خاکستری

اکشن , ماجراجویی , درام
  • 0 دیدگاه
  • 341 بازدید
0
خاکستری

خاکستری

داستان فیلم

خاکستری (به انگلیسی: The Grey) نام فیلمی است به کارگردانی جو کارنهان. این فیلم محصول ۲۰۱۱ و در ژانر تریلر روانشناسانه است. فیلمنامهٔ خاکستری برپایهٔ رمانی به نام Ghost Walker اثر ایان مکنزی جفرز و با هم‌کاری نویسندهٔ رمان و کارگردان نگاشته شده‌است. از بازیگران این فیلم می‌توان از لیام نیسون و فرانک گریلو نام‌برد.


داستان

جان رالف اتوی (با بازی لیام نیسون) در یک پالایشگاه در آلاسکا به پیشهٔ کشتن گرگ‌های خاکستری مزاحم کارکنان اشتغال دارد. او که همسرش را از دست داده تصمیم به خودکشی با شلیک گلوله به دهانش می‌گیرد، ولی از تصمیمش پشیمان می‌شود. روز پس‌از آن او با شماری از کارکنان استخراج‌کنندهٔ نفت سوار هواپیما می‌شود تا به منزل بازگردند، ولی هواپیما سقوط می‌کند و همهٔ سرنشینانش به جز هفت تن -که اتوی هم یکی از آنان است- کشته می‌شوند. بازماندگان خود در احاطهٔ سرما و گرسنگی می‌یابند، ولی به زودی درمیابند که مشکل بزرگتری دارند و آن مشکل وجود گله‌ای از گرگهاست.

گرگ‌ها دو تن از بازماندگان را می‌درند، دیگران برای نجات و با رهبری اتوی-که از گرگ‌ها شناخت دارد- به جنگلی در آن نزدیکی پناه می‌برند. در جنگل یکی دیگر از گرگ‌ها به گروه که دور آتش گردآمده‌اند می‌تازد، ولی آنان گرگ را کشته و در آتش پخته برای زدودن گرسنگی می‌خورند. شب‌هنگام آنان به بحث و گفتگو از جمله دربارهٔ باورهایشان می‌پردازند و اتوی می‌گوید که بی‌خداست ولی دوست داشت که می‌توانست ایمان آورد.

در روز پس از آن، نجات‌یافتگان به سوی جنوب رهسپار می‌شوند، برک (با بازی نونسو آنوزی) بر اثر هیپوکسی دچار هذیان‌گویی می‌شود و گروه با افروختن آتشی توقف می‌کنند. آنان باز به گفتگو می‌نشینند و از دلبستگی‌هایشان سخن می‌گویند، از جمله اتوی از پدر الکلی‌اش می‌گوید و شعری که او گفته و به دیوار آویخته بود.

در بامداد روز بعد، گروه درمی‌یابند که برک از سرما یخ‌زده‌است. بازماندگان به راهپیمایی ادامه می‌دهند تا اینکه صدای رودی را می‌شوند؛ آنان از پی صدا می‌روند و به پرتگاهی می‌رسند. تصمیم می‌گیرند از پرتگاه به سوی درختان پایین آن با کشیدن ریسمانی حرکت‌ کنند. هندریک (با بازی دالاس رابرتز) داوطلبانه از پرتگاه به سوی درختان می‌پرد و طنابی را که متشکل از چند پارچهٔ گره‌خورده‌است را بدانسوی درختان وصل می‌سازد. بازماندگان گروه یکی‌یکی خود را بدانسوی می‌رسانند، ولی تااگت (با بازی درمت ملرنی) -که دستش آسیب‌دیده و از ارتفاع هم در هراس است- از گذشتن ناکام مانده، ریسمان پاره‌شده و وی را به درخت می‌کوبد. پیکر نیمه‌جان او به پایین می‌افتد و گرگ‌ها او را می‌برند. دیاز (با بازی فرانک گریلو) هنگامی که برای نجات او می‌شتابد از درخت فرو می‌افتد و پایش آسیب می‌بیند.

سه تن بازمانده به راه خود ادامه می‌دهند. دیاز آسیب‌دیده از ادامهٔ راه بازمی‌ماند. هندریک و اتوی مسیر را ادامه می‌دهند، در میانهٔ راه گرگ‌ها به این دو می‌تازند، هندریک در گریز به رودی خروشان فرو می‌غلتد و در کشاکش به رود پایش در زیر آب در جایی گیر می‌کند، اتوی نمی‌تواند وی را بیرون کشد و هندریک در آب خفه می‌شود.

در ادامه اتوی تنها، از خدا درخواست معجزه‌ای می‌کند، ولی سپس می‌گوید که خود باید کاری کند. به زودی گلهٔ گرگ‌ها او را محاصره می‌کنند و گرگ آلفا- گرگ رهبر گله- به قصد دریدن او جلو می‌رود. اتوی چند بطری الکل کوچک را با یک نوار تیپ به دور دست چپش می‌پیچد و بطری‌ها را با سنگی می‌شکند تا به صورت پنجه‌بکسی درآید و کاردی را در دست چپ می‌گیرد و با زمزمهٔ شعر پدرش برای نبرد با گرگ آماده می‌شود.

صحنهٔ واپسین فیلم پس از تیتراژ پایانی فیلم، سر اتوی را خوابیده بر تن در حال جان کندن گرگ نشان می‌دهد.

فیلم های مشابه

برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان