کارگردان : مسعود جعفری جوزانی
نویسنده : سحر جعفری جوزانی، مسعود جعفری جوزانی
بازیگران : سحر جعفری جوزانی، آرمان درویش، مهدی احمدی
خلاصه داستان :«پشت دیوار سکوت» داستان دختر مددکاری است که بنا به دلایلی وارد یک موسسه حمایت و مراقبت از بیماران ایدزی میشود و ورورد او به این عرصه زندگیش را دستخوش تغییراتی اساسی میکند و روابطش را تحت تاثیر قرار میدهد.
مسعود جعفری جوزانی، استاد مادام العمر سینما در دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو است، و سالهای سال فعالیت او در عرصههای مختلف سینمایی و ساخت آثاری به یاد ماندنی باعث شده تا وقتی به تماشای «پشت دیوار سکوت» نشستم، نتوانم این میزان از سطحی بودن اثر و همراه شدن جوزانی با موج فاسد و بی رمق این روزهای سینما را باور کنم، گرچه که سینمای ما در این روزها محلی از عجایب و آثار دم دستی است که در بهترین حالت میتوانند در مدیوم تلویزیون و برای مناسبتهای مختلف پخش شوند، بی آنکه کوچکترین تاثیری از خود بر جای بگذارند و یا حتی برای لحظهای بتوانند بیننده را درگیر کنند.
«پشت دیوار سکوت» داستان دختر مددکاری است که بنا به دلایلی وارد یک موسسه حمایت و مراقبت از بیماران ایدزی میشود و ورورد او به این عرصه زندگیش را دستخوش تغییراتی اساسی میکند و روابطش را تحت تاثیر قرار میدهد
البته این ظاهر داستان است و تمام قصه فیلم به همین سه خط با ارفاق خلاصه میشود و این بهترین حالتی است که میتوان قصه کمجان فیلم را تعریف کرد.
به وضوح مشخص است که سحر جعفری جوزانی که نویسنده فیلمنامه فیلم و بازیگر نقش اصلی آن است، قصد این را داشته تا برای بیماران ایدزی فیلمنامهای بنویسد، در واقع دغدغه او بسیار کلان و برای مدیوم سینما بسیار خطرناک است، و راهی که او پیموده تا فیلمنامه را نگارش کند دقیقا بر خلاف اصول اساسی فیلمنامه نویسی در پرداختن به یک دغدغه خاص است و همین مساله باعث شده تا در نهایت بیننده با اثری کم رمق، بی جان و بی ربط به اصل موضوع طرف باشد و نتواند با وقایع و رخدادهای فیلم ارتباط برقرار کند. ایدز آن قدر مساله بزرگ و مهمی است که بدون نگاه به جزییات آن و البته داشتن نگاهی ویژه در یک موقعیت خاص نمیتوان در موردش در سینما سخنی گفت و اگر نویسنده به این بسنده کند که موضوعی مهم را نشانه گرفته، پس دغدغه دارد و میتواند آن را بیان کند، نتیجه قطعا مطلوب نخواهد بود و بیننده با اثری در سطح مواجه میشود که به ناچار باید حرفهایی گل درشت و کاملا بی اثر بزند و در نهایت هم دغدغهی مهمش را از دست داده و هم خود را در فاصلهای دور از بیننده خواهد دید.
اتفاقی که به وضوح در فیلم «پشت دیوار سکوت» رخ داده و فیلم بدون ایجاد کوچکترین موقعیت درست برای بیننده و شکل دادن یک درام منسجم تا انتها پیش میرود و به نظر میرسد هیچگاه آغاز نمیشود و قطعا پایانی نیز نخواهد داشت. تلاش فیلمنامه نویس برای دراماتیزه کردن موقعیتها به شدت بچهگانه و دم دستی است و قرار دادن خرده داستانهای مختلف برای بحرانی کردن موقعیت شخصیتها نیز کاملا بی اثر و سطحی است. به عنوان مثال کارکرد شخصیت پدر در فیلم که بیننده باید زمان زیادی را صرف کند تا متوجه شود که این پدر وجود خارجی دارد یا خیر، کاملا بی منطق است که البته نویسنده منطق آن را در پس مطالعه کتاب «مرشد و مارگریتا» توسط شخصیت اصلی فیلم قرار داده، که با این کار، کارکردی بی مصرف تر به یک کارکرد بی مصرف اضافه کرده است. یا قصه عشق قدیمی و جدید شخصیت اصلی آن قدر بچه گانه و لوس است که نمیتوان حتی لحظهای با عشق و نفرت آنها همراه شد. و یا قصه افراد مختلفی که با ایدز دست و پنجه نرم میکنند و هرکدام مشکلات خاصی دارند، مشکلاتی که نمیتوان باورشان کرد و حتی برای لحظهای نیز حسی را در بیننده نمیافروزند.
ایدز، مساله بسیار مهمی است که باید درباره آن حرف زده شود، موضوعی که بسیار میتواند جنجالی و جذاب برای مخاطب عام باشد، اما نوع نگاه و پرداختن به آن کاملا در میزان اثر گذاری و استحکامش موثر است. این که فیلم بخواهد هم پیام اخلاقی بدهد، هم آموزش بدهد، هم عشق را نشان دهد و هم دست روی سیاستهای غلط بگذارد، قطعا به جایی نخواهد رسید، زیرا تمام این موضوعات کلان باعث میشوند تا زیرمتنی در فیلمنامه وجود نداشته باشد و فیلمنامهای هم که فاقد زیرمتنهای درست باشد، بی شک با شکست مواجه خواهد شد.
در پس وجود این فیلمنامه ضعیف و پر اشکال که کاملا مشخص است تنها به کلمه ایدز اکتفا کرده و کوچکترین تلاش درستی برای نمایش مشخص یک دغدغه را دارا نیست، اجرای بد بازیگران و کارگردانی کاملا معمولی فیلم، اثر را به نازل ترین سطح ممکن رسانده است، گرچه که با این متن ضعیف، کارگردانی و اجرای خوب هم کمکی به فیلم نمیکرد و به دلیل انتخاب موضوعی حساس و مهم، نمیتوانست اثری قابل قبول را به بیننده ارائه نماید.
«پشت دیوار سکوت» نمونه بارز فیلمی است که راه را از انتها به ابتدا رفته است، دغدعهای کلان که پر است از زیر و بمهای مختلف و شرح و بسطهای فراوان، نمیتواند ایده یک فیلمنامه باشد، این موضوع همانقدر کلان است که به عنوان مثال کارگردانهای مخلف در این سالها تلاش کردهاند تا از حقوق زنان فیلمی بسازند و در نهایت آثاری شعاری و سطحی به بیننده ارائه کردهاند، زیرا سینما مدیومی نیست که در آن بتوان به کرات شعار داد، حرفهای گل درشت زد و به دغدغههای بزرگ در سطح پرداخت.
اثر ناامید کننده جوزانیها، نه تنها نمیتواند تاثیرگذار باشد، بلکه در همان مدت زمان فیلم با بیننده فاصله زیادی ایجاد میکند با بازی بد بازیگرانش و ایجاد موقعیتهای غلط و باورناپذیر، در زمانهایی خنده دار نیز به نظر میرسد.