رمان بادبادک باز
خالد حسینی، نویسندهی افغان، با رمان بسیار پرفروش «بادبادکباز» خود را به علاقهمندان به ادبیات انگلیسی معرفی کرد. وی که در سال ۱۹۸۰ به آمریکا مهاجرت کرده بود توانست در سال ۲۰۰۳ و با انتشار رمان اولش به شهرت برسد. درک اینکه چرا کتاب بادبادکباز به این اندازه نزد خوانندگان محبوب شد اصلا کار سختی نیست. این رمان نسخهای مدرن از کتاب «لرد جیم» اثر جوزف کنراد بود که در آن قهرمان داستان تمام عمرش را صرف جبران کردن تصمیمی بزدلانه و خیانتکارانه میکند که در جوانی گرفته است. این کتاب پنجرهای رو به زندگی در کشور افغانستان بود و توانست خوانندگان غربی را با مشکلات زندگی در چنین کشوری آشنا کند. اما این تنها نکتهی مثبت رمان بادبادکباز نبود. این کتاب همچنین استعداد داستانسرایی خالد حسینی را به تصویر کشید، اینکه چگونه وی با استفاده از شیوههای سنتی داستانگویی، خطوط داستانی ملودراماتیک، شخصیتهای سفید و سیاه مطلق و احساسات مبالغه شده خوانندگان را جذب میکند.
اما کتاب بادبادکباز تفاوتهای بسیاری با کتاب دوم خالد حسینی، یعنی «هزار خورشید تابان» دارد. کتاب اول حسینی روی پدران و پسران تمرکز کرده بود و به بررسی دوستیهای شکلگرفته بین مردان میپرداخت درحالیکه هزار خورشید تابان روی مادران و دختران تمرکز دارد و دوستیهای بین زنان را درونمایهي اصلی رمان قرار داده است. همچنین، کتاب اول خالد حسینی شروع بینظیر و نفسگیری داشت ولی در ادامهی داستان و در نیمهی دوم کتاب گرفتار احساسگرایی شدیدی شد؛ با این وجود، کتاب دوم حسینی شروعی حساب شده دارد و سپس با پیشروی خط داستان سرعت و قدرت احساسی بالایی میگیرد.