هفت (Seven)

اکشن , درام , جنایی
  • 0 دیدگاه
  • 722 بازدید
9
هفت (Seven)

هفت (Seven)

داستان فیلم


هفت (به انگلیسی: Seven) که گاهی به صورت SE7EN نیز نوشته می‌شود، محصول سال ۱۹۹۵ کمپانی آمریکایی نیو لاین سینما، یک فیلم تریلر روانشناسانه آمریکایی است که عناصری از ژانرهای جنایی و وحشت را در هم آمیخته است. ستاره‌های این فیلم را براد پیت و مورگان فریمن، به همراه گوئینت پالترو، رونالد لی ارمی، جان کریستوفر مک‌گینلی، و کوین اسپیسی تشکیل می‌دهند. کارگردانی فیلم را دیوید فینچر بر اساس فیلمنامه‌ای از اندرو کوین واکر انجام داده است.
دیوید میلز (براد پیت)، که به تازگی انتقالی گرفته و ویلیام سامرست (مورگان فریمن)، که بزودی بازنشسته می‌شود هر دو کارآگاه‌های جنایی هستند که عمیقاً درگیر پرونده یک قاتل سریالی دگرآزار می‌شوند. قاتلی که قتل‌های خود را به دقت بر طبق هفت گناه کبیره طرح‌ریزی کرده است: شکم‌پرستی، طمع، تنبلی، خشم، غرور، شهوت و حسادت.
این فیلم در روز ۲۲ سپتامبر سال ۱۹۹۵ در ایالات متحده آمریکا منتشر شد. فیلم هفت با فروش ۳۲۷ میلیون دلاری خود در گیشه‌های بین‌المللی به موفقیت تجاری دست یافت و انتقادهای مثبتی دریافت کرد.
طرح
در یک شهر بزرگ (احتمالاً نیویورک)، ویلیام آر. سامرست، کارآگاهی که به زودی بازنشسته خواهد شد با کارآگاه دیگری به نام دیوید میلز که تندمزاج، اما آرمان‌گراست و به تازگی به این حوزه منتقل شده؛ همکار هستند. آن‌ها جسد مرد چاقی را کشف می‌کنند که به زور وادار شده تا سرحد مرگ غذا بخورد. روز بعد نیز جسد وکیل ثروتمندی را بررسی می‌کنند که با جراحت و خونریزی شدید به قتل رسیده است. کارآگاه‌ها، با یافتن اثرانگشت‌ها و سرنخ‌های دیگر به این باور می‌رسند که در حال پی‌گیری یک قاتل سریالی در ارتباط با هفت گناه کبیره هستند. قاتلی که در این قتل‌ها، گناه شکم‌پرستی و طمع را نمایانده است. دو روز بعد، اثرانگشت‌ها آن‌ها را به آپارتمانی هدایت می‌کند که در آن مرد لاغراندامی را می‌یابند که به یک تخت بسته شده است. هر چند که در ابتدا او را مرده می‌انگارند اما بعد می‌فهمند که او زنده است و توسط قاتل به مدت یک سال بی‌حرکت نگه داشته شده است؛ فردی که پیش از اسارت، موادفروش و کودک‌آزار جنسی بوده است. این قربانی، نماینده گناه تنبلی است. هر چند که کارآگاهان نمی‌توانند از این مرد ضعیف و بی‌حال اطلاعاتی به دست آورند؛ اما متفقاً به این نتیجه می‌رسند که قاتل، این جنایات را بیش از یک سال است که طرح‌ریزی کرده است.
تریسی (پالترو)، همسر کارآگاه میلز از جابجایی اخیرشان به این شهر ناخرسند است. او با سامرست ملاقات می‌کند و سامرست، محرم اسرار تریسی می‌شود. سامرست، پس از اطلاع از این که زن حامله است اما به شوهر خود چیزی در این باره نگفته، راز ترس خود را با او در میان می‌گذارد. ترس در مورد این که این شهر، جای مناسبی برای تشکیل خانواده نیست و برای او آشکار می‌کند که خود، یک رابطه چند ساله را پس از تحت فشار گذاشتن دوست‌دخترش برای سقط جنین به پایان رسانده است. سامرست به او توصیه می‌کند که اگر قصد سقط جنین دارد؛ به میلز در مورد حاملگی‌اش چیزی نگوید.
سامرست و میلز با استفاده از لیست مراجعین کتابخانه، رد مردی به نام جان دوو (اسپیسی) را می‌گیرند که مکرراً کتاب‌های مربوط به گناهان کبیره را به امانت می‌گرفته است. وقتی که دوو از نزدیک بودن کارآگاهان به آپارتمانش باخبر می‌شود؛ به روی آن‌ها آتش می‌گشاید و در حالی که میلز او را تعقیب می‌کند؛ متواری می‌شود. در نهایت، دوو دستِ بالا را می‌گیرد و به زور اسلحه، میلز را متوقف می‌کند؛ اما ناگهان فرار کرده و از گرفتن جانِ میلز صرف نظر می‌کند. بررسی آپارتمان دوو، منجر به یافتنِ دست‌نوشته‌هایی از قضاوت‌های نامعقول او و سرنخ‌هایی به سوی یک قربانی بالقوه دیگر می‌شود؛ اما اثرانگشتی یافت نمی‌شود. آن‌ها برای پیدا کردن قربانیِ گناه شهوت، بسیار دیر می‌رسند؛ تن‌فروشی که توسط یک مرد بی‌میل، همراه با یک دستگاه تیغه‌دار سادومازوخیستی کشته شده است. مرد توسط دوو وادار شده است که به طور همزمان به زن تجاوز کرده و او را بکشد. همین امر موجب پریشان‌حالیِ شدید مرد شده است. صبح روز یکشنبه، آن‌ها مرگ یک مدلِ جوان را بررسی می‌کنند که صورتش مثله شده است. او مجبور شده که بجای ادامه زندگی با یک صورت بدریخت؛ خود را به قتل برساند. او قربانی گناه غرور است.
دوو خودش را با دستان آغشته به خون مدل و یک قربانی نامعلوم به مرکز پلیس برای بازداشت تسلیم می‌کند. کارآگاهان متوجه می‌شوند که او پوست سر انگشتانش را برای جلوگیری از باقی گذاشتن اثر انگشت جدا کرده است. دوو از طریق وکیلش به دو کارآگاه پیشنهاد می‌کند که آن دو را به سوی دو جسد آخر هدایت کند و به جنایات صورت گرفته اقرار کند؛ یا در غیر این‌صورت، در دادگاه ادعای روانی بودن خواهد کرد. سامرست از این مطالبه پروا دارد؛ اما میلز به آن تن در می‌دهد. دوو، هر دو کارآگاه را به یک منطقه کویری دورافتاده هدایت می‌کند و در طول مسیر ادعا می‌کند که خداوند به او گفته است آن گناهکاران را مجازات کند و به جهانیان آشکار کند که دنیا چه جای وحشتناکی است. او اظهارات رازآلودی هم خطاب به میلز ابراز می‌کند.
پس از آن که به محل مورد نظر می‌رسند؛ یک ماشین ون پستی به آنجا نزدیک می‌شود. سامرست ضمن تنها گذاشتن میلز و دوو، جلوی راننده ون را می‌گیرد. راننده، بسته‌ای را تحویل می‌دهد که از او خواسته شده آن را دقیقاً در همین زمان و مکان تحویل بدهد. در حالی که میلز، دوو را به زور اسلحه در جای خود نگه داشته است؛ دوو به او متذکر می‌شود که چه اندازه او را تحسین می‌کند؛ اما نمی‌گوید چرا. سامرست بسته را باز می‌کند و با وحشتزدگی آن را پس می‌زند. او شتابان برمی‌گردد تا به میلز هشدار دهد که به حرف‌های دوو گوش نکند؛ اما قاتل فاش می‌کند که آن بسته محتوی سرِ تریسی است. دوو ادعا می‌کند که خود نماینده گناه حسادت است و به زندگی عادی میلز حسادت می‌کرده است و پس از آن که در ایفای «نقش شوهر» برای تریسی شکست خورده؛ او را کشته است. او سپس میلزِ پریشان‌حال را، با اطلاع از این که تریسی حامله بوده؛ تحریک می‌کند و از او می‌خواهد که مرتکب گناه خشم شده و او را بکشد. سامرست قادر نیست که میلز را از تیراندازی باز دارد. میلز مکرراً به دوو شلیک می‌کند، او را می‌کشد و پرونده‌اش را به خاتمه می‌رساند. پس از آن که میلزِ بهت‌زده را از محل دور می‌کنند؛ سامرست از طرف مافوقش مورد این پرسش قرار می‌گیرد که: کجا خواهد رفت؟ و او نیز جواب می‌دهد «همین دور و برها. همین دور و برها خواهم بود.» در پایان نقل قولی از ارنست همینگوی را از او می‌شنویم که: «'جهان جای خوبی است؛ و ارزش جنگیدن را دارد'... من با قسمت دومش موافقم.»
بازیگران
    براد پیت در نقش کارآگاه دیوید میلز
    مورگان فریمن در نقش کارآگاه ستوان ویلیام سامرست
    کوین اسپیسی در نقش جان دوو
    گوینت پالترو در نقش تریسی میلز
    آر. لی ارمی در نقش کاپیتان پلیس
    جان سی. مک‌گینلی در نقش سرگروه سوات کالیفرنیا
    ریچارد راندتری در نقش بازپرس بخش قضایی مارتین تالبوت
    ریچارد شیف در نقش مارک سوار
    جولی ارسکوگ در نقش خانم گولد
    مارک بون جونیور در نقش مأمور خبرچین اف‌بی‌آی
    جان کاسینی در نقش افسر دیویس
    رج ای. کدی در نقش پزشک قانونی
    پیتر کرومبی در نقش دکتر اونیل
    هوثورن جیمز در نقش جورج
    مایکل مسی در نقش مرد در غرفه سالن ماساژ
    لیلند اورسر در نقش مرد دیوانه در سالن ماساژ
    ریچارد پورتناو در نقش دکتر بیردزلی
    دانیل زاکاپا در نقش کاراگاه تیلور
    آلفونزو فریمن در نقش تکنیسین اثرانگشت
    هریس سویدس در نقش اوپراتور ۹۱۱
    اندرو کوین واکر در نقش مرد مرده
    ریچموند آرکت در نقش مرد پستچی
پیش‌تولید
جرقه اولیه فیلم‌نامه این فیلم، از مدت زمانی می‌آید که اندرو کوین واکر در شهر نیویورک سپری کرد تا این که به عنوان فیلم‌نامه‌نویس آن را به رشته تحریر درآورد. «من از زمانی که در نیویورک می‌گذراندم دل خوشی نداشتم؛ اما حقیقت این است که اگر من در آن‌جا زندگی نمی‌کردم احتمالاً فیلم‌نامه هفت را هم نمی‌نوشتم.» او ویلیام هرت (بازیگر) را در نقش سامرست تصور کرده بود و نام شخصیت آن را هم از نویسنده مورد علاقه‌اش دبلیو. سامرست موام وام گرفت.
در مقطعی جرمیا اس. چچیک برای کارگردانی به گروه تولید پیوسته بود. در طول فرایند پیش‌تولید، آل پاچینو برای بازی در نقش سامرست در نظر گرفته شده بود؛ اما او تصمیم گرفت در فیلم تالار شهر بازی کند. دنزل واشینگتن و سیلوستر استالون برای ایفای نقش میلز رد شدند.
