مفاهيم نظري و عملي خبر تلويزيوني

  • 0 دیدگاه
  • 64 بازدید
مفاهيم نظري و عملي خبر تلويزيوني

مفاهيم نظري و عملي خبر تلويزيوني

توضیحات

مقدمه :

در سال 1377، مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه‌اي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مسئوليت اجراي يك طرح تحقيقاتي در مورد شيوه‌هاي مطلوب ارائه خبر را به نگارنده واگذاشت. در حين انجام تحقيق‌، با مسئله‌اي جالب روبه‌رو شدم؛ به نظر مي‌رسيد كه تفكيك و تمايز نسبتاً روشن و واضحي بين متون نظري و عملي وجود دارد. در حقيقت، اين دو دسته متون، چنان متفاوت بودند كه نمي‌توانستم براي دسته‌بندي شيوه‌هاي مطلوب ارائه خبر مستقيماً از آنها استفاده كنم. متون نظري كه از عمق، كيفيت و گسترة بيشتري برخوردار بودند، يا در انتقاد از اخبار در كشورهاي صنعتي و يا در توضيح نقش اجتماعي برنامه‌هاي خبري در آن كشورها، به رشتة تحرير درآمده بودند. البته بخش ديگري از كتب نظري نيز، روش‌هاي سنجش مفاهيم مختلفي همچون تعادل يا حافظه را به دقت و وسواس بي‌نظيري طرح كرده بودند، اما در يك نگاه، به راحتي قابل درك بود كه گرچه مباحث نظري ياد شده از عمق، وسعت و دقت بي‌نظيري برخوردارند، اما چنان تنظيم شده‌اند كه به هيچ صورت نمي‌توانند علاقة افراد حرفه‌اي را جلب كنند. آنها مستقيماً شيوه‌هاي بازنمايي خبري مطلوب را توضيح نمي‌دادند؛ بنابراين شايد تا حد بسيار زيادي، در امر ساختن يك برنامة خبري، مباحثي نامربوط به نظر مي‌رسيدند. در اين ميان، تنها آثار فيسكه، هارتلي و اليس متفاوت بود. البته اليس در كتاب خود، اساساً برنامه‌هاي خبري را بررسي نكرده و فيسكه تنها صفحاتي بسيار محدود را به خبر اختصاص داده است. تنها هارتلي كمتر از يك چهارم كتاب خود به نام فهم اخبار ، را به بررسي اصول بازنمايي و ساختارهاي گفتماني اخبار تلويزيوني اختصاص داده است.

از سوي ديگر، كتب حرفه‌اي نيز كمك چنداني به تدوين شيوه‌هاي مطلوب بازنمايي يك برنامة خبري نمي‌كردند. كتب حرفه‌اي نيز بيش از حد ساده و شايد حتي از نظر محققان و منتقدان پيش‌پاافتاده مي‌نمودند. بيشتر آنها براي توضيح فرايندهاي فيزيكي توليد خبر و بعضي مفاهيم بسيار مقدماتي در امر تهيه و گزارش خبر و براي دانشجويان تدوين يافته بودند. كتب پيشرفته‌تر حرفه‌اي نيز، عمدتاً به خاطرات خبرنگاران بازنشسته اختصاص داشتند. در مجموع، كتب حرفه‌اي به هيچ صورت نمي‌توانستند انتظارات خبرنگاران حرفه‌اي را در برخورد با معضلات شغلي در مراحل پيشرفت برآورده سازند. من هم نمي‌توانستم مستقيماً از آنها براي توضيح شيوه‌هاي نوين بازنمايي خبري استفاده كنم؛ بدين‌ترتيب براي حل مشكل خود، مجبور شدم در اولين قدم، اصلي‌ترين مفاهيم طرح‌شده در كتب انتقادي را دسته‌بندي كنم، سپس اين مفاهيم را در پيوند با شيوه‌هاي نوين ارائه خبر توضيح دهم. در قدم بعدي، شيوه‌هاي سنجش محققان را براي فهم منطق زيربنايي چگونگي ارائه خبرهاي امروزي كاملاً بازنگري كردم. با دسته‌بندي اين مفاهيم، به جست‌وجو در خاطرات و مصاحبه‌هاي برنامه‌سازان حرفه‌اي پرداختم تا به اين مفاهيم، بُعدي عملي و واقع‌گرايانه بخشم. در نهايت، با دسته‌بندي اين مباحث، سعي كردم ميان نظريه‌هاي مجرد و مفاهيم عملي مورد استفادة كارگزاران برنامه‌هاي خبري، نوعي آشتي برقرار كرده، آنها را در يك راستا توضيح دهم. نتيجة فرايند يادشده كه از منابع متفاوت گرفته شده، كتابي است كه در دست داريد. اعتقاد من اين است كه اين كتاب، در عين نوآوري، مفاهيم و مباحث تازه‌اي را طرح نمي‌كند، بلكه آنها را براي درك دلايل به كارگيري شيوه‌هاي بازنمايي نوين خبري، چگونگي اين شيوه‌ها و پيامدهاي به كارگيري آنها، دوباره دسته‌بندي مي‌كند تا منطق زيربنايي امر برنامه‌سازي را روشن كند. به هنگام تدوين اين كتاب، سعي كردم مباحث را به شيوه‌اي طرح كنم تا محققان و افراد حرفه‌اي از آن به يكسان استفاده كنند؛ به عبارت ساده‌تر، هدف من شرح نظري مفاهيم عملي در توليد و بازنمايي خبر بوده است. توضيح فوق را مي‌توان در حقيقت پاسخي دانست به يكي از انتقادهاي مهمي كه دوستان و استادان عزيز پس از خواندن ويرايش‌هاي اولية اين كتاب مطرح كرده بودند كه چرا دقيقاً شمارة صفحات منابع ذكر نشده است. متأسفانه، نحوة پرورش مطلب به دلايلي كه ذكر شد، به نحوي بود كه اين كار را تقريباً ناممكن مي‌ساخت. از طرف ديگر، سال‌ها پيش از بسياري منابع يادداشت برداشته بودم و دسترسي دوباره 

به اين منابع و ارائة شمارة صفحات تقريباً ناممكن بود. ديگر اين‌كه در عمدة مباحث 

كتاب، مطلب را به نحوي پرورش داده‌ام كه منابع بسياري به شكل جزئي در طول 

يك پاراگراف با يكديگر ادغام شده‌اند و اين مسئله نيز ارائة شمارة صفحات منابع 

مورد استفاده را مشكل مي‌كرد. با آن كه اين مشكل، به دلايل ذكر شده لاينحل باقي مانده است، سعي شده در حد ممكن، به بعضي منابع اشاره شود و توضيحات لازم در مورد 

ساير منابع يا نحوة پرورش مطلب نيز در حد ممكن ارائه گردد. بدون ترديد اين تنها 

كمبود اين كتاب نيست و كمبودها و نقصان‌هاي بي‌شماري در آن هست كه تنها با 

بحث نظري و از آن مهم‌تر، با تدوين كتب و مقالات كامل‌تر و حتي جديد، باعث 

پيشرفت تهيه و توليد خبر در كشورهاي صنعتي شده است. درك منطق زيربنايي و 

به حركت درآور نده عمل اجتماعي و تكوين و تكامل آن، تنها راهي است كه در نهايت منجر به نوآوري‌هاي صحيح و اصولي منطق با فرهنگ، سنت و تاريخ هر جامعه خواهد شد.

اهميت اجتماعي و سياسي برنامه‌هاي خبري در سراسر جهان روزبه‌روز افزايش مي‌يابد. شاهد اين مدّعا، رشد كمّي و كيفي برنامه‌هاي خبري در سراسر جهان است. برنامه‌هاي خبري كه در آغاز تنها پانزده دقيقه از پخش تلويزيوني را در هفته به خود اختصاص مي‌دادند، اينك معمولاً به طور متوسط در هر هفته، حدود هفتاد ساعت از اين زمان را اشغال مي‌كنند و هستند شبكه‌هايي كه در طول شبانه‌روز، تنها برنامه‌هاي خبري پخش مي‌كنند. اين رشد غيرمنتظره كه در طول نيم‌قرن اتفاق افتاد، تنها شاهد اهميت فزايندة برنامه‌هاي ياد شده نيست؛ نگاهي به تحقيقات انجام شده در مورد رسانه‌ها، به ويژه در جوامع غربي، نشان دهندة اين حقيقت انكارناپذير است كه در هيچ حوزه‌اي از ارتباطات جمعي، به اندازه و به ميزان برنامه‌هاي خبري، تحقيقات مختلف و گوناگون انجام نشده است. كمتر رشته‌اي از علوم انساني است كه علاقه‌اي به بررسي برنامه‌هاي خبري از خود نشان نداده باشد. بخش عظيمي از اين تحقيقات را، محققان علوم سياسي انجام داده‌اند. جالب آن است كه نه تنها جامعه‌شناسان كلان و خرد، بلكه مردم‌شناساني كه بيشتر به تحقيق در مورد قبايل اوليه علاقه نشان مي‌دادند، اينك سال‌هاست كه برنامه‌هاي خبري را، البته نه به مثابة طبل توخالي ميدان رقص اين قبايل، بررسي مي‌كنند. زبان‌شناسان نيز از طريق بررسي زبان به كار گرفته شده در اخبار، تحقيقات بسياري در زمينة اخبار، قدرت و ايدئولوژي انجام داده‌اند و به يكي از ستون‌ها و اركان اصلي تحقيقات در مورد اخبار تبديل شده‌اند. جز اهميت اخبار چه دليل ديگري براي اين همه علاقه به تحليل برنامه‌هاي خبري مي‌توان آورد. رشد كمّي برنامه‌هاي خبري و حجم عظيم تحقيقات انجام شده دربارة اخبار در حوزه‌هاي گوناگون علوم انساني، تنها و تنها نشان‌دهندة جايگاه عظيم و بسيار مهم خبر در جوامع امروزي است.

چگونه مي‌توان نقش پراهميت اخبار در جوامع امروزي را تعريف كرد؟ كاركردگرايان، در تعريف نقش خبر در جامعة مدني امروز، خبر را زمينه‌ساز مشاركت سياسي فرد به مثابة شهروند در گسترة عمومي مي‌دانند، اما زمينه‌سازي امر مشاركت امكان‌پذير نخواهد بود مگر از طريق ارائة نظرها و ديدگاه‌هاي مختلف تحمل شده در سطح جامعه به مثابة بخشي از اطلاعات صحيح و متعادلي كه يك شهروند براي تعيين سرنوشت خود نيازمند آنهاست. اصولاً اطلاع‌رساني نوين كه در مرحلة نخست، باعث انتشار منظم نشريات هفتگي سياسي شد، بخش لازم ساختار سياسي جامعة سرمايه‌داري است. جوامع نوين سرمايه‌داري، با توزيع قدرت اقتصادي در قشرهاي بيشتري از مردم، به توزيع قدرت سياسي در ابعاد گسترده‌تري در سطح جامعه نيز اقدام كردند. با توزيع قدرت، تكثّر مراجع و منابع تصميم‌گيري به وجود آمد. اين تكثّر به بحث‌هاي بي‌پايان دربارة تمام مباحث اجتماعي، از جمله دربارة كوچك‌ترين تصميمات در محلّي‌ترين سطوح منجر شد. منابع و مراجع متفاوت تصميم‌گيري كه يا خود صاحبان سرمايه بودند و يا نمايندگان آنها محسوب مي‌شدند، از طريق نشريات و به وسيلة آنچه بعدها خبر ناميده شد، سعي كردند افكار عمومي را براي كسب اكثريت در رأي‌گيري‌هاي متفاوت در همة سطوح از محلّي تا ملّي شكل‌ دهند؛ بدين‌ترتيب، سوار شدن بر امواج افكار عمومي، مخصوصاً در جوامعي كه سياستگذاران به طور دائم خواهان همراهي با اكثريت هستند، به يكي از مهم‌ترين حوزه‌هاي فعاليت سياسي در جوامع امروزي تبديل شد. در ابتدا، اين عمل، امري صرفاً سياسي محسوب مي‌شد و عمده‌ترين شيوة آن نيز تبليغات سياسي بود. اما با اهميت يافتن نشريات عامه‌پسند و گسترش عميق آنها در ميان مخاطبان، رشد شاخه‌اي از علوم ارتباطات به نام روابط عمومي سياسي، پس از كنفرانس صلح پاريس آغاز شد. در آغاز دهة بيست ميلادي، در دوران برنيزولي و همچنين پارك، جامعه‌شناس معروف مكتب شيكاگو، فعاليت پيچيدة اين شاخه از علوم ارتباطات چنان اوج گرفت كه باعث آغاز دوراني شد كه جامعه‌شناسان دانشگاه بيل آن را دوران "شبه رويدادها" ناميدند و خلاصه آن كه در افكار عمومي از طريق اخبار، به يكي از عمده‌ترين حوزه‌هاي مبارزة سياسي تبديل شد. گروه‌هاي مختلف اجتماعي براي پيروزي در انتخابات، شكل‌دهي به افكار عمومي و اعمال فشار بر مراجع تصميم‌گيري، به مبارزة مدني صلح‌‌آميز در جوامع سرمايه‌داري غربي، ابعادي خاص بخشيدند كه برنامه‌هاي خبري نقشي مركزي در اين ميان برعهده داشتند. گرچه متأسفانه اخبار عمدتاً مغلوب راهكارهاي به دقّت تنظيم شده و شبه رويدادهاي ترتيب داده شده به دست آن دسته از مسئولان روابط عمومي مي‌شد كه در اختيار گروه‌هاي قدرت بودند و از سوي ديگر، صاحبان صنايع و سرمايه با تملك رسانه‌ها، براي ابراز نظرهاي خود، دسترسي آسان‌تري به برنامه‌هاي خبري پيدا مي‌كردند، اما اين همه باعث نمي‌شود تا كليت تعريف كاركردگرايان را رد كنيم. گرچه ديدگاه انتقادي، تعريف كاركردگرايان را رد مي‌كند، اما كاركردگرايان توانسته‌اند نقش و اهميت اخبار را در جوامع مدني امروز، به درستي تعريف و دسته‌بندي كنند. نقطه ضعف آنها اشاره نكردن به منابع قدرت مالي و صنعتي و سوءاستفاده از اين امر بوده است كه گرايش انتقادي، با تأكيدات بسيار اين خلاء نظري را پر كرده است. در هر صورت، هم گرايش انتقادي و هم كاركردگرايان بر "چندصدايي" به مثابة انعكاسي از تكثّر سياسي جوامع مدني امروز تأكيد دارند. بر اين اساس، كاركردگرايان مي‌گويند وجود يك ماشين اطلاع‌رساني امروزي كه صداهاي گوناگون و اطلاعات صحيح را ارائه دهد، شرط اصلي و اساسي براي وجود نظمي مدني است كه در آن، شهروندان با دست يافتن به اطلاعات درست و صحيح، تصميمي عقلاني براي تعيين سرنوشت خود اتخاذ مي‌كنند. 

پس از جنگ جهاني دوم، برنامه توسعة جهان سوم با اعلام برنامة چهار محوري ترومن آغاز شد. ارتباط‌شناسان معروف غربي، جامعه‌شناسان و محققان ساير حوزه‌هاي علوم انساني، به اتفاق بر رشد رسانه‌هاي جمعي، به ويژه‌ خبري، براي پيش بردن امر توسعه پافشاري كردند. گرچه نظريه‌هاي يادشده كه عمدتاً به نظريه‌هاي نوگرايانه معروف هستند، لحني شديداً غربي دارند و در تدوين آنها به تاريخ، فرهنگ و سنت‌هاي جوامع جهان سوم توجهي نشده است، اما نمي‌توان شك داشت كه يكي از شاخص‌هاي مهم توسعه، تيراژ روزنامه‌ها و تعداد مخاطبان برنامه‌هاي خبري است. دليل اين شاخص‌سازي را نيز مي‌توان در نقش خبر در گسترة عمومي جوامع امروزي جست‌وجو كرد. همان طور كه توضيح داده شد، اعتقاد بر اين است كه خبررساني صحيح و متعادل، زمينه‌ساز مشاركت سياسي فرد به مثابة شهروند در گسترة عمومي است. اساساً فرد در صورتي كه در گسترة عمومي مشاركت فعالي نداشته باشد، شهروند شناخته نخواهد شد. مشاركت سياسي، به هنگامي امكان‌پذير است كه در فرد، احساس همدلي نسبت به ساير اعضاي جامعه به وجود آمده باشد. احساس همدلي با ساير اعضاي جامعه، هنگامي پديد مي‌آيد كه فرد، براي خود، سرنوشتي مشترك با ساير اعضاي جامعه يا دست‌كم گروه‌هايي از آنها قائل باشد. فرض بر اين است كه توسعه امكان‌پذير نيست، مگر آن كه افراد به چنين ديدگاهي در مورد رابطة خود با ديگران و كليت جامعه دست يافته باشند؛ به عبارت ديگر، هر كس نبايد تنها در فكر به دست آوردن بالاترين سود ممكن براي خود باشد، بلكه بايد احساس كند كه اگر شرايط كلي جامعه بهتر شود، يا اگر گروه‌هاي همقشر، همفكر و همصنف او به منافع خود دست يابند، او نيز از اين منافع بهره‌مند خواهد شد. چنين تفكري، اعمال مشترك اجتماعي و مشاركت در فرايندهاي سياسي جامعه را الزامي مي‌سازد. همان‌طور كه اشاره شد، فرض عمدة نظريه‌پردازان بر اين است كه مهم‌ترين شاخص توسعه، ايجاد همين احساس در شهروندان است، اما ايجاد اين احساس از نظر بسياري از نظريه‌پردازان امكان‌پذير نخواهد بود، مگر آنكه فرايندهاي سياسي يك جامعة مدني حاكم شود. حاكميت چنين فرايندهايي، نقشي محوري و بسيار مهم به خبر و برنامه‌هاي خبري و خلاصه اطلاع‌رساني صحيح و متعادل اعطا مي‌كند؛ بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه بدون وجود رسانه هاي خبري معتبر كه مورد وثوق و اعتماد مخاطبان باشند، احساس همدلي در جامعه ايجاد نخواهد شد و بدون اين احساس، توسعة اجتماعي در زير پاي حركت‌هاي افسارگسيختة افراد منفعت‌طلبي كه تنها به فكر منافع فردي يا خانوادگي خود هستند، پايمال شده، هرگز شكوفا نخواهد شد؛ بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه خبر متعادل و قابل اعتماد، در همة جوامع، چه پيشرفته و چه در حال توسعه، به دلايل ذكر شده از اهميتي نسبتاً يكسان برخوردار است.

اهميت اخبار باعث مي‌شود تا بسياري از محققان به بررسي تأثيرات آن بپردازند. دقيقاً در همين زمينه، دنيس‌مك‌كوايل، در كتاب بسيار معروف خود با نام مقدمه‌اي بر نظريه‌هاي ارتباطات جمعي ، در بخش تأثيرات اجتماعي وسايل ارتباط جمعي، مي‌پرسد "آيا اخبار تلويزيوني تأثيري بر مخاطبان دارد؟" مك‌كوايل در ادامه، پس از ارائه پاسخي مثبت به اين سؤال، تأثيرات اخبار را به كوتاه‌مدت و درازمدت تقسيم مي‌كند. او، تأثيرات كوتاه‌مدت را شامل مراحل يادگيري و جذب اطلاعات و تأثيرات بلندمدت را شامل مواردي مي‌داند كه شكل‌دهندة انگاره‌هاي مخاطب از جهان و جامعه است. او اين انگاره‌ها را چهارچوب‌هايي براي تفسير اتفاقات و حوادث جهان معرفي مي‌كند. اگر نظر مك‌كوايل در زمينة تأثيرات انگاره‌سازي برنامه‌هاي خبري مورد قبول واقع شود، آن‌گاه بايد نتيجه گرفت كه اخبار، به ويژه در جوامع مدني امروز، داراي قدرتي بسيار عظيم است؛ بنابراين بسيار طبيعي خواهد بود كه از برنامه‌هاي خبري دائماً به شكل هنجاري، براي بسط و گسترش يا حتي شكل‌دهي ارزش‌ها و باورهاي اجتماعي مشخص و معينّي استفاده شود. دقيقاً در زمينة همين قدرت بسيار زياد اخبار و مخصوصاً خبرهاي تلويزيوني است كه مي‌توان پرسشي در مورد ابعاد اين تأثيرات طرح كرد: "آيا هر رسانة خبري به شرط چاپ يا پخش يك سلسله مطالب خبري به چنين قدرت عظيمي دست خواهد يافت و آيا تأثيرات همة برنامه‌هاي خبري يكسان است؟"

در پاسخ به اين پرسش، مي‌توان شيوه‌هاي بازنمايي خبر براي هر چه جالب‌تر كردن موضوع و شايد از همه مهم‌تر، جلب اعتماد مخاطب را مطالعه و جست‌وجو كرد. اين كتاب نيز عمدتاً براساس اين فرض تدوين يافته است كه شرط اصلي و اساسي براي تأثيرگذاري بر ذهنيت اجتماعي، به كارگيري شيوه‌هاي نوين بازنمايي خبري است؛ شيوه‌هايي كه نه تنها توجه مخاطب را جلب و حافظة او را تقويت مي‌كنند، بلكه به دليل رعايت شكل ارائه متعادل خبر، اعتماد وي را نيز جلب مي‌نمايند. جامعه‌شناساني چون تاچمن، شلزينگر و فرهنگ‌شناسان انتقادي چون هال، همگي بر عنصر بازنمايي و ساختارهاي روايي خبري به مثابة اصلي مهم در مطالعة اخبار تأكيد داشته‌اند. نشانه‌شناسان بسياري از جمله فيسكه و هارتلي، اساس كار خود را بر توضيح و تشريح گفتمان خبري و ساختارهاي بازنمايي آن قرار داده‌اند. از آن‌جا كه اين كتاب سعي دارد شيوه‌هاي نوين اطلاع‌رساني را بررسي و مطالعه كند، در مقدمه سعي خواهد شد براي درك بهتر شيوه‌هاي نوين بازنمايي خبري، تاريخچه‌اي كوتاه در مورد فرايند شكل‌گيري اين شيوه‌ها به مثابة پاسخي به معضلات اجتماعي و نيازهاي گروه‌هاي مختلف و قدرتمند جامعه، ارائه شود. اين تاريخچه، شايد بتواند پس زمينة مناسبي براي درك بهتر موضوع اصلي اين كتاب فراهم آورد.

در حقيقت تلويزيون، براي اولين بار در سال 1930 در امريكا به وسيله شركت RCA به كمك آنتني كه بر روي ساختمان امپايراستيت قرار داده شده بود، آغاز به كار كرد.

اما پخش مستمر تلويزيوني با تصوير قابل قبول high definition، در دوم نوامبر سال 1936 در انگليس آغاز شد. در آن سال‌ها هنوز BBC تأسيس نشده بود و تنها چهارصد خانه در لندن گيرندة تلويزيوني داشتند. در دو ساعت برنامة روزانه كه در دو نوبت نمايش داده مي‌شد، برنامة مستقل خبري وجود نداشت. البته گزارش‌هاي خبري دو شركت "بريتيش گامونت" و "بريتيش موويتون" كه براي نمايش در سينماها تهيه مي‌شد، به نمايش درمي‌آمد. از آن‌جا كه در آن سال‌ها، نوار ويدئويي وجود نداشت، از مطالب پخش شده ـ مگر مصاحبه با آخرين بازماندگان دارندگان گيرنده‌هاي تلويزيوني در آن سال‌ها در لندن ـ هيچ سند و مدركي در دست نيست. تلويزيون يادشده، پخش مستمر خود را در اول سپتامبر 1939 پايان داد. پس از پايان جنگ در هفتم ژوئن 1946، تلويزيون بار ديگر در انگليس آغاز به كار كرد و با آن كه طبقات بالاي جامعة انگليس به تدريج استفاده از تلويزيون را شروع كردند، تا سال 1954 هيچ برنامة مستقل خبري ارائه نشد. BBC كه در سال 1948 تأسيس شده بود، در سال 1954، پس از آن‌كه مجلس و دولت انگليس، تأسيس تلويزيون خصوصي را بررسي كردند، تحت فشار رقيب تازه‌پا، پخش يك برنامة خبري مستقل ده دقيقه‌اي را براي اولين بار آغاز كرد. اين برنامه به نام Television News and Newsreel عمدتاً فيلم‌هاي خبري صامت با موسيقي مناسب پخش مي‌كرد.

رشد شكل ارائة برنامة خبري نيز، ريشه در حركت BBC نداشت، بلكه در آن سوي اقيانوس‌ها يعني در امريكا، اتفاق افتاد. سازمان‌هاي تجاري تلويزيوني، براي جلب تماشاگر بيشتر مجبور بودند به طور دائم به "تحقيق" حرفه‌اي در جهت بهتر كردن شكل ارائه برنامة خود بپردازند. اولين برنامة مستمر و مستقل خبري را CBS در سال 1941 آغاز كرد. اين برنامه كه پانزده دقيقه طول كشيد، دو بار در روز، يك بار در ساعت 5/2 بعدازظهر و ديگري در ساعت 5/7 بعدازظهر از دوشنبه تا جمعه به نمايش در مي‌آمد. برنامة يادشده را در اوايل تنها دو نفر به نام‌هاي رابرت اسكدگل3 در مقام نويسنده و ريچارد هوبل4 در مقام مجري برنامه تهيه مي‌كردند. بعدازظهرها با اضافه شدن رودي برتس5، يك هنرمند گرافيست، اعضاي اين گروه به سه نفر مي‌‌رسيد. او با ارائه تصاوير گرافيكي، به برنامة يادشده جنبة بصري مي‌بخشيد. در نبود فيلم‌هاي خبري، از تصاوير گرافيكي رودي برتس به شكل سمبل‌هايي از تانك‌ها، هواپيماها‌، انفجار كشتي‌هاي در حال غرق و همانند آنها براي فيلم‌برداري مستقل استفاده مي‌شد.

اما اگر برنامه‌هاي خبري CBS تنها پانزده دقيقه طول مي‌كشيد6، در اين سال‌ها عمدة وقت خالي برنامه‌هاي روزانه، با اخبار زنده يا پخش مستقيم خبري از مراسمي چون جلسه‌هاي سازمان ملل در مركز موقت خود در Lake Success و يا كنگره‌هاي احزاب ملّي پر مي‌شد. 7 همين گروه كوچك در CBS به پخش "مستقيم" حملة ژاپني‌ها به پرلهاربر8 از ساعت 5/3 تا 5/1 روز بعد از حمله پرداخت. در حالي كه صداي خبرنگاران و گويندگان شنيده مي‌شد، تصاويري از نقشه و گرافيك‌هاي مربوط به آن نيز پخش مي‌شد. همين‌طور وقتي رئيس جمهور، روزولت، در هشتم دسامبر همان سال در كنگرة امريكا عليه ژاپن اعلان جنگ كرد، سخنان وي به طور مستقيم به همراه تصوير پرچم ايالات متحدة امريكا كه در اتاق با باد يك پنكة الكتريكي به اهتزاز درآمده بود، پخش شد. دليل اين امر، نبود يك خط ويدئويي ميان واشنگتن و مركز خبري CBS بود، "ساختن" تصوير يادشده، از اولين تلاش‌هاي سازمان‌هاي خبري تلويزيوني براي ارائة بصري اخبار است. گرچه خبر تلويزيوني در آن سال‌ها از يك گفتمان راديويي استفاده مي‌كرد (تصوير در حقيقت به شكل مكانيكي بر روي گفتار قرار مي‌گرفت،2 و هنوز خبر تلويزيوني معنايي نداشت)، اما هم NBC و هم CBS دربارة اهميت تصوير در خبر تلويزيوني كاملاً اتفاق نظر داشتند. اختلاف نظر اصلي اين دو، در درك آنان از گويندگان تلويزيوني بود. NBC گوينده‌اي صرفاً خوش صدا و يك مجري تلويزيوني را در ذهن داشت3 (BBC نيز چنين ذهنيتي داشت)، در حالي كه CBS به گفتة بليس از همان آغاز، گويندة تلويزيوني را يك خبرنگار مي‌پنداشت. بدين‌ترتيب اخبار تلويزيوني، رشد خود را در دو حوزه آغاز كرد. اين همان دو حوزه‌اي است كه كمستاك، نظريه‌پرداز معروف امريكايي در زمينة خبر تلويزيوني، آنها را مهم‌ترين حوزه‌هاي خبر تلويزيوني مي‌داند؛ يعني معرفي كنندة خبر (گويندة خبر) و پرورش تصويري خبر.

رشد كيفي برنامه‌هاي خبري دقيقاً در راستاي همين دو عامل صورت گرفت. در حالي كه در امريكا، مبحث "هر چه بيشتر كردن تعداد مخاطبان"4 باعث تغييرات وسيع در برنامه‌هاي خبري شد، در انگليس هنوز تفكر نخبه‌گراي فرهنگي جان‌ريتس5 حاكم بود. دو كتاب تاريخي آسابريگس6 در مورد انگليس و كتاب اريك بارناو7 در مورد امريكا، اين حركت و تأثير متقابل را به خوبي ترسيم مي‌كنند. تغييرات در امريكا روي مي‌دهد، اما BBC به قول بريگس و گارنهام8 كاملاً در مقابل هر تغييري مقاومت و بر شيوة كهنه و فرسودة خود پافشاري مي‌كرد و حتي به "اخبار حادثه‌اي"9 امريكايي به ديدة تحقير مي‌نگريست. در حالي كه BBC عمدتاً از فيلم‌هاي خبري شركت‌هاي انگليسي چون موويتون و گامونت استفاده مي‌كرد، CBS براي مثال از فيلم‌هاي خبري‌اي كه خودش يا پارامونت تهيه كرده بود، بهره مي‌جست. همان‌طور كه آلدگيت مطرح مي‌سازد، تحقيقات مختلف نشان مي‌دهد در حالي كه 51 درصد فيلم‌هاي خبري امريكايي در مورد اتفاقات ناهنجار، مد و ورزش بود، 44 درصد فيلم‌هاي خبري پنج شركت انگليسي، در مورد ورزش و خانوادة سلطنتي تهيه شده بود. اگر جهان در BBC از يك نظم دروني برخوردار بود، اخبار تلويزيون‌هاي امريكايي دائماً پر از حادثه بود. اما با شروع كار تلويزيون خصوصي ITV در انگليس و استفادة اين تلويزيون از قالب حادثه‌اي اخبار امريكايي، BBC نيز مجبور به تغيير در شيوه‌هاي خود شد. به اين ترتيب، تغييرات در شيوه‌هاي ارائة اخبار تلويزيوني در اين دوران، در راستاي همان دو مبحث اصلي مورد اشارة كمستاك، در سطح جهان در اغلب تلويزيون‌هاي عمومي و خصوصي صورت گرفت. بخش عظيمي از اين تغييرات، ريشه در كار "آزمايشگاهي" بخش تحقيقاتي حرفه‌اي CBS دارد. با ايجاد تغييرات در شكل ارائه، تأثيرات آن از نظر توجه مخاطبان و ميزان علاقة آنها به برنامة خبري، سنجيده شد. بدين‌ترتيب، شيوة ارائة "صورت سنگي" گويندة تلويزيون كه گويي وجود خود را در مقابل دوربين تلويزيوني نفي و خبر را از زاوية ديد سوم شخص ارائه مي‌كرد و خود را به مثابة يك وسيلة اجراي خبر جلوه‌گر مي‌ساخت، به درك خلاق‌تري از گوينده تبديل شد. در اين جا، ديگر گوينده حضور ذهني خود را در مقابل دوربين نفي نمي‌كند و با تفاسير كارشناسانة خود و نگاهي دوستانه و صميمي به مخاطب، به مثابة يك سردبير، خبرها را براي آنها ملموس مي‌كند. در اين سال‌ها و در ادامة اين تحقيقات، براي اولين بار لغت "anchor" به كار گرفته شد؛ گرچه به كارگيري آن نتيجة يك حادثه بود. تهيه‌كنندگان امريكايي براي اشاره به نقش اصلي و اساسي والتر كرونكايت در گزارش يكي از كنگره‌هاي حزبي از اين لغت استفاده كردند و منظورشان آن بود كه تهيه‌كننده و كارگردان،‌ همه و همه از اتاق اخبار در نيويورك مجبور بودند از كرونكايت كه گويندة اصلي در محل برگزاري كنگره بود، سؤال كنند و از او بپرسند: "چه خبر است؟" در اين تحقيقات، مفهوم "anchor" به مثابة شخصي فراتر از يك گوينده و در حد يك سردبير و گاه پرنفوذترين فرد اتاق اخبار جا افتاد.

تحقيقات در مورد پرورش تصويري خبر، استفاده‌ نكردن از تصاوير صامت خبري و چگونگي ارائة بهينه گزارش‌هاي تلويزيوني، باعث تفكيك نقش گوينده از خبرنگار شد و بدين‌ترتيب، عصر شخصيت‌هاي خبري آغاز گرديد و نيز گزارش‌هاي خبري به واحد ارائة خبر در تلويزيون تبديل شد. بدين‌ترتيب، شيوة ارائة "راديووار" خبر بر روي عكس‌هاي بي‌جان خبري، به شيوة بازنمايي امروزين خبري تغيير يافت.

موضوع اصلي اين كتاب، مطالعة مفاهيم و مباحث اصلي شيوه‌هاي نوين ارائة برنامه‌هاي خبري است. براي نيل به اين مقصود، اين كتاب در هفت بخش تنظيم شده است. بخش اول به مسئلة جلب توجه مخاطب مي‌پردازد. شايد اولين و مهم‌ترين حوزه در تحقيقات حرفه‌اي چون فرانك ماجيد و فرانك استانتون، "جلب توجه" مخاطب به يك برنامة خبري است. اين موضوع از دو زاويه قابل بررسي است؛ اول آن‌كه براي شركت هاي تجاري چون CBS و NBC كه اولين گام‌ها را در ايجاد تغييرات مثبت در شكل ارائة اخبار برداشتند، افزايش تعداد مخاطبان از طريق جلب توجه آنان، امري حياتي محسوب مي‌شد. مسلماً به همين دليل، NBC در همان سال اول آغاز برنامة خبري مستمر، آن را به دليل نداشتن مخاطب كافي قطع كرد. بنابراين، يكي از اولين حوزه‌هايي كه سازمان‌هاي تلويزيوني تجاري در پي آن هستند، جلب توجه بيشتر مخاطبان به اخبار و افزايش تعداد آنهاست. دوم آن‌كه تلويزيون در محيط خانوادگي و شلوغ به نمايش در‌مي‌آيد و تماشاي اخبار از سوي مخاطبان، اصولاً درجة بسيار پاييني از درگيري با متن خبري را در پي دارد2 و عمدتاً براساس عادت تماشاي اخبار صورت مي‌گيرد. بنابراين، براي تلويزيون‌هاي عمومي در اروپا كه اخبار را برنامه‌اي اطلاع‌دهنده به عموم مردم براي تصميم‌گيري در سرنوشت خود، تعريف كرده‌اند، جلب توجه مخاطب به متن برنامة خبري براي انتقال بيشترين ميزان اطلاعات ممكن، از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. اگر در اولي، روشن كردن دستگاه و تنظيم آن بر روي برنامة خبري يعني كميت مخاطب و توجه كلي آنان به برنامة خبري، مهم‌ترين عامل محسوب مي‌شد، در اينجا، توجه مخاطب به متن برنامه و مقدار اطلاعاتي كه او از برنامه به دست مي‌آورد، اساس محسوب مي‌شود. براي اين دو دسته از سازمان‌هاي تلويزيوني، تنها ارائة برنامة خبري مهم نيست، بلكه تعداد مخاطبان و توجه آنان به متن خبري به مثابة اولين پله در راه ادراك آنها، اساس كار محسوب مي‌شود. در اولين بخش از همين كتاب، نظريه‌هاي تحقيقات مختلف در زمينة جلب توجه مخاطبان دسته‌بندي شده است و با همين عنوان ارائه مي‌شود.

بخش دوم كتاب، به مطالعة وظايف مجري يك برنامة خبري مي‌پردازد. سازمان‌هاي تلويزيوني تجاري براي جلب توجه مخاطبان به يك برنامة خبري، با برداشت‌هاي متفاوتي كه از گوينده داشتند به دستكاري اين عامل پرداختند. مثلاً CBS، خبرنگار بزرگي چون ادوارد مورو را در مقابل دوربين قرار داد. بحث‌هاي كارشناسانة مورو و خبرنگار ديگري به نام فرندلي در مقابل دوربين ( كه اتفاقاً به شكل بسيار دوستانه نيز انجام مي‌شد) غوغايي در ميان مخاطبان برپا ساخت. تحقيق در مورد گوينده چه به شكل عملي و چه به صورت نظري، مسيري طولاني از "صورت‌هاي سنگي" BBC تا خنده‌رويان مسخرة شبكه SKY را موجب شد و به يكي از عمده‌ترين مباحث مطالعات تلويزيون دامن زد. شايد به همين دليل، فيسكه در كتاب فرهنگ تلويزيون، بخش مربوط به اخبار تلويزيوني را به نام "خواندن اخبار و مجريان خبر" ارائه مي‌دهد.2

در بخش سوم، مفهوم تعادل يكي از كليدي‌ترين مفاهيم خبر تلويزيون مطالعه مي‌شود. خبر در فرهنگ رسانه‌اي، معنايي كاملاً متفاوت با تبليغ دارد. خبر، ارائة اطلاعات از موضعي بي‌طرفانه است كه به قول جان الدريج3 تلويزيون‌هاي جوامع صنعتي به شكل طبيعي موفق به ارائة آن شدند. خنثي بودن برنامة خبري، تنها نوعي شكل ارائه است كه الزاماً به معناي عيني‌گرايي نيست و اين دقيقاً آن اسطوره‌اي است كه گروه ارتباطات دانشگاه گلاسكو در دهة هفتاد شكست و به قول الدريج هرگز به خاطر آن بخشوده نشد. الدريج در مقاله‌اي به تضادهاي ميان اين گروه تحقيقاتي با افراد حرفه‌اي و بخشي از سازمان اجتماعي اشاره مي‌كند. اصولاً گفتمان‌شناسان تعادل را نه در ذات خبر، بلكه در شكل آن بررسي مي‌كنند و از آنجا كه اين امر اثبات شده است كه رعايت شكل ارائة خبر متعادل يا به گفتة الدريج "طبيعي شده"، براي سازمان خبري اعتبار كسب مي‌كند، تحقيقات و مباحث عملي و نظري مثبت يا منفي، پلوراليستي يا انتقادي در اين زمينه، بررسي مي‌شود تا مشخصه‌ها يا دست‌كم ساده‌ترين مشخصه‌هاي قابل شمارش يك خبر متعادل تفكيك شود.

در چهارمين بخش، چگونگي واقعي كردن اخبار براي مخاطبان بررسي مي‌شود. به كارگيري راهبردهاي واقعي كردن در جهت ايجاد رئاليسم يا واقع‌گرايي تلويزيوني البته از نوع خبري آن، رابطه‌اي تنگاتنگ با كسب اعتبار خبري دارد. اين بخش از كتاب، با بحث دربارة راهبردها و ريشة تاريخي آن كه در ادبيات واقع‌گرايانه اروپا و به ويژه رمان‌هاي واقع‌گراي انگليس قرار دارد، آغاز مي‌شود و سپس به ارائة نمونه‌هايي مشخص از اين راهبردها در مورد اخبار مدرن ختم مي‌شود. براي مثال، ارائة خبر از زاوية ديد سوم شخص، هميشه گفتمان غالب در مطبوعات نبوده است. اين راهبرد در رشد و گسترش مطبوعات يكي پني (عامه‌پسند) و آسوشيتدپرس ريشه دارد. از آنجا كه اين گفتمان، فرستنده و گيرندة مشخصي ندارد، به طور كلاسيك در خصوص بيان حقيقت محض به كار گرفته مي‌شده است. اخبار نيز با به كارگيري اين راهبرد، خواهان استفاده از تأثيرات گفتماني آن در ذهن مخاطب است. 

پنجمين بخش كتاب، دربارة مبحث حافظه و چگونگي بالا بردن حافظة مخاطب از طريق يك برنامة خبري است. اگر اخبار در اولين قدم بايد مخاطبان را به سوي خود جلب كند و همچنين سعي داشته باشد تا اين توجه را در طول برنامه به متون خبري ارائه شده، حفظ كند و سپس با استفاده از مجري با اعتبار و رعايت قالب متعادل ارائة خبر و راهبردهاي گفتماني واقعي كردن، اعتبار خود را به مثابة يك منبع خبري در ميان مخاطبان بالا ببرد، مسلماً در قدم بعدي، براي هر چه بالاتر بودن تأثيرات اخبار، بايد خبر را به شكلي ارائه دهد كه حافظة بيشتري را در ذهن مخاطبان ايجاد كند؛ چون اگر مطلبي در ذهن مخاطب نقش نبسته باشد، نمي‌توان فرض كرد كه مطلب ياد شده بر ذهنيت مخاطب مذكور تأثيري دارد. براي بررسي تأثيرات اخبار در اولين قدم، دست‌كم از زاوية نظريه‌هاي ادراك‌شناسانه، حافظة مخاطب سنجيده مي‌شود. نتايج ضعيف و باورنكردني باعث ايجاد شاخة نسبتاً مهمي در تحقيقات تلويزيوني شد. اين گرايش با سنجش حافظة مخاطبان و دستكاري در شكل ارائة برنامه سعي داشت تا بهترين اشكال ساختاري را براي ايجاد بالاترين حافظه در نزد مخاطبان به دست آورد. در اين بخش از كتاب، پس از ارائة نظريه‌هاي گوناگون، بهترين اشكال ارائه براي بالا بردن توان حافظه ذكر خواهد شد.

چگونگي ساختن گزارش تلويزيوني، موضوع ششمين بخش كتاب است. اينك سال‌هاست كه خبرخواني گويندة اصلي برنامة خبري بر روي فيلم‌هاي صامت، ديگر جايگاهي در برنامه‌هاي خبري ندارد. ارائة خبر در تلويزيون، اينك به صورت ساختن گزارش تلويزيوني از طريق اعزام خبرنگار، به مثابة يك شاهد، به صحنة رويداد خبري است، اما براي ساختن يك گزارش يا بررسي آن، الگوي مناسبي جز الگوي بل كه اقتباسي از الگوي ادبي تودوروف است، وجود ندارد. متأسفانه در كتاب‌هاي درسي دربارة ساختن گزارش تلويزيوني، مباحثي بسيار كلي ارائه مي‌شود. نگارنده با توجه به الگوي بل و بحث‌هاي گفتماني بسياري از نشانه‌شناسان و گفتمان‌شناسان انتقادي از جمله فيسكه، هارتلي و ديگران، نيز با توجه به تجربيات شخصي خود و خاطرات افراد حرفه‌اي و خبرنگاران معروف، و مهم‌تر از همه، بررسي دو سالة اخبار ITN و دسته‌بندي ساختارهاي به كار گرفته شده در آنها براساس الگوي بل، الگويي براي ساختن و بررسي گزارش‌هاي تلويزيوني تدوين كرده است. اين بخش از كتاب، به ارائة الگوي يادشده مي‌پردازد و شيوة عملي ساختن يك گزارش تلويزيوني را دقيقاً بررسي مي‌كند.

ملودرام خبري، موضوع بخش هفتم، يعني آخرين بخش اين كتاب است. اگر گروهي از مخاطبان، علاقه‌اي به مباحث گستردة عمومي ندارند و يا آن كه از لحن خشك، جدي و رسمي گفتمان سخت خبري رويگردان هستند، آيا مي‌توان آنها را به فراموشي سپرد يا آن كه در عوض بايد شيوه‌هاي تازه‌اي براي ارائة خبرهاي سياسي و اجتماعي پيدا كرد كه با جلب توجه اين دسته از مخاطبان، مباحث گستردة عمومي را در حوزة زندگي خصوصي آنها به شكلي داستاني پيگيري كند. جهان چندصدايي امروزي، گاه براي ذهن‌هاي ساده، بيش از حد پيچيده و مغشوش مي‌نمايد. ملودرام، تلاشي است براي وحدت بخشيدن به معناي غالبي كه پيچيدگي‌هاي جهان پر از گفت‌وگوي امروز را ساده و قابل فهم مي‌سازد. آنچه در اين بخش ملودرام خبري ناميده‌ مي‌شود، بيش از آن كه به خبرهاي هيجان‌زا و حادثه‌اي نشريات عامه‌پسند يا تلويزيون‌هاي محلّي اشاره داشته باشد، به تلاش سازمان‌هاي پخش خبري جدّي براي نرم كردن موضوعات سخت خبري اشاره دارد. با تأكيد بر احساسات مخاطب، مي‌توان مباحث سياسي و اجتماعي و رويدادهاي مهم را به نحوي ارائه كرد كه پيچيده در لايه‌اي از داستان، تعقل مخاطب را هدف قرار دهد.

هدف از تنظيم اين كتاب در هفت بخش ياد شده، ارائة مفاهيم و مباحث اصلي و معضلات نظري محققان، دانشجويان و افراد حرفه‌اي در زمينة اخبار است. مباحث به نحوي ارائه شده كه از سويي براي امر سنجش، مطالعه و ارزيابي برنامه‌هاي خبري به كار آيد و از سوي ديگر، افراد حرفه‌اي را براي ساختن برنامه‌هاي بهتر ياري رساند. مسلماً اين آغاز كار است و عاري از كمبودها و نقصان‌ها نيست. اميدوارم محققان، نظريه‌پردازان و افراد حرفه‌اي با درك كمبودها و اشكالات اين كتاب، آثاري پربارتر با محتوايي غني‌تر در حوز‌ة نظري و عملي خبر ارائه دهند.

فهرست :


فهرست مطالب



پيشگفتار 11

مقدمه 13

بخش اول: جلب توجه 31

مقدمه‌اي بر جلب توجه 31

محيط تماشا، لزوم جلب توجه مخاطب؛ ساختار مناسب 35

تعريف توجه 36

توجه به مثابه يك عمل 37

تأثير؛ دو نگرش همسو 38

توجه؛ مخاطب فعال 38

تعريف عملياتي توجه 39

ماهيت گزينه‌اي توجه 40

توجه گزينه‌اي به اخبار 41

تحقيقات دربارة توجه؛ سابقة تاريخي 42

ساختمان خبر و اجزاي آن 45

مهم‌ترين عناوين خبري 45

طول تيتر 46

جذابيت تصويري 48

تعدد عناوين خبري 48

مجري (گوينده) 50

گزارش خبري 50

جلب توجه مخاطب؛ ارزش‌هاي خبري يا عوامل خبري 51

ارزش‌هاي خبري 52

عوامل خبري 54

عوامل ديگر خبري 61

كاربرد تحليلي عوامل خبري 66

زمان و تعدد خبر 66

تعدد صحنه و تعدد آوا 67

به كارگيري عوامل خبري 69

جلب توجه مخاطب: نزديك كردن خبر به مخاطب 70

خبر خارجي، خبر داخلي؛ جلب توجه 71

نزديكي خبر به مخاطب 73

چرا مخاطب بايد به اين خبر توجه كند؟ 73

نمونه‌هايي دربارة ملموس كردن خبر 74

خلاصه‌اي دربارة جلب توجه 77

جلب توجه، نزديك كردن خبر،‌ ملودرام خبري 78


بخش دوم: وظايف مجري برنامه‌هاي خبري تلويزيون 79

مقدمه‌اي بر وظايف مجري برنامه‌هاي خبري تلويزيوني 79

گوينده: احاطه 86

دو شيوه در ارائه خبر 87

اعتبار گوينده؛ اعتبار برنامة خبري 90

مشخصه‌هاي احاطه 91

همگوني شيوة ارائه گوينده؛ گويندة صاحب سبك 94

رابطة احاطة گوينده با ساير عوامل خبري 95

رابطه احاطة گوينده با گزارش خبري 96

وظايف اصلي گوينده 97

گوينده؛ تفكيك دو وظيفه 99

گوينده؛ معرفي داخل استوديو 102

ملموس كردن خبر؛ اهميت 103

دلايل و نتايج يك خبر 104

گرافيك به مثابة دليل و نتيجة خبر 106

ارائة خبر از زاوية عقل سليم 108

رابطة مخاطب با گوينده؛ نه خصوصي و نه رسمي 109

بررسي كيفي گفتمان به كار گرفته شده؛ مكتوب يا شفاهي 110

خلاصه‌اي دربارة وظايف اصلي گويندة خبري 112


بخش سوم: تعادل 115

مقدمه‌اي بر تعادل 115

عينيت 118

"عينيت" در تاريخ روزنامه‌نگاري 119

خبر عيني 121

تعادل خبري 122

سنجش تعادل 123

وجوه سوگيري در اخبار 126

شيوة تحليل و سنجش عملي تعادل 130

اصول فرم متعادل 130

همايش‌ها، سمينارها و كنفرانس‌هاي خبري؛ مراسم رسمي 132

مراسم رسمي؛ انعكاس سخنان مقامات 133

خبرهاي جمع‌آوري شده (گردآوري شده)، خبرهاي اعلام شده 134

تعدد مصاحبه ـ گفتارهاي اجازه داده شده 135

تعدد صحنه 135

گوناگوني 136

خبر شخصيت‌مدار، خبر رويداد مدار 136

خلاصه‌اي دربارة تعادل 138


بخش چهارم: واقعي كردن 141

مقدمه‌اي بر واقعي كردن 141

چند نمونه از موارد واقعي كردن 142

واقعي كردن اهميت عناوين مهم خبري روز 145

چند مثال 146

واقعي كردن اهميت خبر؛ جلب اعتماد مخاطب 147

واقعي كردن انتخاب يك خبر؛ استمرار تعاملي ارتباطي 147

واقعي كردن؛ جريان ممتد اطلاعات 154

متن تبليغي، متن خبري 155

واقعي كردن؛ ربط صدا و تصوير 158

نقش اثباتي تصوير 159

واقعي كردن؛ مصاحبة زنده 162

واقعي كردن خبر؛ حضور خبرنگار در صحنة حادثة خبر 165

واقعي كردن؛ حضور خبرنگار در پايان گزارش در صحنة خبر، ثبات اجتماعي 167

واقعي كردن؛ تلفيق صدا و تصوير، تدوين اثباتي 170

خلاصه‌اي دربارة واقعي كردن 171


بخش پنجم: حافظه 175

مقدمه‌اي بر حافظه 175

توجه، ادراك و حافظه 180

تحريك و توجه، ادراك و حافظه 181

معناي كلان فوقاني و ادراك 183

ملودرام خبري و حافظه 184

كاربرد مبحث حافظه 184

تيتر و حافظه 186

اجراي صميمانه، سادگي جملات و تأكيدات كلامي و غيركلامي به هنگام اجرا 188

تأكيد بر واژه‌هاي كليدي، سرعت اداي كلمات 190

سادگي جملات 191

اجراي صميمانه 191

ارائة خلاصه‌اي از خبر حداكثر در يك گزاره در هنگام معرفي خبر 191

گزارش خبري و حافظه 192

خلاصه‌اي دربارة حافظه 197


بخش ششم: گزارش خبري 201

مقدمه‌اي بر گزارش خبري 201

گزارش خبري 209

نحوة ساخت يك گزارش خبري 214

خلاصه‌اي دربارة گزارش خبري 226


بخش هفتم: ملودرام خبري 229

مقدمه‌اي بر ملودرام خبري 229

تاريخچه‌اي كوتاه 231

خبرهاي "نرم" و "سخت" 233

بينش ملودراميك خبر 236

اصول نظري "خبر به مثابة ملودرام" 237

انتقاد به گريپس‌رود 239

ادراك ملودراميك مخاطب و جلب توجه 240

ساختارهاي ملودراميك؛ "كلان" و "خرد" 241

ساختار ملودراميك؛ "ثبات" و "تضاد" 244

خلاصه‌اي دربارة ملودرام خبري 249


نتيجه‌گيري 251


فهرست منابع 257

واژه‌نامه 263



فصل اول :


بخش اول


جلب توجه


مقدمه‌اي بر جلب توجه

چگونه مي‌توان توجه مخاطبان را به يك برنامة خبري جلب كرد؟ شايد هيچ پرسش ديگري، به اين اندازه ذهن يك تهيه‌كنندة خبر تلويزيوني را به خود مشغول نكند. اگر سازمان‌هاي پخش تلويزيوني به دو دستة خصوصي و عمومي تقسيم شوند، هر دو دسته، البته به دلايل متفاوت، خواهان جلب توجه بيشترين مخاطب ممكن به برنامه‌هاي خبري خود هستند. شبكه‌هاي خصوصي يا به قول منتقدان آنها، شبكه‌هاي تجاري، براي تأمين مخارج يك برنامة خبري بايد بتواند توجه تعداد قابل ملاحظه‌اي از مخاطبان را به برنامة خود جلب كنند. هر چه تعداد مخاطبان يك برنامة خبري در سازمان هاي پخش تلويزيوني خصوصي بيشتر باشد، بهاي تبليغات ميان برنامه‌اي يا تبليغاتي كه قبل يا پس از اخبار به نمايش درمي‌آيد، بالاتر خواهد بود. جذب مخاطبان بيشتر، علاوه بر تأمين سود بالاتر موجب افزايش امكانات و بودجة برنامه خواهد شد كه اين به نوبة خود، كيفيت آن را نيز بهبود مي‌بخشد.

براي سازمان‌هاي پخش تلويزيوني عمومي نيز، جلب توجه مخاطب به يك برنامة خبري به همين اندازه و شايد حتي بيشتر اهميت دارد. دليل اين امر را بايد در كاركردهاي خبر در فضاي عمومي جست‌وجو كرد. سازمان‌هاي پخش عمومي تلويزيوني براي انجام بهينة اين وظايف، يعني رساندن اطلاعات اصلي و مهم به بيشترين تعداد شهروندان، به منظور كمك به آنها براي مشاركت هر چه بيشتر در فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي در يك جامعة مدني، وظيفة خود مي‌دانند كه توجه مخاطبان را به برنامه‌هاي خبري‌شان بيشتر جلب كنند تا از اين طريق، وسعت ابعاد اطلاع‌رساني برنامة خبري خود را افزايش دهند.

بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه چگونگي جلب توجه مخاطبان به اخبار، يكي از معضلات، مسائل و مشغله‌هاي ذهني هر تهيه‌كنندة خبر و مديران هر شبكة تلويزيوني است. شايد به همين دليل، اين پرسش، موضوع مناسبي براي اولين بخش اين كتاب به نظر مي‌آيد. راستي يك تهيه كنندة خبر، چگونه مي‌تواند توجه مخاطب را به خبرهاي خود جلب كند؟ براي بررسي اين پرسش، مي‌توان آن را در دو بُعد متفاوت يعني در ظاهر يا سطح برنامة خبري و در عمق يا محتواي آن مطالعه كرد؛ به عبارت ساده‌تر، تهيه كنندة خبر مي‌تواند براي جلب توجه مخاطبان، از اجزاي سطحي برنامه كه مي‌توان آنها را از نظر ساختاري اجزاي خرد دانست، و همچنين اجزاي محتوايي برنامه كه مي‌توان آنها را اجزاي كلان ناميد، استفاده كند. البته مي‌توان به اين امر بديهي توجه داشت كه اجزاي سطحي (شكلي) يا عميق (محتوايي) مورد استفادة تهيه‌كنندگان شبكه‌هاي خبري تجاري و عمومي براي جلب توجه مخاطب در حالي كه در نكات مشخصي مي‌توانند اشتراك داشته باشند، نقاط افتراق نسبتاً قابل ملاحظه‌اي نيز خواهند داشت؛ چون يكي صرفاً خواهان جلب توجه مخاطب "به هر قيمتي" است، حال آن كه ديگري به اين دليل مي‌خواهد توجه مخاطب را جلب كند كه تأثير محتواي اين برنامه را بر وي افزايش دهد يا به عبارت ديگر، بهتر بتواند توجه مخاطب را به اطلاعات موردنظر خود جلب كند.

براي بررسي اين مبحث، ابتدا رابطة محيط استفاده از رسانه ، يعني محيط تماشاي يك برنامة خبري، با چگونگي جلب توجه مخاطب مطالعه خواهد شد. بحث اصلي در اينجا اين خواهد بود كه "ساختار مناسب" حلقة رابط محيط استفاده از رسانه با مفهوم جلب توجه است. سپس در رابطه‌اي تنگاتنگ با محيط يادشده و براي روشن شدن آن، سعي خواهد شد با توجه به نظريه‌هاي مختلف، تعريفي نسبتاً دقيق از مفهوم "توجه" ارائه شود. براي تعريف اين مفهوم، در مرحلة بعد، "توجه" همساية ديوار به ديوار مبحث "مخاطب فعال" است؛ يعني توجه مخاطب به برنامه، فعاليتي است كه مخاطب را از گيرنده‌اي منفعل به بيننده‌اي فعال تبديل مي‌كند. بنابراين مفهوم "توجه" با درجة فعال بودن مخاطب در مقابل پيام ارتباطي، ارتباط نزديكي دارد. اما تعريف توجه به مثابة يك مفهوم، كافي به نظر نمي‌رسد. به همين دليل شايد لازم باشد تا تعريفي ساده و عملياتي از توجه ارائه شود تا محققان و دانشجويان را قادر سازد با تكيه بر نظريه‌هاي موجود، ميزان توجه مخاطبان به يك برنامة معيّن خبري را عملاً بسنجند. درك بهتر از توجه و تعريف مفهومي و عملياتي آن تنها هنگامي امكان‌پذير خواهد شد كه ماهيت گزينه‌اي توجه بررسي شود. توجه گزينه‌اي به اخبار، به مثابة بخشي از نظرية سه گزينه‌اي طرح خواهد شد تا بعد از آن، ساير نظريات در اين باره به طور خلاصه مطالعه شود. چون مباحث يادشده دست كم تا اين مرحله همگي از زواياي نظري مختلف دانشگاهي و تحقيقاتي صرف تشريح شده بودند، براي اين‌كه بُعدي كاربردي‌تر نيز ارائه شود تا كليت مبحث توجه براي خبرنگاران، سردبيران و خلاصه افراد حرفه‌اي خبري يعني كساني كه به طور روزمره دست‌اندركار تهية برنامه‌هاي خبري هستند نيز، داراي دستاوردهاي نسبي باشد، با بررسي سابقة تاريخي تحقيقات در خصوص مفهوم توجه، به محققان حرفه‌اي يا اصطلاحاً پزشكان برنامه‌هاي خبري، توجه خاصي مبذول شده است و نتايج كار آنها از لابه‌لاي تحليل اعمال، مصاحبه‌ها و خاطراتشان مطالعه شده است. در اينجا مبحث "توجه" به نيمرخ برنامه و نيمرخ مخاطب از زاويه‌اي عملي گره زده شده است. سپس با توجه به اسناد نظري دانشگاهي و تحقيقاتي و تحقيقات حرفه‌اي نام برده شده، شاخص‌هايي براي پيشبرد تحليل عملي يك برنامة خبري از جنبه‌هاي خرد و كلان براي جلب توجه مخاطب پيشنهاد مي‌شود تا با توجه به اين پيشنهادها، چگونگي يك تحليل عملي نيز دست‌كم در سطح كليات، مطرح‌شده باشد.

براي ارائة شاخص‌هايي به منظور تحليل عملي مفهوم توجه در يك برنامة خبري، اين اجزا با توجه به ساختمان چهارگانة خبر و اولويت دسترسي مخاطب يا ترتيبي كه مخاطب از آغاز يك برنامة خبري به اجزاي آن برخورد مي‌كند، بررسي شده است. تقريباً همة اين اجزا، در سه مرحلة اوليه، يعني "آرم" يك برنامة خبري، "مهم‌ترين عناوين خبري روز" و "نحوة ارائة خبر" به وسيلة مجري در بُعد خرد قرار مي‌‌گيرد؛ يعني به سطح يك ساختار خبري متعلق، يا به قول سبك‌شناسان، در حوزة سبك قابل ارزيابي هستند. اما در بررسي چهارمين جزء يك برنامة خبري، يعني گزارش، به ساختارهاي كلان يعني ارزش‌ها و عوامل خبري براي جلب توجه مخاطب، دقت شده است. در اين جا، يعني در قسمت گزارش خبري، ابتدا دربارة چگونگي جلب توجه مخاطب از طريق به كارگيري ارزش‌هاي خبري يا به قول عده‌اي فاكتورهاي خبري بحث شده است. پس از آن‌كه ارزش‌هاي خبري به طور بسيار خلاصه تعريف شد، عمدتاً انتقادات وارد به اين ديدگاه از زاويه‌اي انتقادي از زبان نظريه‌پردازاني چون استوارت هال و گريك فيلو ارائه خواهد شد. دقيقاً در همين زمينه، عوامل خبري به مثابة جانشين مناسبي براي ارزش‌هاي خبري مطرح مي‌شوند. در اينجا توضيح داده خواهد شد كه اگر فرضاً ارزش‌هاي خبري در ذات يك خبر نهفته باشند، عوامل خبري از بيرون به وسيلة خبرنگار در حين پرورش خبر با حادثة خبري در هم آميخته مي‌شوند و در حقيقت ابزاري براي پردازش خبر براي جلب توجه مخاطب هستند. يادآوري اين نكته ضروري است كه تفكيك اين دو مفهوم، به معناي آن نيست كه در نهايت و در آخرين تحليل، بعضي از حوادث خبري، برخي از ارزش‌هاي خبري معمول در يك فرهنگ را درجاتي بيشتر يا كمتر دارا نيست، بلكه بحث بر سر آن است كه سرانجام و در پايان، اين خبرنگار است كه به شكل طبيعي يا مصنوعي، با استفاده از شيوه‌هايي كه توضيح داده خواهد شد، حادثة خبري را به كمك يك يا چند عامل خبري موردنظر خود، پرورش مي‌دهد و پردازش مي‌كند كه اين در حوزة بازنمايي خبر، البته در بُعد كلان آن، مي‌تواند ارزيابي شود.

پايان دهندة اين بخش، بحثي دربارة جلب توجه مخاطب از طريق نزديك كردن خبر به وي است. در اين زمينه، يعني جلب توجه مخاطب از طريق ملموس كردن خبر، ابتدا خبر خارجي، داخلي، تفاوت‌ها و تشابهات آنها در پيوند با اين مبحث مطالعه مي‌شود تا پس از آن، مثال‌هاي فرضي مستندگونه و داستاني به طور عملي ارائه شوند.

محيط تماشا، لزوم جلب توجه مخاطب؛ ساختار مناسب

ميزان توجه مخاطب به صفحة نمايش تلويزيوني، مهم‌ترين عامل در ادراك وي از محتواي برنامة خبري محسوب مي‌شود. اما ميزان توجه، رابطه‌اي تنگاتنگ با شلوغي محيط تماشا و مزاحمت‌هاي موجود در آن دارد. محققان و نظريه‌پردازاني چون مورلي ، كاتس ، لوئيس ، تانيا مالينوفسكي ، شارلوت بروندسون و بري گونتر كه در حوزه‌هاي كاملاً متفاوت مخاطب‌شناسانه، فعاليت مي‌كنند، همه بر اين امر صحه مي‌گذارند كه اصولاً ادراك مخاطبان برنامه‌هاي خبري بسيار پايين است.

دليل پايين بودن ادراك مخاطبان به اشكال گوناگون و به تفصيل توضيح داده مي‌شود، اما شايد بتوان ادعا كرد كه شلوغي محيط تماشاي تلويزيون و تأثير منفي آن بر ميزان توجه مخاطب به صفحة تلويزيون، دليلي است كه بيشتر تحقيقات موجود از آن ياد مي‌كنند. گاه حتي در مواقعي كه مخاطب به دقت يا به عبارت عاميانه، چهار چشمي به صفحة تلويزيون خيره مي‌شود، به دليل اشكالات ساختاري برنامه‌هاي خبري، تنها بخش بسيار كوچكي از مطالب را درك و در بهترين حالت، تنها خلاصه‌اي بسيار كلي از خبرها را در ذهن ثبت مي‌كند. اين اشكالات ساختاري را عمدتاً بايد در منطبق نشدن ساختارهاي موجود ارائة اخبار با محيط تماشاي تلويزيون جست‌وجو كرد؛ براي مثال، اليس مطرح مي‌سازد كه ساختار بخش‌بندي شده براي برنامه‌هاي داستاني تلويزيوني مناسب است و ساختار خطي براي محيط تماشاي تلويزيوني مناسب نيست.

به طور كلي، نظريه‌هاي محكمي دربارة ساختار و جلب توجه مخاطب و محيط تماشاي تلويزيوني وجود ندارد، اما در اينجا سعي مي‌شود با تكيه بر تحقيقات موجود و نظريه‌هاي ارائه شده، بدنه‌اي منسجم و نظري در مورد جلب توجه مخاطب به برنامة تلويزيوني،‌ از زاويه‌اي صرفاً ساختاري طراحي شود. اما قبل از هر چيز، بايد تعريفي از توجه ارائه كرد.


تعريف توجه

مفهوم توجه با نگره، حافظه و رفتار رابطه‌اي مستقيم دارد و در تعريف آن، در نمونه‌هاي تحقيقاتي اختلاف نظرهاي عميقي وجود دارد. تعاريف مربوط به توجه را مي‌توان به دو دستة كلان تقسيم كرد؛ تعاريف سادة عملياتي كه عمدتاً روان‌شناسان و جامعه‌شناسان در مورد سنجش توجه ارائه مي‌كنند و تعاريف نسبتاً پيچيدة فلسفي كه گرايش انتقادي فرهنگ‌شناسانه از مفهوم توجه ارائه مي‌كنند. اگر تعاريف دستة اول ساده‌اند و ابعاد روشنفكرانه ندارند، تعاريف دستة دوم پيچيده‌اند، اما كاربرد تحقيقاتي ندارند.

محققان تجربه‌گرا با دستكاري در عواملي كه باعث بالا بردن توجه فرد به برنامة خبري مي‌شود، مي‌كوشند به شكلي مفروض، ميزان تأثير برنامة خبري را افزايش دهند. البته در اولين قدم براي سنجش تأثيرات يادشده، به دليل اشكالات روش‌شناختي، تنها ميزان ادراك و حافظة مخاطبان مي‌تواند در اين خصوص سنجيده شود. اين محققان با ربط مفاهيمي چون توجه، نگره و رفتار، در نهايت فرض را بر آن مي‌گيرند كه هر چه "توجه" بيشتر باشد، تأثير بيشتر است.


توجه به مثابه يك عمل

دو درك كلان نسبت به "توجه به مثابة يك عمل" در محافل دانشگاهي وجود دارد؛ يك نظر، توجه را در مورد فعاليت مخاطب در استفاده از متن (نظرهاي اين گروه با عنوان "توجه، مخاطب فعال" بررسي خواهد شد) عملي محسوب مي‌دارد كه مخاطب انجام مي‌دهد، ولي اين عمل باعث افزايش تأثير پيام بر وي مي‌شود.

اين دسته از محققان، گرچه مخاطب را در پيوند با مفهوم توجه، فعال مي‌بينند، اما در نهايت، مخاطب را در پيوند با خود پيام و تأثير آن، منفعل ارزيابي مي‌كنند (اگرچه در ظاهر، آن را انكار مي‌كنند). مخاطب "منفعل" به جلوه‌هايي از خبر توجه مي‌كند. اين يك عمل است و او در اينجا "فعال" است، اما در خصوص تأثير پيام نهفته در خبر، اين محققان، خواه ناخواه مخاطب را "غيرفعال" فرض مي‌كنند.


تأثير؛ دونگرش همسو

دو دسته از محققان از دوسوي كاملاً متفاوت؛ يعني محققان پلوراليست يا حافظان وضع موجود و دسته ديگر داراي ديدگاه انتقادي، هر دو گرچه در خصوص ساختارهاي سياسي و اقتصادي وضع موجود مواضعي كاملاً متفاوت دارند، در مورد تأثير پيام نهفته در متن بر مخاطبان همسو مي‌شوند. يكي سعي مي‌كند با دستكاري در عوامل جلب‌كنندة توجه مخاطب، تأثير پيام نهفته در خبر را بر مخاطب به بالاترين حد رساند و ديگري با نقد گفتماني خبر، چگونگي تأثير آن را بر مخاطب براي استمرار ايدئولوژي حاكم بررسي مي‌كند. نقطة اشتراك اين دو ديدگاه كاملاً متفاوت، تنها در درك آنها از مخاطب به مثابة عنصري منفعل در زمينة پيام است. هر دو گروه، در نهايت، مخاطب منفعل را مفعول پيام ارتباطي محسوب مي‌دارند.


توجه؛ مخاطب فعال

نظرية استفاده و رضامندي عمل توجه را نه در پيوند با تأثير پيام نهفته در خبر بر مخاطب، بلكه در موردي كاملاً متفاوت، يعني ميزان كاركرد خبر يادشده در زندگي روزمرة مخاطب بررسي مي‌كند.

اما اگر اين نظريه نهايتاً پلوراليستي و در جهت ثبات وضع موجود است. ديدگاه انتقادي برمينگهام الهام گرفته از ديدگاه گفتماني استوارت هال و نهايتاً گرامشي، از زاويه‌اي كاملاً متفاوت يعني تحليل ادراك (reception anslysis) توجه را در مورد ميزان تفسير مخاطب مطالعه مي‌كند. اصولاً ادراك‌شناسي، "تفسير" مخاطب را به مثابه يك فعل تعريف و بررسي مي‌كند. گرچه در مورد دامنة آزادي مخاطب در مقابل متن، يعني دامنة آزادي وي در تفسير خود از متن خبري، نظرهاي متفاوتي وجود دارد، اما مي‌توان در نهايت آن را به دو گروه تقسيم كرد كه رهبري نظري يكي با مورلي و رهبري ديگري با لارسن دانماركي است. مورلي، دامنة آزادي مخاطب را در مقابل متن بسيار وسيع‌تر از لارسن ارزيابي مي‌كند.


تعريف عملياتي توجه

بري گونتر2 به هنگام ارائة تعريف سادة عملياتي از "توجه"، سه سطح مختلف و گوناگون را از يكديگر تفكيك مي‌كند. در سطح اول، معيار سنجش توجه، تناوب تماشاي مخاطب به اخبار است.3

در سطح دوم، محقق عمدتاً انگيزش4هاي تماشاي خبر را بررسي مي‌كند و با تقسيم مخاطب به گونه‌هاي مختلف جمعيتي، به دنبال دلايل مخاطبان گوناگون براي تماشاي موضوع‌هاي مختلف خبري است. در اين جا نيز محقق با اشكالات روش‌شناختي عميقي روبه‌روست. مثلاً محققان هرگز نتوانستند تعريف دقيقي از "احتياج به دانستن" ارائه دهند. بسياري از آنان كه توجه را در اين سطح بررسي مي‌كنند، با تفكيك تماشاي "اتفاقي" و "برنامه ريزي شده" برنامة خبري، تماشاي اخبار را تعريف عملياتي مفهوم توجه مي‌دانند.

در سطح سوم، خود عمل تماشا، اساس تحقيق قرار مي‌گيرد. توجه و دقت مخاطب به صفحة تلويزيون، ميزان محسوب مي‌شود. در اين خصوص، انجام يك عمل، يعني تماشاي صفحة تلويزيون يا تداخل اعمال، اساس سنجش را تعيين مي‌كند. محقق براي سنجش توجه، عمل تماشاي مخاطب و تداخل يا عدم تداخل آن را با ساير اعمال، اساس قرار مي‌دهد. بسياري از محققان، تحقيقات خود را به گونه‌اي طرح مي‌كنند كه شامل هر سه يا دست‌كم دو سطح از سطوح ياد شده باشد.

محققان تجربه‌گرا دربارة ربط گونه‌هاي مختلف جمعيتي2 مخاطبان به توجه و ميزان حافظه، تحقيقات پيچيده‌اي از نظر روش‌شناسي3، اما ساده از نظر نتايج انجام داده‌اند. مثلاً تحقيقات ثابت كرده است كه با افزايش سطح تحصيلات، تماشاي عمدي اخبار بيشتر مي‌شود و هر چه ميزان عمدي بودن و تناوب تماشاي برنامة خبري بيشتر باشد، دقت به صفحة تلويزيون به هنگام تماشاي اخبار بيشتر و در نهايت، حافظه بالاتر است. سؤالات تحقيقاتي نسبتاً ساده‌اي، تناوب، انگيزش و دقت به صفحه را با پس زمينة اجتماعي مخاطب و ميزان حافظة وي از برنامة خبري جست‌وجو مي‌كند. رابطة متقابل توجه با مفاهيمي چون تحريك و حافظه، از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. بحث نظري دربارة آنها به طور خلاصه در قسمت حافظة همين تحقيق ارائه خواهد شد. در اينجا عمدتاً به ماهيت گزينه‌اي توجه پرداخته خواهد شد.


ماهيت گزينه‌اي توجه

برادبنت4 در سال 1958، نظرية معروف خود را در مورد توجه و ماهيت گزينه‌اي آن طرح كرد. اساس اين نظريه به طور خلاصه اين است كه مخاطبان از گونه‌هاي متفاوت جمعيتي به موضوع‌هاي گوناگون به ميزان متفاوت توجه مي‌كنند. رابطة مفهوم توجه گزينه‌اي با تجربة اجتماعي به شكل زير توضيح داده مي‌شود:

از آنجا كه توجه افراد به پيرامونشان گزينه‌اي است، تجربة اجتماعي آنان نيز متفاوت خواهد بود؛ چون افراد، تنها آن بخش از اطلاعاتي را كه مورد علاقة آنهاست، در حافظة خود قرار مي‌دهند. آن بخش از اطلاعات انباشته شده در حافظه كه دائماً در پيوند با اطلاعات جديد فعال است، دانش اجتماعي فرد را تشكيل مي‌دهد و دانش اجتماعي نيز ماهيت تجربة اجتماعي را مشخص مي‌سازد.


توجه گزينه‌اي به اخبار

در اينجا، نظرية توجه گزينه‌اي به مثابة بخشي از نظرية سه گزينه‌اي در مورد اخبار، توضيح داده مي‌شود. در يك روند ارتباطي شلوغ، انسان به كمك توجه گزينه‌اي خود، نه به همة اطلاعاتي كه به اعضاي حسي‌اش مي‌رسد، بلكه تنها به بخشي از اطلاعات كه باعث تحريك او مي‌شود، توجه مي‌كند و از آنجا كه تجربة اجتماعي افراد متفاوت است، آنچه موجب تحريك يك فرد مي‌شود، مي‌تواند نسبت به آنچه سايرين را تحريك مي‌كند، متفاوت باشد؛ بنابراين، افراد متفاوت به مسائل مختلف توجه مي‌كنند. اين معضلي است كه در مقابل هر برنامه‌سازي قرار دارد. اين معضل به ويژه براي برنامه‌سازان تلويزيوني عظيم‌تر است؛ به طوري كه فيلمي را با صرف ميليون‌ها دلار هزينه، توليد مي‌كنند، اما برخي مخاطبان به هنگام تماشاي آن، به جاي توجه به پيام اجتماعي، توجه خود را به مدل لباسي بازيگر، معطوف مي‌دارند. براي مقابله با اين امر، تهيه‌كننده سعي مي‌كند پيام خود را طوري در فيلم برجسته كند تا توجه مخاطب را جلب نمايد.

از لحاظ نظري، اگر همة اطلاعات به طور يكسان در متن سازمان يابند، قاعدتاً به طور يكسان مخاطب را تحريك مي‌كند و در نتيجه، عامل تجربة اجتماعي مخاطب در گزينه كردن اطلاعات، نقش اساسي را بر عهده مي‌گيرد. اين مسئله، مسلماً موردنظر "فرستندگان پيام" نيست؛ بنابراين به هنگام سخن گفتن، مردم سعي مي‌كنند براي تأكيد بر اطلاعات موردنظر خود از روش‌هاي مختلف استفاده كنند. اين دقيقاً همان كاري است كه تهيه كنندة يك برنامة خبري با توجه به ابزارهاي گفتماني انجام مي‌دهد تا مطمئن شود كه همة اطلاعات، يكسان و بدون تأكيد ارائه نمي‌شوند و بخش موردنظر او برجسته‌سازي شده است.

برجسته كردن بخشي از اطلاعات، موجب كمرنگ شدن آزادي مخاطب در مقابل متن مي‌شود. فرستندة پيام دائماً توجه مخاطب را به جنبه‌هايي كه از نظر خودش مهم‌تر است، جلب مي‌كند. در اينجا با دو سطح از توجه گزينه‌اي روبه‌روييم؛ در يك سطح، منظور توجه مخاطب به كل برنامة خبري و يا يك خبر خاص و در سطح ديگر، منظور توجه گزينه‌اي مخاطب به اطلاعاتي خاص در درون خبر يادشده است. تحقيقات مختلف نيز گاه به ميزان توجه كلي مخاطب به برنامه‌هاي خبري، گاه به ميزان توجه مخاطبان به موضوع‌هاي متفاوت خبري و در نهايت به چگونگي جلب توجه مخاطب به بخش‌هايي از اطلاعات ارائه شده در هر خبر (به مثابة يك واحد) مي‌پردازند.


تحقيقات دربارة توجه؛ سابقة تاريخي

براساس تحقيقات دانشگاهي، براي برجسته‌سازي اطلاعات ارائه شده در برنامة خبري و بالابردن حافظة مخاطب، مي‌توان با دستكاري عوامل ساختاري برنامه توجه مخاطبان را بالا برد تا تأثير برنامة خبري بر آنها افزايش يابد. از سوي ديگر، تحقيقات تجربي ساده نيز در مورد ميزان توجه مخاطبان به موضوع‌هاي گوناگون خبري در جريان است. اين تحقيقات سعي مي‌كنند براي جلب توجه بيشتر مخاطبان، برنامة خبري را از نظر موضوعي بسته‌بندي نهايي كنند. تحقيقات دانشگاهي كه گاه نتايج جالب توجهي چون دسته‌بندي ارزش‌هاي خبري و همچنين عوامل خبري را دربردارند، به هيچ وجه، تنها نوع تحقيقات در مورد اخبار نيستند.

در حقيقت، سازمان‌هاي تهيه و پخش خبر در سطح جهان، از تحقيقات غيرمدون كه اصطلاحاً به آن تحقيقات حرفه‌اي مي‌گويند، بسيار بيشتر استفاده مي‌كنند. تحقيقات يادشده براي بالا بردن ميزان مخاطب برنامه‌هاي خبري به وسيلة محققان حرفه‌اي همچون فرانك ماجيد كه آنها را اصطلاحاً دكترهاي برنامه‌هاي خبري مي‌نامند، صورت گرفته است. اين تحقيقات كه ريشه در كارهاي دكتر فرانك استانتون2 در بخش تحقيقاتي CBS دارد، عمدتاً به دلايل مختلف در هاله‌اي از پنهان كاري، مخفي مانده است و تنها از طريق استادان دانشگاهي كه خود شاگردان اين محققان بوده و يا برنامه‌سازان حرفه‌اي كه شاهد فعاليت آنها بوده‌اند، مقالات و خلاصة گفته‌ها و شنيده‌ها دهان به دهان نقل شده و در اختيار محققان قرار گرفته است. تحقيقات استانتون را CBS حتي در زماني كه او به رياست CBS ارتقاي مقام يافت، چاپ نكرد و هنوز كه هنوز است، تحقيقات عظيم انجام شده در اين بخش، در اختيار محققان و دانشجويان علوم ارتباطات قرار نگرفته است. محققاني چون فرانك ماجيد با گرفتن پروژه‌هاي عظيم چند ميليوني براي بهتر كردن شكل ارائة يك برنامة خبري، "علاقه" چنداني به در اختيار عموم قرار دادن نتايج تحقيقات خود ندارند. در حقيقت، آنها از انتشار نوعي سند در مورد شيوة كار خود، به شدت پرهيز مي‌كنند.3

البته، شيوة كار آنان "اصول عملي" دست‌وپاگير را حذف مي‌كند؛ چون، به نظر آنها پايبندي به اين اصول باعث مي‌شود تا يك تحقيق تنها به اعلام آنچه همه مي‌دانند، اما به شكلي عملي (مردان بيش از زنان و زنان تحصيلكرده بيش از زنان كم‌سواد به اخبار توجه مي‌كنند!) بسنده كند. به طور كلي، تحقيقات آنها، دستكاري در شيوه‌هاي ارائه و اندازه‌گيري تغييرات ايجاد شده در ميزان توجه مخاطب است (كه در اثر اين دستكاري به وجود آمده).

در نهايت، آنها پس از تصميم‌گيري در مورد نيمرخ4 موردنظر برنامه‌سازان خبري، با توجه به يك تحقيق ميداني كلي از مخاطبان موجود آن برنامة خبري و شايد مهم‌تر از آن، مخاطبان ايدئال آن برنامه كه اصطلاحاً هدف5 ناميده مي‌شوند، طرحي كلي براي برنامة خبري يادشده ارائه مي‌دهند. اين طرح به عوامل گوناگون تقسيم مي‌شود؛ عواملي چون موضوع، چگونگي پرورش موضوع خبري، رابطة موضوع‌هاي مورد توجه برنامة خبري با نيمرخ كلي، رابطة نيمرخ كلي و موضوع‌هاي خبري با چهره و منش مجريان برنامة خبري، تغيير مجريان با ايجاد تغييراتي در رفتار و نحوة اجراي آنها، دكور، نور و ... در تحقيقات پيمايشي، اين عوامل بررسي مي‌شوند و سعي مي‌شود نتايج به دست آمده از مخاطبان موجود يا هدف اندازه‌گيري شود.

پس از انجام تمامي تغييرات يادشده و ثبت نتايج، به تهية برنامة خبري كامل كه بسيار شبيه به پايلوت‌هايي است كه دائماً در سازمان‌هاي تلويزيوني تهيه مي‌شوند، اقدام مي‌شود. پس از ثبت واكنش‌هاي مخاطبان موجود و هدف نسبت به اين برنامة نهايي و ايجاد تغييرات لازم در آن، در يك مرحلة چند ماهه، اتاق اخبار را براي ارائة چنين برنامه‌اي، آماده مي‌كنند و از طريق رتبه‌بندي2 برنامة يادشده، موفقيت نهايي كار خود را تخمين مي‌زنند.

آنچه در تحقيقات يادشده (البته به جز شيوة كار) بسيار جالب توجه است، رابطه‌اي است كه اين محققان بين دو مفهوم جالب (interesting) و جلب توجه (attention) برقرار مي‌سازند. از سوي ديگر، مفهوم جالب توجه با انگيزش (motivation) و تحريك (arousal) ربط پيدا مي‌كند. اما آنها با اين مفاهيم چنان "غيرعلمي و كيفي" برخورد مي‌كنند كه نه تنها باعث دست‌وپاگير شدن شيوه‌هاي تحقيق نمي‌شوند، بلكه پس زمينه‌اي كلي براي انجام تحقيقاتشان به وجود مي‌آورند به طور كلي براي جلب توجه، بايد مطلب را به شكلي تحريك‌كننده براي انگيزش گونه‌هاي مختلف جمعيتي مخاطبان ارائه داد.

در اين مرحله سعي مي‌شود با توجه به تمامي اسناد و مدارك موجود3، مهم‌ترين شاخص‌ها يا عوامل ساختاري در جلب توجه مخاطب تعريف و تبيين شود. در انتها پيشنهادهايي براي انجام تحليلي عملي براساس موارد ياد شده ارائه مي‌شود.

ساختمان خبر و اجزاي آن

براي بررسي مسئلة "توجه" و ربط آن به اَشكال ارائه، بايد گفت كه برنامة خبري از چهار عنصر يا سطح تشكيل مي‌شود كه عبارتند از: آرام برنامة خبري، عناوين مهم خبري روز، گويندة اصلي برنامه و گزارش خبري، مخاطب به ترتيب با اين چهار عنصر تماس برقرار مي‌كند.

در اولين سطح، مخاطب با آرم برنامة خبري تماس حاصل مي‌كند. تهية آرم، امري تخصصي‌ـ گرافيكي است. معمولاً با توجه به نيمرخ برنامه، با به كارگيري اصول و معيارهاي حرفه‌اي، نمونه‌هايي تهيه مي‌شوند. نمونه‌هاي يادشده براي گروه‌هاي كنترل‌شده‌اي از مخاطبان، نمايش داده مي‌شوند تا واكنش مخاطبان را نسبت به آرم تخمين بزنند و با توجه به اين واكنش، اصلاحات لازم را در آن اعمال كنند.

به طور مسلّم در همين اولين نقطة تماس با ارائة يك آرم جالب (interesting)، مي‌توان توجه مخاطب (attention) را به كل برنامة خبري جلب كرد. در اينجا تنها يادآوري مي‌شود كه ذكر نام گويندة اصلي اخبار، كه مي‌تواند به صورت نوشته و يا اعلام شفاهي آن باشد ، باعث جلب توجه مخاطب به برنامة خبري مذكور (البته در صورتي كه اين گوينده، خبرنگاري باسابقه باشد) مي‌شود. اين اعلام در آرم برنامة خبري يا بي‌درنگ پس از پايان آرم و مهم‌ترين عناوين خبري و درست روي اولين نماية گويندة اصلي صورت مي‌گيرد. اخبار بين‌المللي ITN كه براي شبكة سوپر در سراسر اروپا تهيه مي‌شود، از اين شيوه به شكل نوشتاري استفاده مي‌كند. در بخش مربوط به مجري برنامة خبري، پرداختن به اين كار، از زواياي گوناگون بررسي خواهد شد.


مهم‌ترين عناوين خبري

در دومين سطح، مخاطب با دومين عامل ساختاري برنامة خبري، يعني مهم‌ترين عناوين خبري روز، برخورد مي‌كند. دومين عامل ساختاري برنامة خبري، در حقيقت،‌ اولين نقطة تماس مخاطب با برنامة خبري مذكور در يك روز مشخص است (آرم هر چه باشد، خوب يا بد، جالب توجه يا غير آن، هر روز پخش و تكرار مي‌شود). بنابراين پرسشي كه براي بسياري از محققان، چه حرفه‌اي و چه دانشگاهي مطرح مي‌شود، اين است كه چگونه يك برنامة خبري در اولين تماس در يك روز مشخص با مخاطب خويش، مي‌تواند توجه وي را جلب كند. در اين مورد، عده‌اي از محققان حرفه‌اي، پخش موسيقي آرم مانند را به هنگام خواندن سرتيترها (عناوين خبر) مثبت ارزيابي مي‌كنند. سازمان‌هاي راديويي، به هنگام خواندن عناوين مهم خبري، اغلب از موسيقي استفاده مي‌كنند. بعضي از سازمان‌هاي تلويزيوني در اين باره، كاملاً متفاوت عمل مي‌كنند و از پخش موسيقي امتناع مي‌ورزند؛ چون تحقيقات نشان داده‌اند كه پخش موسيقي به هنگام خواندن خبر يا در درون گزارش خبري، درجة عيني بودن آن را در ذهن مخاطب كاهش مي‌دهد و درجة داستاني بودن و سازه شدن خبر را برجسته مي‌سازد. در بخش تعادل، در اين مورد بيشتر بحث خواهد شد.

ساير مباحثي كه مي‌توان در زمينة جلب توجه به وسيلة عناوين خبري به آنها اشاره كرد، شامل اين موارد است كه در صفحات بعدي به ترتيب توضيح داده مي‌شوند: الف) طول جملة عناوين مهم خبري و فرمول‌بندي آن، جذاب بودن در عين كوتاهي و سادگي جمله؛ ب) تصوير به كار گرفته شده به هنگام پخش و خواندن عناوين خبري، جذابيت تصويري؛ پ) تعدد عناوين خبري. هر چه عناوين مهم كمتر باشد، توجه مخاطب بيشتر مي‌شود؛ ت) نحوة اداي جمله كه بعداً در بخش مربوط به گوينده، يعني بخش دوم كتاب، جداگانه بررسي خواهد شد.


طول تيتر

به طور كلي در تلويزيون، دو نوع تيتر به كار گرفته مي‌شود كه اصطلاحاً مي‌توان آنها را عناوين خبري راديويي يا روزنامه‌اي خواند. عناوين خبري راديويي، يك نوع خلاصة خبر در يك يا چند جمله است. در عناوين خبري روزنامه‌اي، از جملاتي ساده‌تر، كوتاه‌تر و دراماتيك‌تر نسبت به نوع اول استفاده مي‌شود. به ويژه در سال‌هاي اخير، در روزنامه‌ها و در اخبار عامه‌پسند تلويزيوني، اين عناوين، كوتاه‌تر، جذاب‌تر و. دراماتيك‌تر شده‌اند؛ زيرا تحقيقات ثابت كرده است كه عنواني چون "استعفاي نيكسون" توجه بيشتري را نسبت به مثلاً "نيكسون به دليل ... در مورد ... استعفا كرد"، جلب مي‌كند. در روزنامه‌هاي عامه‌پسند، تعداد حروف عناوين، كم و درجة درشتي آنها، بالاست. در تلويزيون، عناوين كوتاه در رابطه‌اي تنگاتنگ با تصاويري جالب به كار گرفته مي‌شوند كه بخشي از "درام خبري" را در تيتر ارائه مي‌كنند.

هر چه عنوان خبري خلاصه‌تر باشد، توجه مخاطبان بيشتر جلب مي‌شود و همچنين، سادگي جمله و استفاده از لغاتي كه آنها را اصطلاحاً دراماتيك مي‌نامند، جذابيت خبري تيتر را افزايش مي‌دهد (مثل سرنگوني به جاي بركناري).

عناوين خبري راديويي كه در حقيقت نوعي خلاصه خبرند و گاه در يك جملة چندين بخشي ارائه مي‌شوند، در جلب توجه مخاطب به مشروح خبرهاي مطرح‌شده در آغاز برنامه، موفقيت چنداني ندارند، اما تحقيقات نشان مي‌دهد كه مخاطب دست‌كم به اين خلاصه توجه مي‌كند؛ به عبارت ساده‌تر، اين نوع عناوين هم تأثيرات مثبتي دارند و هم گاهي خطرناك عمل مي‌كنند. مخاطب خلاصة خبر را مي‌شنود و نيازي به تماشاي بقية برنامه احساس نمي‌كند. عناوين اصطلاحاً روزنامه‌اي بسيار كوتاه كه در جملات يك يا دو بخشي ارائه مي‌شوند، در جلب توجه مخاطبان به مشروح خبرهاي يادشده موفقيت بسيار بيشتري دارند، اما آشكار است كه محتواي چنداني براي ارائه نخواهند داشت. سازمان‌هاي پخش تلويزيوني، عناوين خبري راديويي يا عناوين روزنامه‌اي را انتخاب مي‌كنند و يا آن كه با تقسيم هر عنوان به دو بخش، اول عنوان يك يا دو بخشي روزنامه‌اي و پس از مكثي كوتاه، خلاصة خبري دو سه بخشي را اجرا مي‌كنند. با آنكه هر چه عنوان خبري از نظر زماني كوتاه‌تر باشد و از بخش‌هاي كمتري تشكيل شود، مطلوب‌تر است، اما از اين مهم‌تر، پاي‌بندي به يك قالب‌بندي است؛ استفاده مستمر از عنوان كوتاه يا بلند.

برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان