این کتاب روایتی است از زندگی دو خواهر (افیا و اسی) در دو روستا یا قبیله متفاوت در غنا. دو خواهری که هرگز همدیگر را ندیدهاند و زندگیهای متفاوتی را تجربه میکنند. موضوع اصلی که داستان به آن میپردازد بردهداری است و تاثیراتی که این معضل بر زندگی دو خواهر و نسلهای بعدی آنان داشته است.
در همین ابتدا انتخاب دو خواهر که یکدیگر را ندیده و نشناختهاند و هر یک به مسیرهای کاملا متفاوت کشیده میشوند انتخابی کاملا هوشمندانه است از این بابت که هر یک از این دخترها نمایندهای از افراد واقعی جامعه هستند. هرکدام از آنها میتوانند به ما نشان دهند که زندگی چقدر با یک تصمیم میتواند دگرگون شود و همچنین ارائه دو زندگی متفاوت باعث میشود مخاطب با هرکدام از آن شخصیتها یا شرایط زندگی احساس نزدیکی بیشتری بکند و ارتباط بگیرد. پس در همین ابتدا میبینم که نویسنده با چه هوش بالا و چیره دستی شخصیتهای کتاب را انتخاب کرده و به آنان پرداخته، مخصوصا به این خاطر که برای بیان موضوعاتی به این اهمیت و حساسیت مانند بردهداری چنین انتخابی واقعا مهم و حیاتی است، چون این مسئله جدا از اجتماعی بودن، واقعیتی تاریخی هم هست که به آن بسیار هم پرداخته شده اما اینگونه پرداختن به موضوع، که بتوانی با انتخاب دو خواهر و سرنوشت آنها کل جامعه سیاهپوستان را در بر بگیری و راوی رنج تمامی آنها باشی قدرت و جسارت و هوش بالایی میخواهد که نویسنده به خوبی از پس آن بر آمده است.