مارتین ایمیس، نویسنده، منتقد و اندیشمند معروف شاید بیشتر از هر نویسندهی دیگر به موضوع سرنوشت نویسندگان و سرگذشت کتابها بعد از مرگ نویسندهی آنها پرداخته است. ایمیس در جایی عنوان میکند که اصلیترین معیار موفقیت یک نویسنده این است که ایا بعد از 50 سال هنوز هم کتاب وی خوانده میشود یا نه. وی میگوید: «تنها روش ارزش گذاری در ادبیات از طریق گذر رمان است.»
رمان «پول» که یک کمدی نئو-رابلهای تمامعیار است بهترین تلاش ایمیس برای ماندگار کردن نام خود است. کتابی بینظیر که به یکی از تاثیرگذارترین آثار دهه 80 میلادی تبدیل شد. قهرمان این کتاب شخصی است به نام «جان سلف» (John Self) که علاقهی شدیدش به محصولات مبتذل، مواد و غذاهای آماده وی را به شخصیت مورد علاقهی ایمیس تبدیل کرده است. شخصیت «سلف» دارای یک حس تنفر از خود است که آن را به شکلی کاملا وسواسی تکرار میکند. در قسمتی از کتاب این شخصیت میگوید:
«لباسهای من از مونوسودیوم، گلوتامیت، هگزاکلوروفین تشکیل شده است. غذای من نیز شامل پلیاستر، ابریشم و رکس است و محلول شستن فرشم حاوی ویتامینهای زیادی است. آیا ویتامینهای من عوامل تمیزکننده دارند؟ امیدوارم! مغز من نیز توسط یک ریزپردازنده کنترل میشود و هزینه هر لحظه کارکرد آن 10 ادرار است و بصورت بدون توقف نیز در حال کار است! من از آشغال درست شدهام! من فقط یک آشغال هستم!»
مانند بسیاری دیگر از شخصیتهای خلق شده در دههی 80، این راوی نیز بر این باور است که بر روی همه چیز کنترل و احاطه دارد: بر زندگیش، عشق، حرفه و ... ولی در واقع او نیز یک قربانی است. سلف در حالی راهی سفر میشود که به دنبال ساختن اولین فیلم خود به نام «پول خوب» است اما او بعدا آن را تبدیل به «پول بد» میکند زیرا در طول این ماجراجوییها وی در دام بحرانهای پیچیدهی اقتصادی و جنسی گرفتار میاید و به همین منوال درگیر فسادهای مالی شدید میشود و تمامی این اتفاقات بصورتی کاملا خندهدار برای خواننده روایت میشود. درست در اینجاست که ایمیس، در حرکتی کاملا پسامدرن، به عنوان «مارتین ایمیس» وارد روایت میشود تا از نابودی سلف جلوگیری کند و به این ترتیب رمان پول به سمت نتیجهگیری پسامدرن خود پیش میرود.
به گفتهی خود مارتین ایمیس، رمان «پول» در اصل رمان صداهاست تا اتفاقات! معنای ادامهی عنوان رمان، یک یادداشت خودکشی، به عنوان بخشی از پایان داستان برای خواننده برملا میشود، در پایانی که بیشتر وامدار نویسندهای چون ولادیمیر ناباکوف است تا دیکنز، هرچند کل رمان ادای احترامی به این دو منبع تاثیرگذار میباشد. لذت خواندن رمان «پول» در ان است که به زیبایی هرچه تمامتر از زبان بومی انگلیسی برای خلق هیولاهایی پرحرف استفاده میکند که نسلهای زیادی از انگلیسی زبانها را تحت تاثیر قرار میدهد. هیولاهای پرحرفی که به نماد چندصدایی دیوانهوار عصر جدید تبدیل می شوند.
ما ایمیس را همیشه به عنوان رماننویسی درگیر زمان و مکان حال میشناسیم. این خصلت ایمیس در این رمان نیز به چشم میاید جایی که وی مینویسد:
« آینده احتمال دارد اینگونه یا آنگونه رقم بخورد. آینده های آینده هیچوقت اینگونه پر پیچ و خم نبودهاند. هیچوقت روی آنها سرمایهگذاری نکن. به حرف من گوش بده و بچسب به زمان حال. چیزهای واقعی ایتجا هستن، در زمان حال. رمان حالی که همین حالا داره نفس میکشه.»