پایان فیلم‌نامه -با سری بریده که در بسته قرار دارد- در اصل بخشی از پیش‌نویس‌های اولیه‌ای بود که استودیوی نیولاین رد کرده بود. استودیو بجای آن، پایانی را پیشنهاد کرده بود که عناصر متعارف‌تری از فیلم‌های کارآگاهی – تریلر، توأم با عناصر عملگراتر در آن وارد می‌شد. اما زمانی که استودیو خواست فیلم‌نامه را برای دیوید فینچر بفرستد تا به سهم خود در پروژه، آن را مورد بازبینی قرار دهد؛ اشتباهاً فیلم‌نامه اصلی را - با پایان سر بریده در بسته - برایش فرستادند. در آن زمان، فینچر مدت یک و نیم سال بود که پس از تجربه ناامید کننده فیلم بیگانه ۳ هیچ فیلم‌نامه‌ای نخوانده بود. او در این باره گفت: «من فکر کردم که ترجیح می‌دهم از سرطان روده بمیرم؛ تا این که فیلم دیگری بسازم». فینچر در نهایت به این خاطر که جذب فیلم‌نامه هفت شده بود؛ با کارگردانی آن موافقت کرد. او فیلم‌نامه را در قالب فیلمی می‌دید که همچون بازی‌های معماییِ «نقطه‌ها را به هم وصل کنید»، پیش‌بینی‌ناپذیر بوده و از عدم‌انسانیت سخن می‌گوید. فیلم‌نامه به لحاظ روانی، سنگین است و مفاهیم بسیاری در بر دارد؛ نه درباره این که چرا انجام دادید؛ بلکه درباره این که چطور انجام دادید!». او آن را بیشتر «تعمقی در مورد شرّ» می‌یابد؛ تا یک «رویه پلیسی» صِرف.
وقتی که نیولاین به اشتباه خود در ارسال پیش‌نویسِ ارسال شده برای فینچر پی برد؛ مایکل د لوکا، مدیر تولید، با فینچر دیدار کرده و ذکر می‌کند که یک فشار درون‌سازمانی برای باقی ماندنِ نسخه تجدید نظر شده وجود دارد. دلوکا اظهار می‌کند که در صورتی که فینچر تولید این فیلم را به عهده بگیرد؛ آن‌ها قادر خواهند بود که پایان سر بریده در بسته را باقی نگه دارند. بر خلاف این نظر، کاپلسون، تهیه‌کننده، امکان باقی ماندن صحنه سر بریده در بسته را رد کرد. اما براد پیت در میان مشاجره برای حفظ صحنه اصلی، به فینچر ملحق شد و یادآوری کرد که پایان عاطفی فیلم قبلی او، افسانه‌های خزان، بخاطر بازخورد منفی از سوی مخاطبان آزمایشی‌اش، برش خورد؛ و او فقط در صورتی در هفت بازی خواهد کرد که صحنه سر بریده در بسته باقی بماند.
فیلمبرداری
کار فیلمبرداری در لوس آنجلس، کالیفرنیا انجام گرفت.
فینچر به کار ساخت هفت نظیر یک «ژانر فیلم خُرد، نوعی فیلم که ویلیام فریدکین پس از فیلم جن‌گیر بوجود آورده» نزدیک شد. او کار فیلمبرداری را با داریوش خنجی انجام داد و برای فیلمبرداری از یک روش ساده استفاده کرد که از سریال تلویزیونی پلیس‌ها تأثیر گرفته بود. «طوری که دوربین در صندلی عقب هم سطح شانه افراد قرار می‌گیرد». فینچر برای بازنویسی‌های سر صحنه، ترتیبی داد که واکر در حین فیلمبرداری در صحنه حاضر شود. بر طبق گفته‌های کارگردان، «هفت اولین باری است که من کارهای مشخصی را در رابطه با دوربین و در مورد این که فیلم چگونه است و چگونه می‌تواند باشد؛ انجام دادم».
خیابان‌های شهریِ شلوغ و مملو از ساکنین پر سر و صدا، و بارانی غم‌افزا که به نظر همیشه و بی‌وقفه در حال بارش است؛ بخشی جدایی‌ناپذیر از این فیلم را تشکیل می‌دهند. فینچر با چنین فضایی، می‌خواست شهری را به نمایش بگذارد: «کثیف، خشن، آلوده، اغلب افسرده. به لحاظ بصری و سبکی، می‌خواستیم این جهان را اینطور تصویر کنیم. همه‌چیز لازم بود تا جای ممکن حقیقی و بی‌روح می‌شد». فینچر برای رسیدن به این هدف، به طراح تولید، آرتور مکس روی برد تا جهان ملالت‌انگیزی خلق کند که به طور وهمناکی، آینه تمام‌نمای ساکنانش باشد. مکس در این باره می‌گوید: «محیطی را بوجود آوردیم که انحطاط و زوال اخلاقی مردمانی را که در آن زندگی می‌کنند؛ منعکس کند. همه‌چیز در حال فروپاشیدن است و کاری به درستی انجام نمی‌گیرد». ظاهر تاریک و تعمق‌برانگیز فیلم از یک فرایند شیمیایی به نام «انصراف از نقره‌شویی» به دست آمد؛ که طی آن، نقره موجود در حلقه فیلم برداشته نشد. در نتیجه، تصاویر تاریک و سایه‌مانندِ درون فیلم، عمق پیدا کرده و کیفیت رنگی آن، به طور کلی افزایش یافت.
پایان سر بریده در بسته، پس از اتمام فیلمبرداری نیز، همچنان تداوم نگرانی استودیو را به همراه داشت. پس از نمایش نسخه اولیه فیلم برای استودیو، آن‌ها تلاش کردند که با جایگزین کردن سر بریده همسر میلز با سر یک سگ، یا با عدم تیراندازی میلز به جان دوو، از بار ناامیدی پایان فیلم بکاهند. اما فینچر و پیت هر دو به مبارزه برای پایان اولیه ادامه دادند. فیلمبرداری صحنه‌های پایانی مربوط به بردن میلز و نقل قول سامرست از ارنست همینگوی، بعد از پایان فیلمبرداری، و به منظور تسکین خاطر استودیو انجام گرفت (تصمیم اولیه بر این بود که فیلم به طور ناگهانی پس از تیراندازی میلز به جان دوو تمام شود).
تیتراژ شروع
فینچر در خصوص تیتراژ این فیلم گفته است:
    «تیتراژ Se7en عناصر غیرروایی خیلی مهمی داشت؛ در فیلم‌نامه اصلی، تیتراژ به این صورت بود که مورگان فریمن خونه‌ای در وسط ناکجاآباد می‌خرید و بعد با قطار برمی‌گشت. او مسیر برگشت خودش رو از منطقه‌ای بی‌نام در حومه و به شهری بی‌نام طی می‌کرد و اونجا بود که قرار بود تیتراژ قرار بگیره – درج تیتراژ در اینجا- اما ما پولی برای این کار نداشتیم. همچنین حضور جان دوو، شخصیت شرور فیلم، که فقط ۹۰ دقیقه در فیلم ظاهر می‌شد؛ در اون احساس نمی‌شد. این موضوع به طرز عجیبی گیج‌کننده بود، به حسی نیاز بود که نمایانگر تقابل این افراد باشه. کایل کوپر، طراح تیتراژ شروع، اومد پیش من و گفت، «می‌دونی، تو این کتاب‌های فوق‌العاده رو داری که ده‌ها هزار دلار بابتشون هزینه کردی تا با اون‌ها اموال داخلی خونه جان دوو رو شکل بدی. من مایلم روی اون‌ها مانور بدم.» و من گفتم، «خب، این خیلی خوبه، اما چنین سکانسی یه نگاه گذرا و دو بعدی رو ارائه می‌ده. یه راهی پیدا کن که از طریق اون، جان دوو رو وارد کنی تا به این وسیله نشون بدی که جایی در وسط شهر، کسی داره روی امور بسیار شرورانه‌ای کار می‌کنه. نمی‌خوام صرفاً حرکت کردن میون صفحات کتاب‌ها رو داشته باشیم.» به این ترتیب بود که کایل به همراه یه استوری‌برد عالی اومد و بعد ما از انگس وال برای تدوین و هریس سویدس برای فیلمبرداری کمک گرفتیم و باقی ماجرا همان‌طور که اون‌ها می‌گن، پیشینه اینترنته.»
استقبال
گیشه
فیلم هفت در تاریخ ۲ سپتامبر ۱۹۹۵ در ۲۴۴۱ سالن به نمایش درآمد و در هفته نخست نمایش به میزان ۱۳٫۹ میلیون دلار آمریکا فروش داشت. میزان فروش در آمریکای شمالی تا مرز ۱۰۰٫۱ میلیون دلار و در سایر کشورها تا مرز ۲۲۷٫۱ میلیون دلار بالا رفت و با فروش مجموعاً ۳۲۷٫۳ میلیون دلاری، جایگاه هفتمین فیلم پرفروش در سال ۱۹۹۵ را به خود اختصاص داد. این فیلم همچنین به مدت ۴ هفته متوالی در صدر جدول فروش آمریکا در سال ۱۹۹۵ قرار داشت.
واکنش‌های انتقادی
فیلم در نظر منتقدان مورد توجه واقع شد و در سایت نقد فیلم راتن تومیتوز، بر مبنای ۶۷ نقد با امتیاز میانگین ۷٫۶ از ۱۰، ۷۹٪ ارزیابی مثبت کسب کرد و نقدهای مورد اجماع درباره آن چنین بود: یک فیلم خشن، بطور مداوم سیاه و تکان‌دهنده با اجراهای تأثیرگذار، جلوه‌های خونین ملایم و یک پایان فراموش نشدنی. فیلم در وبسایت Metacritic بر مبنای ۲۲ نقد امتیاز ۶۵ را دریافت کرد.
گری آرنولد، در روزنامه واشنگتن تایمز، بازیگران را مورد ستایش قرار داد: «برگ برنده فیلم، جذبه شخصیِ حاصل شده از آقای فریمن به عنوان یک پلیس پخته و منطقی؛ و آقای پیت به عنوان یک پلیس جوان و خودرأی است. این تضاد به تنهایی الهام‌بخش یا پذیرفتنی نیست. آنچه که چنین تضادی را برای شما الهام‌بخش و پذیرفتنی می‌کند؛ مهارت این دو ستاره در تکمیل خصوصیات کلی و سطحی این شخصیت‌ها است». شیلا جانسون در نقدی که در روزنامه ایندیپندنت منتشر شد اجرای فریمن را تحسین کرد: «این فیلم به فریمن تعلق دارد و آن تصویر آرام و ظریف از مرد مسن و خسته‌ای، که می‌آموزد از مبارزه دست برندارد». جان راتال در نقد خود برای مجله فیلم سایت‌اندساوند نوشت: «از زمان فیلم اضمحلال جورج اسلویزر تا به حال، هفت هولناک‌ترین پایان را دارد... و از زمان فیلم شکارچی انسان تا کنون پیچیده‌ترین و مشوش‌کننده‌ترین فیلم در ژانر قتل‌های زنجیره‌ای است». راجر اربرت، منتقد فیلم، در فهرست Great Movies خود در خصوص کارگردانی فینچر چنین اظهار نظر کرده است: «هیچ‌یک از فیلم‌های او تاریک‌تر از این فیلم نیست.»
تحسین‌ها
استودیوی نیولاین سینما در اقدامی به منظور کسب نامزدی جایزه اسکار برای فریمن، پیت و فینچر، فیلم هفت را مجدداً در روز کریسمس در وست‌وود، لس‌آنجلس و کالیفرنیا و در روز ۲۹ دسامبر ۱۹۹۵ در شهر نیویورک منتشر کرد؛ که در نهایت ناکام ماند.


فیلم های مشابه

برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان