتن کلونی در کارگردانی کافی به‌نظر می‌رسد. جدا از خود فیلم، حواشی تولید کار هم جذاب است. برای نقشی که دست آخر راکول ایفایش می‌کند نام یک دوجین بازیگر ـ از مایک مایرز، جانی دپ و بن استیلر ـ به میان می‌آید و نقشی را که رابرتس بازی کرده، تا دقیقهٔ نود قرار بود نیکل کیدمن بازی کند. جز این خود پروژه را هم قرار بود کسانی مثل دارن آرنوفسکی و برایان سینگر کارگردانی کنند. ویژگی کار کلونی همان چیزهائی است که بعدتر کار دومش را به شاهکار تبدیل می‌کند: بازیگوشی‌های بی‌حد در شکل روایت و سیال بودن دوربین. فیلم در اجرا ـ به ویژه در شکل حضور ستاره‌ها در نقش‌های کوتاه ـ وامدار یازده یار اوشنِ استیون سودربرگ (۲۰۰۱) است.


برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان