عناصر روايت در مجموعههاي تلويزيوني
نویسنده: دکتر محمد شهبا با همکاري مجدالدين محمودي ارسنجاني
مقدمه :
پيشگفتار محمد سعيد ذکايي بر کتاب
علوم اجتماعي در ايران دوره تازه و متفاوت را تجربه ميکند. بعد از چهار دهه غلب? نسبي روشهاي پهنانگرِ پيمايشي و تفوق پارادايم اثباتي، در اغلب شاخههاي اين علوم در ده? گذشته حرکتي آرام امّا مستمرّ به سوي کاربست بيشتر روشهاي تفسيري و رويکردهاي کيفي پديد آمده است. اين اقبال البته توزيع متعادلي در ميان سنتهاي متنوع تحقيق کيفي ندارد و روشهاي بصري پژوهش همچنان در سايه روشهاي کلامي (انواع مصاحبهها) و متني (تحليل محتواي کيفي، تحليل متن، تحليل گفتمان) قرار دارند. تنوع ميدانهاي پژوهشي مقتضي براي به کارگيري روشهاي کلامي و ميداني (سازمانها، اجتماعات، شبکهها و گروهبنديها، فضاهاي عمومي و خصوصي و مانند آن) و نيز گستره وسيعتر رشتههاي علاقمند و درگير در تعاملات انساني (از پرستاري و مامايي و بهداشت تا انسانشناسي و زبانشناسي) اين استقبال را به درجات زيادي قابلانتظار ميسازد. با اين حال در سالهاي اخير توسعه رشتههاي دانشگاهي، گرايش به سوي ايجاد حوزههاي بينرشتهاي (که به نوعي نزديکي و قرابت بيشتر علوم انساني و اجتماعي را به همراه داشته است)، افزايش دانشجويان تحصيلات تکميلي و تنوع علايق پژوهشي آنها، بدون ترديد استقبال بيشتر از روشهاي بصري پژوهش را به همراه داشته است. از سوي ديگر جاذبه يافتن رويکردهاي فرهنگي در سنتهاي نظري علوم اجتماعي و چرخش آشکار برخي از شاخههاي آن به سوي زندگي روزمره که به دستورکارهاي به ظاهر پيشپا افتاده، عادي و تکرارشونده زندگي اجتماعي توجه نشان ميدهد، چرخش بصري در اين رشتهها را بيش از پيش قابل انتظار و ضروري ميسازد. زندگي روزمره قطعاً وجه بصري بارز و مشاهدهپذيري دارد و تحولات آن نيز در مسيري است که اهميت مواد بصري را بيش از پيش برجسته ميسازد. در سطح زندگي روزمره بسياري از عرصههاي توليد معنا و متنهاي اجتماعي ماهيتي بصري دارند و با کمي آشناييزدايي و افزايش حساسيت نظري قابليتهاي زيادي را براي مفهومسازي و نظريهپردازي مهيا ميکنند. مد و مصرفگرايي، مديريت بدن، زيورآلات، آرايش، پوشش، فرهنگ معماري شهري، مبلمان، علايم و بيلبوردهاي شهري، نقاشيهاي ديواري و ديوار نوشتهها، تصاوير به نمايش درآمده در رسانهها، ژورناليسم تصويري، عکسها و آلبومهاي شخصي و خانوادگي، موزهها و گالريها و تصاوير اينترنتي تنها نمونه کوچکي از ذخير? غني و متنوع منابع بصري هستند که متاسفانه در علوم اجتماعي رو به رشد ايران چندان مورد بهره برداري قرار نگرفتهاند.
بصري شدن فرهنگ که از آن به چرخش بصري نيز ياد ميشود، آنچنان با فرهنگ درهم تنيده است که سواد بصري بعنوان بخشي از مهارتهاي زندگي کلان شهري را ضروري ميسازند. ايماژهاي بصري دلالتهاي اجتماعي مهمي را در زندگي ما بر جاي ميگذارند و بدون مطالعه نظاممند و دقيق آنها نميتوان مدعي دستيابي به شناختي از پيچيدگيهاي فرهنگي بخصوص در متن زندگي در کلان شهرهاي مدرن امروز بود.
کتاب حاضر تلاشي در خور براي معرفي روششناسي بصري با رويکردي انتقادي به خوانندگان گسترده خود است. نويسنده مواد بصري را واجد اهميت فرهنگي ويژه و نيز در بردارنده عناصري ميداند که در خود روابط قدرتي را نهفته دارند و بر اعمال اجتماعي ما تاثير گذارند. تاکيد نويسنده بر نشان دادن اهميت مطالعه ايماژهاي تصويري و اتخاذ نگرشي انتقادي به آنهاست. در اين کتاب تلاش شده است منابع عمده تصويري (مانند نقاشيها، عکسها، فيلمها، سريالهاي تلويزيوني و آگهيهاي تبليغاتي) با زباني گويا و کاربردي مورد بحث و بررسي قرار گيرد. روشهاي مورد بحث در کتاب به همه اشکال ايماژهاي بصري مرتبط بوده و ميتوان آنها را به صورتي مشابه براي ديگر رسانهها و ژانرها نيز به کار برد. به همان سان مزيت ديگر اين کتاب توجه توام به جنبه هاي نظري و روششناسي به زباني غيرفنّي به همراه ارجاعات متنوع است.
آقاي دکتر اکبرزاده جهرمي با انتخاب مناسب کتاب "روش و روششناسي تحليل تصوير" بعنوان يک متن آموزشي پيشرو و عميق و ترجم? تخصصي، دقيق و وفادارانه خويش بدون ترديد خدمتي بزرگ و قابلتقدير به دانشجويان علوم انساني و اجتماعي و ارتقاء جايگاه تحليلهاي بصري در پژوهشهاي فردي و سازماني کردهاند. کتاب حاضر منبع آموزشي مستقيم و يا تکميلي مناسبي براي دروس مختلف روش تحقيق در دپارتمانهاي علوم انساني، هنر، علوم اجتماعي و مطالعات رسانهاي به شمار ميآيد و يا بصورت جايگزين ميتواند بصورت خودآموز مرجعي براي پاسخگوي به نيازهاي خوانندگان علاقمندان به حوزه جذاب و گسترده فرهنگ بصري قرار گيرد.
فهرست :
فهرست مطالب
عنوان صفحه
پيشگفتار 11
مقدمه 13
فصل اول: نگاهي به تاريخچه مجموعههاي تلويزيوني 17
پيشينه 17
دهة 50 ميلادي 19
دهة 60 ميلادي 21
دهههاي 70 و 80 ميلادي 22
1990 تاكنون 24
فصل دوم: انواع مجموعههاي تلويزيوني 31
انواع مجموعههاي تلويزيوني 31
1. بر پاية پايانبندي 33
الف) مجموعه هاي ناپيوسته 34
ب) مجموعه هاي پيوسته 36
ج) مجموعههاي تركيبي 37
د) مجموعه هاي جُنگمانند 39
2. بر پاية گونه (ژانر) 41
الف) مجموعه هاي حق امتيازي 42
ب) مجموعههاي سبك تلويزيوني 43
ج) كمديهاي موقعيت 45
د) كمديدرام 48
ه ( درام نوجوانان 49
و) مجموعه هاي پويانمايي 50
3. بر پاية مؤلف 51
4. بر پاية شبكة پخشكننده 52
5. بر پاية زمان پخش 55
6. بر پاية مدت زمان هر قسمت 57
7. بر پاية نامگذاري و زمان پخش 60
فصل سوم: عناصر روايتيِ مجموعههاي تلويزيوني 65
عناصر روايتگري 65
بخش اول: نظام منطقي 67
نظام منطقي روايتگري 67
تناوب رويدادها 68
1. ساختار پيرنگ 68
الف) تأخير 70
ب) حشو 73
2. خطوط پيرنگ 77
الف) خطوط پيرنگ در يك قسمت، يك فصل و كل مجموعه 77
ب) خطوط اصلي و فرعي پيرنگ 80
ج) خط ماجرا و خط عاشقانه 83
3. تصادف 85
4. روابط علّي 89
الف) آغاز 89
ب) پايان و مسئله تعليق پاياني 92
ج) عليّت و انگيزش علّي 96
5. قواعد گونه 98
سدكردن روابط علّي 99
1. علايم اشتباه 100
2. رخنه هاي منطقي 101
همانندي 102
بخش دوم: نظام زماني 104
نظام زماني روايتگري 104
روابط زماني 106
1. روابط زماني و عليّت 106
2. مهلت زماني 107
ترتيب رويدادها 113
1. ترتيب كلي رويدادها 113
2. پسنما 117
3. پيشنما 120
4. رخنه هاي زماني 123
بسامد 125
1. بسامد كلي 127
2. بسامد جزئي 127
3. بسامد اقتباسي 129
مدت 131
1. برابري 132
2. كاهش 134
3. افزايش 136
بخش سوم: نظام مكاني 138
نظام مكاني روايتگري 138
مكان نما 140
1. روابط مكاني 140
2. راهبردهاي تركيببندي 143
3. نماهاي معرّف 145
مكان تدويني 148
1. تدوين تداومي 148
الف) برش منطبق 150
ب) انطباق گرافيكي 153
ج) انطباق خط ديد 153
د) نما/ نماي معكوس 154
ه) حركت دوربين 155
2. نماهاي بازمعرّف 156
فصل چهارم: جمعبندي 159
انواع مجموعههاي تلويزيوني 160
عناصر روايتيِ مجموعههاي تلويزيوني 161
الف) نظام منطقي 161
ب) نظام زماني 163
ج) نظام مكاني 165
پيشنهاد راهكارهاي عملي براي مجموعههاي تلويزيوني داخلي 166
الف) موارد كلي 167
ب) موارد مربوط به نظام منطقي 168
ج) موارد مربوط به نظام زماني 169
د) موارد مربوط به نظام مكاني 170
پيوستها 171
فهرست منابع 203
فصل اول :
نگاهي به تاريخچه مجموعههاي تلويزيوني
پيشينه
نخستين كوششها براي ايجاد ارتباط تصويري را ميتوان تا سال 1873 و كشف «رسانايينوري » پيگرفت، اما توليد آزمايشي تلويزيون در عمل بين سالهاي 1926 تا 1935 و پخش آزمايشي تلويزيون بين سالهاي 1935 تا 1941 در بريتانيا، هلند، آلمان و ايالات متحده صورت گرفت. در سال 1941 پخش تلويزيون سياه و سفيد در آمريكا آغاز شد، اما درواقع، آغاز به كار تلويزيون به صورت يك رسانة مستقل در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم بوده است.
پيشينة درامهاي تلويزيوني به دهة 50 ميلادي برميگردد. نخستين درامهاي تلويزيوني شباهت چنداني به آنچه امروزه مجموعة تلويزيوني گفته ميشود، نداشتند. در آغاز پيدايش تلويزيون نوعي از نمايشها يا درامها از تلويزيون پخش ميشد كه به آنها «نمايشخانة 90 » ميگفتند. اين درامها درواقع مجموعهاي از فيلمهايي نود دقيقهاي بودند كه از تلويزيون پخش ميشدند. اين نوع مجموعة تلويزيوني 90 دقيقهاي ديگر بهندرت ساخته ميشود. پس از اين مجموعهها بود كه برنامههاي تلويزيوني به دو گروه عمده تقسيم شدند: برنامههاي درام و برنامههاي غيردرام مانند برنامههاي آشپزي، اخبار هواشناسي يا برنامههاي گفتگويي .
اما ريشة درامهاي تلويزيوني را نبايد در فيلمهاي سينمايي دانست. از همان آغاز تلويزيون، درامها ـ با هر مدت زمان ـ به صورت دنبالهدار پخش ميشدند و يكي از برنامههاي مهم تلويزيون بهشمار ميرفتند. اين نوع درامها، ريشه در درامهاي راديويي داشتند. درامهاي راديويي در نيمة نخست سدة بيستم و حتي پس از پيدايش تلويزيون، همواره طرفداران فراواني داشتند و به صورت انبوه توليد ميشدند. اين اقبال به درامهاي دنبالهدار و تمايل مخاطبان به پيگيري سرنوشت شخصيتهاي اين درامها و درگير شدن با آنها باعث شد تا شبكههاي تلويزيوني نيز ـ كه بيشتر شبكههاي راديويي قديمي بودند، مانند سيبياس ـ از همان ابتدا توليد اين نوع درامها را آغاز كنند. حتي برخي از گونههاي مهم تلويزيوني مانند كمدي موقعيت يا مجموعههاي سبك و احساساتي از راديو به تلويزيون راه يافتند. اين مجموعهها درواقع نمايشهايي راديويي بودند كه از سوي شرکتهاي صابونسازي حمايت مالي ميشدند و اغلب به زندگي روزمره شهري با محوريت زنان ميپرداختند.
از همان زمان، نوشتن درام براي تلويزيون ـ كه در اصطلاح به آن «نمايش تلويزيوني » ميگفتند ـ آغاز شد. اين درامها درواقع چيزي نبود جز فيلمنامههايي كه براي تلويزيون و با توجه به نيازهاي آن نوشته ميشدند؛ يعني ساختار پردهها و محدوديتهاي زماني آنها با محدوديتها و نيازهاي اين رسانه هماهنگ شده بود.
دهه 50 ميلادي
گمان بر اين است كه در سال 1948 در آمريكا تقريباً در يك ميليون خانه دستگاه تلويزيون وجود داشت. اما آغاز به كار تلويزيون به صورت فراگير را اوايل دهة 50 ميلادي ميدانند؛ يعني هنگامي كه تلويزيونهاي كابلي در آمريكا به راه افتاد. بهعلاوه، اين دوره با نخستين پيشرفتها در زمينة ساخت تلويزيونهايي با صفحة رنگي و مهمتر از همه تنوع در برنامههاي تلويزيوني همزمان است. انتشار راهنماي معروف تلويزيون «TV Guide» در سال 1953 نشاندهندة دو واقعيت دربارة تلويزيون است: اقبال عمومي به اين رسانة جديد و تنوع برنامههاي آن.
در سال 1951 ميلادي مجموعة تلويزيوني معروف دوستت دارم لوسي براي نخستين بار پخش شد. اين مجموعهاي كمدي بود و داستان آن گرد ماجراهاي يك زن و شوهر ميگذشت كه سبكسري زن، دردسرهايي را براي شوهرش که سرپرست يك گروه رقص بود، پيش ميآورد. اين مجموعة كمدي با اقبال فراواني روبهرو شد. بازيگران اصلي آن لوسي بال و دنيس آرناز -كه زن و شوهر واقعي هم بودند ـ از نخستين ستارههاي تلويزيون به شمار ميروند. اين مجموعه در 6 فصل و 181 قسمت تا سال 1957 ادامه يافت. گفتني است، مجموعة كمديِ موقعيت دوستت دارم لوسي به صورت زنده اجرا ميشد.
يكي ديگر از مجموعههاي كمدي بسيار مشهور در دهة 50، مجموعة ماهعسليها بود که از سال 1953 تا 1956 به طور پيوسته و در يك فصل پخش شد و در آن ماجراهاي يك راننده اتوبوس، دوستش كارگر فاضلاب و همسران اين دو به نمايش درميآمد.
مجموعههاي درام سينمايي نيز در همين سالها شكل گرفتند. يكي از مشهورترين آنها مجموعة بونَنزا بود كه نخستين بار در سال 1959 پخش شد. اين مجموعة وسترن تا سال 1973در چهارده فصل و بيش از 400 قسمت ادامه يافت. در سالهاي 1956 تا 1960 مجموعة تلويزيوني شايد تو باشي كه درواقع يك برنامة مسابقهاي بود، از شبكه اِنبيسي پخش شد. در اين مجموعه، خانوادههاي دور از هم و گمشده يكديگر را باز مييافتند.
در سال 1960 مناظرة انتخاباتي مشهور بين ريچارد نيكسون و جان اف. كندي از تلويزيون پخش شد كه يكي ديگر از كاركردهاي اين رسانه را نشان ميداد. نمايش قتل كندي در سال 1963 در تلويزيون نيز جلوة ديگري از تأثير و عموميت تلويزيون در جامعه آمريكا را به رخ کشيد.
دهة 50 ميلادي با تحولات مهمي در زمينة فناوري رسانة تلويزيون همراه بود. در 1954 نخستين تلويزيون تمام رنگي با نام RCA CT-100 وارد بازار شد.