کارگردان : Drew Goddard
نویسنده : Drew Goddard
بازیگران : Jeff Bridges, Cynthia Erivo, Dakota Johnson
خلاصه داستان :هفت غریبه که هرکدام رازی مرموز در سینهی خود دارند، در هتل ال رویال واقع در نزدیکی دریاچهی تاهو با یکدیگر دیدار میکنند؛ هتلی قدیمی و کهنه با گذشتهای تاریک. حال و در گذر شبی سرنوشتساز، هر یک از این هفت تن به فرصتی برای رستگاری دست خواهند یافت؛ فرصتی تکرار نشدنی، پیش از آنکه آتش هولناک جهنم همهچیز را در برگیرد.
در دههی ۹۰ دورانی وجود داشت که همگان سعی میکردند شبیه به «کوئنتین تارانتینو» باشند. اما با گذر زمان همهی ما فهمیدیم که تنها یک «تارانتینو» وجود دارند و تمامی تلاشهایی که برای تقلید و الهام از او انجام شده است به شبیه به آثار درجه سوم VHSای شده اند. حالا نزدیک به ۲۵ سال پس از «داستان عامهپسند»(Pulp Fiction)، «درو گدار» [ سازندهی کلبهای در جنگل(The Cabin in the Woods)] با بازیگرانی تارانتینوطور و داستانی که او ممکن بتواند با آن کارایی بکند به سراغ ما اومده است. متاسفانه، همانند تمام فیلمهای تارانتینوواری که تارانتینو نساخته است، «دورانهای دشوار در ال رویال»(Bad times at the El Royale) نمیتواند به هدف خود برسد. علیرغم لحظات شوکهکننده و درگیرکنندهای که در اثر وجود دارد اما در نهایت کلیات اثر به چیز مناسبی ختم نمیشود. سطح ذکاوت اثر به سطح باورنکردنیای در نقطهی اوج اثر سقوط میکند و تغییر لحن ناگهانیای نیز رخ میدهد(از کمدی تاریک به سمت خشونت واضح و عریان) که اصلا پسندیده نیست. «دورانهای دشوار در ال رویال» مشکلاتی فراتر از عدم ارتباط پایان داستان با باقی بخشها دارد اما مشکل اصلی همان است که فیلم را غرق خواهد کرد.
بازیگران فیلم حس «چیزی برای هر کسی» را القا میکنند؛ برای مثال «جف بریجز» که سن و سال نمیشناسد یا «جان هَم» بامزه، «داکوتا جانسون» جذاب و یا «کریس همسورث»ـی که به همان اندازه جذاب است( که در اکثر اوقات بدون پیراهن است). چند مورد از بازیگران اثر چندان با سبک آن قرابت ندارد اما اگر بخواهیم به اسمشان اشاره کنیم بخشی از داستان اثر لوث خواهد شد. از بازیگران کمتر شناخته شناخته شده میتوان به بازیگر برندهی جایزهی «تونی» یعنی «سینتیا اریوو»اشاره کرد که صدای او مشخصهی اصلی شخصیتش است(او آهنگهایی از دهه ۶۰ مثل Hold on, I’m Coming home و You Can’t hurry را بازخوانی میکند). «لوئیس پلمن» که به سختی میشناسیمش و همچنین «سیلی اسپینی» که از قبلی نیز کمتر شناختهشدهتر است نیز نقشهایی در این اثر دارند.
زمان رویدادن وقایع اثر آنچنان مشخص نیست اما سرنخها به جایی در ابتدای دههی ۷۰ میلادی اشاره میکنند. این به معنی یک پیشپرده است که در آن مردی یک محموله را در اتاق هتلش قایم میکند در حالی که کمی بعد از دههی ۱۹۶۰ است. هتل مذکور که در مرز نوادا و کالیفورنیا قرار گرفته است(بدان معنی که شما شانس این را دارید که یا نوادا بمانید و یا در کالیفورنیا که البته ماندن در کالیفورنیا شبی ۱ دلار بیشتر هزینه دارد) را از روی یک کازینوی واقعی به نام Cal Neva Resort & Casino که در دههی ۶۰ به فرانک سیناترا متعلق بودند ساخته شده است. هتل «ال رویال» که یه زمانی محبوبیت بالایی داشته است از زمان باطلشدن مجوز قماربازیش دورانهای دشواری را میگذارند بنابراین ورود ۴ مشتری جدید در یک بعدازظهر برای تنها مستخدام آنجا یعنی «مایلز میلر» (با بازی لوئیس پالمن) اتفاق عجیبی است.
۴ مهمان این مکان افراد متفاوتی هستند. پدرمذهبی «دنیل فلین»(جف بریجز) که کمسخت است و ما از همان لحظهی اول شک میکنیم که او احتمالا کسی نیست که نشان میدهد. «دارلین سوئیت»(سینتیا اریوو) که در هنگام کار کردن به عنوان یک خوانندهی دورهگرد در «رنو» به یک جای ارزان نیاز دارد. «لارامی سیمور سالیوان»(جان هَم) که یک فروشندهی جاروبرقی است یا حداقل به نظر میرسد که اینگونه باشد. و «امیلی سامرسپرینگ»ـی (داکوتا جانسون) که اصلا رفتار دوستانهای ندارد و همراه خود یک دختر دزدیدهشده(کیلی اسپینی) را دارد.
فیلمنامه با لحنی مشتمل از حس طنز تلخ و ارائهکردن پیچوخمهای غیرمنتظره به بینندگان نوشته شده است. این مسئله برای زمانی جوابگو است تا اینکه «گدار» پس از مدتی کم و بیش به آن پایبند است و بیشتر به سوی سرگرمی سبکمحور است. پایان اثر اما به طرز عجیبی ناامیدکننده است علیالخصوص با دانستن اینکه این فیلم قصد دارد در برابر کلیشهها و قائدههای تکراری مقاومت کند، چنین پایانبندیای بسیار ناراحتکننده است. در طی ۱۵ دقیقهی اثر من منتظر یک شوک پایانی بودم اما همچین چیزی به هیچوجه اتفاق نمیافتد. «دورانهای دشوار در ال رویال» لحن طنز خود را نیز در ادامهی راه از دست میدهد. من این مسئله از حدود گذشت دو سوم از زمان فیلم میدانم که «کریس همسورث» از داخل فلشبک ها به فیلم باز میگردد.
فیلم ساختار عجیبی دارد؛ از بخشبندیهای مختلف استفاده میکند تا نشان دهد هر کدام از شخصیتها چگونه به «ال رویال» رسیدهاند. یکی از لحظات کلیدی اثر جایی است که یک سکانس را به سه روایت مختلف میبینیم اما «گدار» قصد ندارد که یک «راشومون»(Rashomon) دیگر بسازد. این مسئله بیشتر در ذات چنین فیلمنامهای است که حادثه را نشان دهد و سپس قدمی به عقب بردارد تا آنچه در حاشیه اتفاق میافتد را نشان دهد.
«دورانهای دشوار در ال رویال» با کلی فرضیه و امید شروع میشود و حتی تا میانههای اثر نیز من به شخصه درگیر اثر بودم. اما فیلم در نهایت از مسیر خود خارج میشود. فیلم به طرز عجیبی یادآور اثر سال ۲۰۱۲و بد «مارتین مک دونا» یعنی «هفت روانی»(Seven Psychopaths) است البته نه در نحوهی روایت بلکه در ظاهر و شکل. اگر کسی بخواهد این مقایسه را گسترش دهد بیشک به نتایج جالبتری خواهد رسید. «مک دونا» بعد از ساخت «هفت روانی» به ساخت «۳ بیلبورد خارج از ابینگ میزوری»(Three Billboards outside Ebbing, Missouri) دست زد. آیا میتوان امید بهتری برای آیندهی «گدار» داشت؟ اما در حال حاضر، در حالی که «دورانهای دشوار در ال رویال» مشخصا ناموفق است اما نمیتوان به کلی آن را رد کرد.